واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: در برنامه 90؛ دایی: بخاطر پدرم مهندس شدم/ بعضی مسائل را تا ۱۰۰ سال نمیتوانی فراموش کنی
فردوسیپور به مناسبت تولد شهریار فوتبال ایران به سراغ وی رفت تا خاطرات زیادی برای فوتبالیها زنده شود. به گزارش ایلنا، علی دایی گفتوگوی مفصلاش با عادل فردوسیپور را از دوران دانشگاه آغاز کرد و گفت: سال 66 دانشگاه قبول شدم که به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم. وی ادامه داد: درس و دانشگاه مسیر زندگی من را تغییر داد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمیشدم مسیر زندگیام عوض نمیشد. سرمربی صبای قم در ادامه با اشاره به هم دانشگاهیشدن با مجری برنامه 90افزود: اواخر دانشجویی من شما به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بود. بچههای متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند. یک خورده ما خشنتر از شما بودیم. وی متذکر شد: سه سال و نیم خوابگاه زندگی کردم و سر کلاس حاضر نمیشدم. سال دوم به تیم تاکسیرانی رفتم و فوتبال زیاد وقتم را میگرفت. همان موقع کار پوشاک میکردم و زیاد سر کلاس نمی رفتم. شهریار فوتبال ایران در ادامه درباره پخش فیلمی از وی که با رنو و لباسهای مد آن م زمان به دیدار ناصر حجازی رفته گفت:تیپ آن زمان با الان کاملا فرق میکرد و آن زمان چون سرد هم بود پلیورم را داخل شلوار کرده بودم. اگر آن تیپم را اکنون داشتم مطمئنا کسی با من ازدواج نمیکرد. دایی به نقش ناصر حجازی در زندگی ورزشیاش اشاره کرد و افزود: ناصرخان خیلی به من لطف داشت و هیچوقت زحماتش را فراموش نمیکنم. همیشه با من تمرین اختصاصی میکرد و من هم خودم علاقه داشتم و میماندم و تمرینات اختصاصی میکردیم. وی همچنین درباره حضورش در آرمینابیلفد، بایرنمونیخ و هرتابرلین هم یادآور شد: من 3 سال با بایرن قرارداد داشتم اما با پیشنهاد هرتا با توجه به شرایط سنیام آن را قبول کردم. پیشنهاد هرتا 3 برابر بایرن بود و خدارا شکر در لیگ قهرمانان خوب کار کردم. دایی افزود: هیچوقت فکرش را نمیکردم حضورم در تهران برای ادامه تحصیل، مسیر زندگیام را به حضور در بایرنمونیخ و فوتبال آلمان ختم کند. سرمربی صبای قم درباره فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل منچستر یونایتد گفت: ما کاملا خود را مهیای قهرمانی کرده بودیم. آن زمان به قهرمان 300 هزار مارک میدادند که همه چیز در یک دقیقه برای ما تمام شد. دوران خوبی در بایرن داشتم. در تمرین یانکر من را زد و انگشتم را شکست. هیتسفیلد سرمربی تیم بایرن از پزشک تیم خواست سریعا من را برای بازیهای آینده آماده کند. وی در پاسخ به سوال عادل درباره سیبیلهایش متذکر شد: آن موقع سیبیل و کاپشن اپل دار مد بود. در هرتا بود که تصمیم گرفتم سیبیلم را بزنم. شما خودتان را هم نگاه کنید شاید در آن موقع که در دانشگاه حضور داشتید تیپتان لازم به تعریف داشت. دایی در مورد سختکوشیهایش گفت: من یاد گرفتم کارم را انجام دهم. زبان یاد گرفتم و اگر دیگران هم زبان یاد میگرفتند مطمئنا بهتر میتوانستند کار کنند. شاید خیلیها از نظر فنی از من بالاتر بود اما من چیزهایی داشتم که دیگران نداشتند. من تلاش و پشتکار بالایی داشتم. شهریار درباره شرایط هماهنگ درس و فوتبال گفت: درسهایم را اکثرا شب امتحان میخواندم و حافظه به من یاری میکرد. در دانشگاه فقط یک درس افتادم و خوشبختانه آن درس هم با درسهای عمومی جبران شد. پدرم دوست داشت مهندس شوم. بیشتر به خاطر او مهندس شدم. از بچگی روی من حساس بود. در فوتبال مادرم خیلی کمکم کرد و پدرم مخالف فوتبال بود. دایی در مورد خاطرات کودکیاش گفت: تابستانها خودمان کار میکردیم و خرج یکسال را در میآوردیم. خودم دوست نداشتم فشاری به پدرم بیاید. خدا را شکر میکنم آنطور که او دوست داشت بزرگ شدیم. مدیون پدر و مادرم هستم. حس میکنم پدرم من را دعا میکند. وی ادامه داد: پشت خانه ما یک زمین خاکی کوچک بود که متعلق به خودمان بود و آنجا گل کوچک بازی میکردیم. محمد ما در استقلالاردبیل بازی میکرد ولی ما آنقدر حساسیت نداشتیم. محمد چون در استقلال اردبیل بازی میکرد، یکسال به این تیم رفتم. آن موقع دفاعراست بودم ولی جا دارد از جابر نعمتی که آن موقع سرمربی استقلال بود، یاد کنم. در یک بازی مهاجم ما مصدوم شد و مرا در این پست گذاشت. همانجا دو - سه گل زدم و دیگر مهاجم شدم. وی در مورد تلخترین اتفاق ورزشیاش گفت: تلخترین اتفاق زندگی ورزشی من پاره شدن طحالم در بازی با بحرین بود. تعویضها انجام شده بود و ۲۰ دقیقه پایانی برای من ۲۰۰ سال گذشت! بعد از بازی در رختکن بیهوش و به بیمارستان منتقل شدم. وی ادامه داد: بعد از بازی در بیمارستان دنبال یک تلفن میگشتم که به خانوادهام وضعیتم را اطلاع بدهم. یکی آمد بالای سر من. نمیتوانم اسم ببرم. در خانه ما هیچکس از وضعیت من خبر نداشت. به این دوست عزیز گفتم اگر میشود با تلفن همراهش منزل ما را بگیرد و به خانواده ام بگوید که من زندهام و نمردهام. این دوست دو بار زنگ زد و گفت اشغال است و رفت. بعد از آن امیر عابدینی آمد و یک خط موبایل داد و خیالم راحت شد. مادرم یک هفته روضه گرفته بود که مشکلی برایم پیش نیاید. گاهی آدم نمیتواند بعضی مسائل را تا ۱۰۰ سال فراموش کند. سرمربی صبایقم خاطرنشان کرد: باید از خیلی چیزها باید گذشت تا به چیزهای بزرگتر رسید. من در آلمان ساعت 11 شب را نمیدیدم. خیلیها گذشت کردند تا من به گل برسم و حتی به اینجا و رکورد برسم. من این رکورد را برای خودم نمیدانم و آن را برای ایران میدانم. من نماینده نسل خودم بودم و هر رکوردی مسلما برای زدن است و مطمئن هستم روزی کسی این رکوردها را خواهد زد. وی درباره بازیهای خاطرهانگیزش در تیم ملی گفت: بازی با استرالیا، کرهجنوبی که 6 گل زدیم و بازی با آمریکا جزو بازیهای خاطره انگیز من است. دایی درباره دو پاس گل به خداداد و مهدویکیا مقابل استرالیا و آمریکا هم گفت: خودم این دو پاس گل را به اندازه گلهایم دوست دارم. من هر وقت کسی از من موقعیت بهتری داشت به او پاس میدادم. وقتی در محوطهجریمه توپی به من میرسید به فکر گلزدن بودم اما هر وقت فرصت بود پاس گل هم میدادم.
۱۳۹۴/۱۱/۱۳ ۰۰:۱۰:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]