واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان: مصطفی انصافی (احتمال لو رفتن داستان وجود دارد.) : 1354 سال سرنوشت ساز سازمان مجاهدین خلق است و تغییر ایدئولوژی سازمان، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات چریکی؛ سوژه ای ناب برای ساختن یک فیلم در بستر سیاست و تاریخ معاصر. تغییر ایدئولوژی سازمان و متعاقب آن مقاومت مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف و سپس ترور آنها، به علاوه عشق امیر فخرا (پدرام شریفی) و هما (هانیه توسلی) خط داستانی «سیانور» را شکل می دهد؛ فیلمی که فیلمنامه اش را مسعود احمدیان نوشته و کارگردانی اش را بهروز شعیبی برعهده داشته است. با چنین ایده دراماتیک و خط داستانی ای که پر از مصالح عالی برای ساختن یک عاشقانه سیاسی است، «سیانور» فیلمی عقیم و بی هویت از آب درآمده است؛ فیلمی که هرگز نمی تواند روی پای خودش بایستد و روایت خودش را بسازد. فیلم تلاش می کند روایتی داستانی باشد از واقعه ترور شریف واقفی و صمدیه لباف، اما به شدت در داستان پردازی لنگ می زند، به شدت بر روایت های تاریخی صرف متکی است و از ارائه حجم بالای اطلاعات ویکی پدیایی و چند کتاب (که قطعا یکی شان کتاب «سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام» است!) آسیب می بیند و با این همه روایتش آنقدرها هم انسجام ندارد که تماشاگر بدون داشتن پیش زمینه ای از وقایع این مقطع تاریخی بتواند به کلیتی از ماجرا دست یابد. تنها زحمت فیلمنامه نویس اضافه کردن دو سه شخصیت خیالی به ماجرا است تا رابطه عاشقانه ای حول آنها شکل دهد؛ پدیده ای که می توانست باعث شود فضای فیلم کمی از یک گزارش تلویزیونی فاصله بگیرد و به درام نزدیک شود. اما فیلم حتی از ساختن یک صحنه عاشقانه نیز ناتوان است. کارگردانی و اجرای صحنه های عاشقانه فیلم آنقدر باسمه ای و بی حس و حال است که در کنار آن گزارش های تاریخی، عملا باعث شکست همه جانبه فیلم می شود. بگذریم که همان عاشقانه ها هم پر از ایرادهای منطقی است و ما هیچ وقت نمی فهمیم چرا هما، به عنوان یک عضو رده بالای کادر پس از تیر خوردن باید پناه ببرد به عاشق قدیمی اش، امیر فخرا که یک افسر پلیس تازه فارغ التحصیل است. از طرفی فیلمنامه هیچ نیازی نمی بیند به شعور تماشاگرش احترام بگذارد و توضیح دهد چرا هما پس از اینکه متوجه می شود ساواک با جدیت تمام دنبال او و رفقاست و از قضا (!) امیر فخرا هم جزء تیم افسران تحقیق کننده روی پرونده ای است که هما یکی از ستون های عملیاتی اش است، باز اصرار دارد در منزل او بماند و باز معلوم نیست چرا این دو چیزی به نام اطلاعات محرمانه را به رسمیت نمی شناسند و هر چه دارند برای دیگری رو می کنند. حتما همان عشق باسمه ای کمرنگ و بی رمق باعث شده این دو این همه یکرنگ و محرم باشند.بهروز شعیبی که در فیلم قبلی اش، «دهلیز»، سطح استانداردی از فیلمسازی را به نمایش گذاشته بود، در «سیانور» نه تنها صحنه های عاشقانه را، بلکه صحنه های ترور دیپلمات های آمریکایی و ترور مرتضی صمدیه لباف (بابک حمیدیان) را نیز در چنان سطح نازلی اجرا می کند که مضحک و خنده دار می نمایند. راستی چرا در فیلمی که این همه اصرار دارد مستند به روایت های تاریخی باشد، زنان چریکش هما و لیلا زمردیان (بهنوش طباطبایی) این همه خوش پوش و خوش آرایش هستند و اینقدر دلبرکانه موهایشان را از زیر روسری و چادر بیرون می ریزند؟
سه شنبه ، ۲۰بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهیختگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]