واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
حضور موثر تقابلهای دوگانه زمان و مکان در «ماه عسل»
شناسهٔ خبر: 3036725 - یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۳
فرهنگ > کتاب
رمان «ماه عسل» نوشته پاتریک مودیانو سرشار از تقابل های دوگانه زمانی و مکانی به معنی سفر بین گذشته و حال، و واقعیت و خیال است. خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: رمان «ماه عسل» پاتریک مودیانو هم مانند دیگر رمان هایش، شامل گشت و گذار و پرسه زنی در خیابان های پاریس است اما این کار در «ماه عسل» به گونه دیگری انجام می شود و متفاوت از دیگر رمان های این نویسنده است. پاریس گردی این نویسنده در رمان مورد نظر، بین گذشته و حال در نوسان است که گذشته اش مربوط به جنگ جهانی دوم و سال های اشغال پاریس توسط آلمان نازی است. با شروع سطور ابتدایی رمان، کاملا با قلم آشنای مودیانو و شیوه قصه گویی اش روبرو می شویم؛ روایت آهسته و بدون شتابی که در مقاطع مختلف جلو می رود و قطعات پازلش کم کم به هم متصل می شوند. جالب است که شروع رمان نیز در پاریس نیست بلکه در شهر میلان است. شخصیت اصلی داستان «ماه عسل» مرد جهانگردی است که به مستندسازی و گشت و گذار در نقاط مختلف جهان اشتغال دارد و جالب است که برای فرار از اطرافیان و خلوت گزیدن، وانمود می کند که به سفر رفته اما در پاریس می ماند و در هتل های حاشیه شهر اقامت می کند. این رمان از آثار میانی کارنامه مودیانوست که در سال ۱۹۹۰ در فرانسه به چاپ رسید و ترجمه انگلیسی اش در لندن نیز در سال ۱۹۹۲ به چاپ رسید. اما طرح داستان این رمان، به هیچ عنوان در چند سطری که نوشته شد، خلاصه نمی شود. بلکه طرح اصلی داستان، در گذشته است. گذشته یکی از عناصر و بهتر بگوییم یکی از شخصیت های اصلی این رمان است. همان طور که در جمله ای که راوی در صفحه ۹۹ کتاب به آن اشاره می کند: «صفحه ۹۹: برای انتقال از این بعد از ظهر آرام ژوییه به زمستان دوری که اینگرید برای اولین بار ریگو را دید، هیچ مانعی نمی بینم. دیگر هیچ مرزی بین فصل ها و بین گذشته و حال وجود ندارد.» در متن رمان نیز، به طور مرتب، مخاطب شاهد رفت و برگشت بین حال و گذشته است. شخصیت ژان با شنیدن خبر خودکشی اینگرید، روایت خود را آغاز می کند؛ زنی که سال ها پیش او را دیده بود و البته سال ها هم از او بزرگتر است و به همراه همسرش ژان آنها را در جاده ای بیرون شهر سوار کرده است. رابطه عجیب اینگرید و ریگو (مرد همراه اینگرید) به سال های پیش و زمان جنگ جهانی دوم برمی گردد که پاریس در اشغال نازی ها بوده و قانون ممنوعیت تردد از ساعات مشخصی از بعد از ظهر اجرا می شده است. طرح کلی داستان این است که ژان، قدم به قدم پا جای این زوج می گذارد. این مرد، خود از همه اطرافیان از جمله همسرش بریده و به اصطلاح در غار تنهایی خود فرو رفته تا کتابی را از خاطرات اینگرید و ریگو تهیه کند. رمان با این جمله شروع می شود: «روزهای تابستان دوباره بر می گردند، ولی هیچ وقت گرما به سنگینی گرمای آن سه شنبه و خیابان های به خلوتی خیابان های میلان نمی شود.» همان طور که اشاره شد، گذشته نقش بسیار مهمی در این رمان ایفا می کند و به عنوان یک عامل جاندار و موثر در این کتاب حضور دارد. اما به همراه گذشته می توان به عنصر دیگری به نام «محله» نیز توجه کرد. از مطالعه آثار مودیانو می توان به این نتیجه رسید که پاریس، نه تنها یک مکان که یک شخصیت فعال و اکتیو در رمان های اوست. یکی از بخش های مهم این شخصیت هم محله هایش است که مودیانو در برخی از آثارش و البته رمان «ماه عسل» به شدت با آن درگیر است؛ محلات پاریس. رفتن به محله، بیرون آمدن از آن، ماندن در محله و یا عبارات ترکیبی دیگری که می توان با محله ساخت، از نمونه جملات مختلف و مهم رمان «ماه عسل» هستند. البته توجه مودیانو به عنصر محله را می توان در نامگذاری دیگر آثارش هم مشاهده کرد؛ مثلا رمان «تا در محله گم نشوی». حتی یکی از جملات رمان «ماه عسل» هم موید معنی گم شدن و نشدن در یکی از محلات پاریس است. رمان «ماه عسل» قابلیت تبدیل شدن به فیلمنامه را دارد. تصویرسازی ها و جابه جایی های زمانی به خوبی با فصل بندی ها و فاصله پاراگراف ها مشخص شده و نویسنده اصراری نداشته که مخاطب را بین گذشته و حال رها کند تا دریافتش از رمان خدشه دار شود. اما علاوه بر گذشته و حال، دو عنصر متضاد دیگر هم در این رمان حضور دارند: واقعیت و خیال. شخصیت ژان در فرازهایی از رمان، مشغول دیدن رویا و روایت کردن خواب های خود است. گویی دارد برای روانشناس خود درد دل می کند. بنابراین خواب و واقعیت یا رویا و حقیقت، هم مانند گذشته و حال، دو عامل متضادی هستند که ژان در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هاست و در سلوک خود (که با قدم زدن در محلات پاریس و اقامت در آپارتمان قدیمی و کهنه اینگرید و ریگو انجام می شود) با آن ها درگیر است. نکته جالب «ماه عسل»، گره خوردن داستان و قلم مودیانو با طرحی مربوط به جنگ جهانی و قصه های مخفی شدن از دست شکارچی های نازی است. اما مودیانو نمی گذارد هویت و نوع قلمش، به نفع داستان های هیجانی و پلیسی کمرنگ شود. اشاره به حضور شکارچی و تعقیب اینگرید و ریگو در حدی است که روایت مودیانو وار کتاب خدشه دار نشود. همان طور که اشاره شد، خیال و واقعیت و گذشته و حال، موجب گره خوردن درونیات و اندیشه ها می شود. جملات پایانی رمان، موید این معنی هستند: «شرایط و شکل محیط اهمیت زیادی ندارند. یک روز در احساس پوچ بودن و تاسف دست و پا می زنید. بعد، این احساس مانند جزر دریا عقب می نشیند و محو می شود. اما سرانجام با قدرت برمی گردد. اینگرید نمی توانست از دست اش خلاص شود. من هم همین طور.» صادق وفایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]