تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):اين (امام جواد(علیه الاسلام))مولودى است كه پر بركت ‏تر از او براى شيعه ما به دنيا ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833834547




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سیزدهم بهمن، گلوله ای که شلیک شد و دو نوجوان مهدیشهری که جزو اولین شهدای انقلاب شدند/ وقتی شهید بلوری می خواست از پشت بام منزل هواپیمای حامل امام را ببیند/ پدر شهید همتیان بعد از دو ماه از شهادت نوجوانش مطلع شد


واضح آرشیو وب فارسی:نیزو: کاروانی که از مهدیشهر حرکت کرده بود در جلوی شهربانی سمنان شعار می دادند اما عوامل شاه آنها را به گلوله بستند که با اصابت گلوله به دو نوجوان مهدیشهری، علی همتیان 11 ساله و محمود بلوری 8 ساله به شهادت می رسند و جزو اولین شهدای انقلاب استان سمنان در تاریخ نامشان ثبت می شود.به گزارش خبرنگار نیزوا ، مردم انقلابی ماجرای آن روزهای بهمن را فراموش نمی کنند ورود امام خمینی به میهن، پیروزی انقلاب اسلامی و شور و شعفی که آن روزها در کشور حاکم بود ولی این پیروزی و شادی مردم به راحتی به دست نیامد مگر اینکه خون جوانان و نوجوانانی ریخته شد تا این انقلاب شکل بگیرد. آن روزهای بهمن 57 شور انقلابی در همه جای کشور گسترده بود وقتی امام خمینی بعد از 15 سال دوری در 12 بهمن به وطن بازگشت این تلاطم انقلاب بیشتر شد و مردم نیز به شکرانه ورود امامشان که پیش از آن اعلامیه ها و تصاویرش را مخفیانه بین هم رد و بدل می کردند اکنون از حضورش با شعف خاصی به شادی می پرداختند. یک روز بعد از ورود امام به میهن بود و تظاهرات و شادی های مردم سمنان در حمایت از امام ادامه داشت. مردم انقلابی شهر مهدیشهر نیز برای شرکت در این تظاهرات به سمت سمنان حرکت کردند. علی همتیان 11 ساله و محمود بلوری 8 ساله دو نوجوان مهدیشهری بودند که همراه این کاروان شادی حضور داشتند. کاروانی که از مهدیشهر حرکت کرده بود در جلوی شهربانی سمنان شعار می دادند. اما عوامل شاه آنها را به گلوله بستند که با اصابت گلوله این دو نوجوان مهدیشهری به شهادت رسیدند و جزو اولین شهدای انقلاب استان سمنان در تاریخ نامشان ثبت شد. به پاسداشت 13 بهمن ماه سالروز شهادت این دو نوجوان شهید بر آن شدیم تا از این دو نوجوان شهید که افتخاری برای مردم مهدیشهر شدند بیشتر بگوییم. شهربانو بانصی مادر شهید علی همتیان در گفتگویی با خبرنگار نیزوا ، در خصوص نحوه شهادت پسر نوجوانش گفت: در روزهای اوج انقلاب بود و علی خیلی علاقه داشت در تظاهرات شرکت کند ولی چون 11 سال بیشتر نداشت اجازه نمی دادم که در تظاهرات شرکت کند تا مبادا شهید شود و وی هم چون نمی توانست بیرون برود می رفت در پشت بام و الله اکبر می گفت. از ماه ها قبل برای اینکه علی را بند خانه کنیم و بیرون نرود و در تظاهرات نباشد برای وی دار قالی به راه انداختیم تا با بافتن قالی سرش در خانه گرم شود علی نیز قالی را بافت و در همان بهمن ماه تمام کرد. پدر علی نیز نبود و به علت شغل چوپانی در کویر اطراف طبس به سر می برد و از وضعیت شهر اصلا خبر نداشت. وقتی امام آمده بود در اوج تظاهرات و جشنی که مردم از آمدن امام در خیابان ها داشتند علی نیز خیلی دلش می خواست در این برنامه های شادی شرکت کند و دائما اصرار می کرد که اجازه دهیم تا همراه سایر مردم در تظاهرات حضور یابد. آن روز حادثه من بیمار بودم و از وی خواستم که برایم دارو تهیه کند علی رفت برایم دارو خرید و آمد دوباره اصرار بر رفتن داشت که براساس قولی که به علی داده بودیم تا برای بافتن قالی برایش چکمه بخریم مادر برگ علی برای اینکه هوای رفتن به تظاهرات را از سرش بیرون کند به علی گفت که برویم چکمه بخریم و علی هم قبول کرد وقتی از خرید چکمه بازگشتند دوباره اصرار بر رفتنش شروع شد و بالاخره از این همه اصرار علی اجازه دادم که برود علی نیز با خوشحالی بسیار از منزل بیرون رفت. من چون بیمار بودم در منزل خوابیده بودم. ساعت های حدود 11 صبح بود که مادر بزرگ علی به جستجوی وی بیرون رفت تا علی را پیدا کند و خانه بیاورد ولی غافل از اینکه آنها به سمنان رفته بودند و ما خبر نداشتیم و فکر می کردیم علی در همین مهدیشهر است. بعد از مدتی مردم متوجه می شوند که علی شهید شده و جلوی منزل ما جمع می شوند ولی من اصلا خبر دار نشده بودم. مادر بزرگ علی نیز بی خبر کوچه ها و خیابان ها را می گشت تا بلکه وی را پیدا کند. وقتی خواهر کوچکتر علی متوجه می شود که مردم می گویند دو نوجوان شهید شدند که یکی از آنها علی همتیان است نزد من آمد و گفت مردم از شهادت علی خبر می دهند من وقتی این حرف را شنیدم بسیار ناراحت شدم و دخترم را از این حرفی که زده بود شماتت کردم و سریع بیرون رفتم تا از مردم بپرسم چه شده، هر کدام حرفی می زدند برخی ها می گفتند علی شهید شده و بعضی ها هم شهادت علی را انکار می کردند. غروب شده بود و ما هم برای اینکه از وضعیت پسرم باخبر شویم مادر بزرگ علی به سمنان می رود و آنجا یکی از بستگان را می بیند که به مادر بزرگ علی می گویند علی شهید نشده بلکه فقط تیر خورده است و در بیمارستان بستری شده و به بهانه اینکه دکتر دارد وی را عمل می کند گفتند نمی تواند علی را ببیند. وقتی مادر بزرگ علی برگشت به ما اطمینان داد که علی شهید نشده و فقط زخمی است ما هم نشستیم به نذر و نیاز کردن که علی خوب شود تا اینکه شب یکی از بستگان آمد منزل و گفت عکس علی را بدهید و همانجا دیگر فهمیدم علی شهید شده و گفتم عکس علی را برای چه می خواهید؟ حتما پسرم شهید شده که عکسش را می خواهید ببرید مجله کنید؟ و آنجا دیگر ماجرای شهادت علی را برایم گفتند. از تعریفی که آشنایان می کردند می گفتند که افراد زیادی از جمله بچه های بزرگ و کوچک حتی یک بچه 4 ساله که از بستگان ما هم بود از مهدیشهر سوار کامیون شده بودند و برای جشن و شادی از ورود امام به کشور به سمنان رفتند که در آنجا سربازان ؤزیم شاه این شادی مردم را نتوانستند تحمل کنند و گلوله ای به سمت کامیون شلیک می کنند ابتدا به شصت دست یکی از بچه های داخل کامیون اصابت و دستش را مجروح می کند و همین طور گلوله از دست طرف رد شده و به سر علی می خورد و سر را سوراخ کرده و از سمت دیگر سر علی بیرون می آید و سپس به سر محمود بلوری اصابت می کند و در سر محمود جا خوش می کند. این یک گلوله باعث شهادت دو نفر و مجروح شدن یک نفر می شود. علی همتیان در همان دم جان می دهد و شهید می شود ولی محمود بلوری هنوز زنده بوده و وی را به بیمارستان می برند ولی در بیمارستان شهید می شود. مادر شهید همتیان تشییع جنازه این دو نوجوان را با شکوه ترین تشییع جنازه ای که تا بحال دیده بود عنوان کرد و افزود: وقتی این دو نوجوان که در سمنان شهید شده بودند از سمنان تقاضا داشتند که این دو شهید که جزو اولین شهدای انقلاب بودند در امامزاده یحیی سمنان دفن شوند ولی مهدیشهرها اجازه ندادند و خواستند این شهدا در شهر خودشان دفن شوند و بالاخره این دو نوجوان شهید را در تشییع جنازه ای باشکوه در امامزاده قاسم مهدیشهر به خاک سپردند. مردم مهدیشهر در این تشییع جنازه تاریخی سنگ تمام گذاشتند. این مادر شهید، شهادت  فرزندش در راه انقلاب را باعث افتخار و سرافرازی اش دانست و اظهار کرد: اوایل که فرزندم شهید شده بود خیلی گریه و بی تابی می کردم، اطرافیان دلداریم می دادند و می گفتند که اینقدر گریه نکن پسرت شهید شده و همنشین پیغمبر است ولی من حرفشان را قبول نداشتم تا اینکه یک شب خواب دیدم در هیئت حضرت ابوالفضل مهدیشهر هستم و در یک سمت عکس پیامبر اکرم(ص) و در سمت دیگر عکس حضرت ابوالفضل(ع) هست و در وسط این دو تصویر عکس پسرم زده شده و من متوجه شدم که خداوند خواسته به من نشان دهد که پسرم همنشین اولیاء الله است. معصوم همتیان پدر شهید نیز که بعد از 2 ماه از شهادت فرزندش مطلع شده است به خبرنگار نیزوا ، گفت: بنده به دلیل شغل چوپانی در کویرهای طبس و کیلومترها دور از مهدیشهر بودم و به دلیل شرایط دامی و زایش گوسفندان امکان این که به ولایت بیایم فراهم نبود و از طرفی نیز آشنایان که شرایط مرا در کویر می دانستند که نمی توانم گوسفندان را رها کنم چیزی از شهادت فرزندم به من نگفتند و اگر هم خبری از خانواده و شهر می گرفتم همه چیز را خوب عنوان می کردند تا اینکه وقتی بعد از عید نوروز به مهدیشهر و منزل برگشتم تازه فهمیدم که پسرم شهید شده است. این پدر شهید در خصوص خوابی که شب اول شهادت فرزندش دیده بود بیان کرد: شب اولی که علی شهید می شود وی را در خواب می بینم که دارد از من گلایه می کند که شهر شلوغ شده و چرا به شهر سر نمی زنم وقتی بیدار شدم اصلا گمان اینکه برای علی اتفاقی افتاده باشد و یا در شهر خبری شده است را نمی کردم. محمود بلوری نیز نوجوان دیگری بود که به همراه علی همتیان در آن روز حادثه حضور داشت و به شهادت رسید. خواهر این شهید نیز در گفتگو با خبرنگار نیزوا در خصوص خاطرات برادر نوجوانش اظهار کرد: برادرم محمود 8 سال بیشتر نداشت اما یکی از برنامه های وی شعار نویسی بر روی دیوار های گلی خانه بود که مورد اعتراض همسایگان قرار گرفت. خواهر شهید بلوری در خصوص شعار نویسی شهید تعریف کرد: بعد از قضیه عاشورای سال 57 یک روز صبح شهید شعار نویسی روی دیوار کوچه ها را دیده بود و وقتی به منزل آمد چند تکه زغال از زغالدونی برداشت و داخل یک کاسه فلزی ریخت و با دسته هاون شروع به خرد کردن زغال ها نمود سپس روی آن آب ریخت تا نرم شد بعد سر یک تکه چوب را از زغال رنگی می کرد و روی دیوار بیرون خانه شعار مرگ بر شاه ودرود برخمینی نوشت که تا مدتی بعداز شهادت دست نوشته او روی دیوار بود. این خواهر شهید در خصوص شهادت برادر نوجوانش گفت: شهید به امام خمینی خیلی علاقه داشت وهمیشه از پدرم می پرسید من می توانم امام خمینی را ببینم؟ روز 12 بهمن همه ما برای سلامتی امام دعا ونمازاستغاثه می خواندیم و محمود هم رفته بود پشت بام ومی گفت من از اینجا می خواهم هواپیمای امام را ببینم و تا چند ساعت پشت بام بود. روز بعد که یک عده از جوانان ومردان برای حمایت از امام سوار کامیون و ماشین های دیگر به سمنان رفته بودند محمود هم با دوستانش سوار کامیون به سمنان می رود که حدود ساعت ده یا یازده دوستان محمود خبرآوردند که وی تیر به سرش خورده و پدرم نیز به بیمارستان تدین سمنان رفت ولی وقتی رسید دیگر برادرم شهید شده بود. به مادرم خبر شهادتش را ندادند و تا غروب به او می گفتند زخمی شده ولی شب وقت اذان پدر وعده ای از مردهای فامیل با گریه به منزل آمدند و خبر شهادت محمود را دادند. روحیه پدر ومادرم درآن زمان خیلی خوب بود و می گفتند ما افتخار می کنیم که پسرمان در راه پیروزی انقلاب شهید شده است. انتهای پیام/ن پایگاه خبری تحلیلی نیزوا شهرستان مهدیشهر


سه شنبه ، ۱۳بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیزو]
[مشاهده در: www.neizeva.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن