تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و ني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835258021




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درنگي بر بعضي از آثار نادر ابراهيمي


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: درنگي بر بعضي از آثار نادر ابراهيمي


مرور- دكتر سيامك بهرام پرور:
ابراهيمي را با كتاب كوچك «اجازه است آقاي برشت؟!» شناختم. كتابي كه در ميان ده‌ها كتاب ديگر كتابخانه‌مان خاك مي‌خورد!

نثر اين كتاب مبهوتم كرد همچنانكه سادگي دست نيافتني‌اش!! دست نيافتني؛ - تاكيد مي‌كنم! - چون در پس اين سادگي، درخشش تفكري را مي‌ديدم كه فارغ از درست يا غلط بودنش حاصل عرق‌ريزي انديشه بود، بي شك! تجديد چاپ اين كتاب را هيچگاه نديدم اما نمايشنامه‌هاي موجود در آن، به خصوص نمايشنامه دوم كه مناظره‌اي ميان آدم و حوا و شيطان و خدا بود يكي از زيباترين چيزهايي است كه تا به امروز خوانده ام؛عميق با طنزي تكان دهنده!

به دنبال آن يك اردوي دانشجويي جهت بازديد از نمايشگاه بين‌المللي كتاب، گشت و گذار در جشنواره واژه ها و كشف ناگهاني و شايد تقدير گونه 3 كتاب!:
« مجموعه داستان هاي كوتاه نادر ابراهيمي چاپ انتشارات امير كبير 1372»
متاسفانه حالا كه دارم اين جملات را مي‌نويسم از اين 3 كتاب تنها يكي‌اش برايم باقي مانده است! ( خدا پدر دوستان امانت دار را بيامرزد!!‌)

اين3 كتاب، از 5 كتاب ابراهيمي چاپ شده در قبل از انقلاب، جمع آوري شده بودند. زيبايي كار اينجاست كه گزينش آثار در هر مجلد بر اساس سبك و فضاي داستانها صورت گرفته است: در جلد اول اكثر كاراكتر ها حيوانند! در جلد دوم فضا كاملا سوررئال همراه با طنزي گزنده كه در لابه‌لاي نوشته‌ها فرياد مي‌زند! و داستان‌هاي جلد سوم داستان‌هايي كاملا شعر گونه را در بر مي‌گيرد چنانكه بخشي از آنها ‌( غزل داستان ) نام مي‌گيرند! در نتيجه فضاي هر كتاب يكدستي جذابي دارد.

متاسفانه اين كتاب تا آنجا كه من اطلاع دارم ديگر تجديد چاپ نشد اما اگر اين كتاب به دستتان رسيد لذت خواندن و كشف آن را از خودتان دريغ نكنيد!

اما 2سال پيش انتشارات روزبهان كه اكثر كارهاي ابراهيمي را منتشر مي‌كند، هر 5 مجموعه فوق الذكر را به علاوه مجموعه ديگري از نويسنده كه در سالهاي پيش از انقلاب چاپ شده بودند به علاقه مندان عرضه كرد.

اين مجموعه‌ها با نامهاي «خانه‌اي براي شب» ، «مصابا و روياي گاجرات» ، «آرش در قلمرو ترديد» ، «افسانه باران» ، «هزارپاي سياه وقصه هاي صحرا» و «غزل داستان‌هاي فصل بد» مجددا با همان شكل سابق به زيور طبع آراسته شد.

اين 6 كتاب حاصل نخستين سال‌هاي كار ابراهيمي به عنوان نويسنده‌اند. تاريخ چاپ اول اولين مجموعه 1341 و چاپ چهارم آخرين مجموعه 1357 است. « بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم» در حد فاصل مجموعه دوم و سوم منتشر شده است.

بنابراين آنچه در اين مجموعه‌ها مي‌بينيم‌، روح نويسندگي ابراهيمي را عريان تر از آثار اخيرش به ما نشان مي‌دهد. ابراهيمي اصولا نويسنده‌اي‌است كه به انديشه‌اي كه در پس پشت هر اثر هنري‌است بهايي بسيار مي‌دهد و اصولا دغدغه او همين انديشه است.

بنا به مقتضيات زمان نگارش اين مجموعه‌ها، انديشه اصلي و درونمايه عمده آثار دردهاي اجتماعي و وطن است. بعد از اين مقوله بزرگترين درونمايه اين آثار، مسائل انسان شناسانه و مقوله‌هايي انتزاعي چون عشق، اخلاق، ايمان و مانند آنهاست.

شيوه روايت در اكثر قريب به اتفاق داستان‌ها خطي‌است و شيوه جريان سيال ذهني را كه مثلا در «بار ديگر …» مي‌بينيم، در اينجا حضور كمرنگ‌تري دارد. اما همچنان نثر شعرگونه ابراهيمي و تصويرسازي‌هاي درخشانش به شكل يك مولفه اساسي رخ نمايي مي‌كند.

در واقع، ابراهيمي نه تنها نثري شاعرانه دارد بلكه اصولا مضمون داستان‌هايش نيز شاعرانه و حتي گاه كاملا سوررئال و نماد پردازانه است.

به اين نمونه‌ها نگاه كنيد: «خانه‌اي براي شب» داستان ماهيگير پيري‌است كه به دنبال تاريكي و سرماي شب‌هاي زمستان به هر چه فانوس لعنت مي‌فرستد و بر آن مي‌شود كه به شكار خورشيد برود و براي آن تور پهن كند!

«پياده‌روها از هم جدا هستند» داستان انتظار زن و مردي كه در چهارراه به انتظار كسي ايستاده‌اند و گرگ‌هايي كه به سمت شهر مي‌آيند و زن و مرد به چندين نفر – كه خود واضحا نماد هستند - راه نشان مي‌دهند و همچنان به انتظارند و عاقبت در مي‌يابند كه اين همه سال منتظر هم بوده‌اند!

«در خميره بد» داستان مردي كه همه عمر در هراس از آمدن دزد است و دزد شبي مي آيد و او با دزد به بازي نقطه خط مي‌نشيند و سالها مي‌گذرد چنانكه به اسكلتي تبديل مي‌شوند و هر يك گرم ساختن خانه‌هاي خط خطي! و بازي همچنان ادامه دارد و …!

«پاسخ ناپذير» داستان مردي است كه اصرار دارد به جهنم برود و بر آن است كه جهنم رفتن كاري بسيار دشوار است و دلايل خود را نيز البته دارد!!

«آرش در قلمرو ترديد» حكايت آرشي امروزي است كه تير و كمان كودكانه‌اي به دستش مي‌دهند تا از فراز دماوند رسالت تاريخي خود را انجام دهد و ايران را از دست دشمنان برهاند! و آرش در كمركش كوه در مي‌يابد كه حتي نمي‌داند به كدام سوي بايد تير بيافكند و كمان را بر سر زانو مي‌شكند و گريان در دل كوه گم مي‌شود!

و مثال‌هايي بسيار از اين دست كه درونمايه شاعرانه و البته انديشمند كارها را نشان مي‌دهد. تقريبا مي‌توان گفت به جز «باد، باد مهرگان» كه اثري تقريبا رئال و به شكل خاطرات دانشجويي شهرستاني در سالهاي دهه 40 در كوي امير آباد است و داستان‌هاي صحرا كه حاصل سفر نويسنده به تركمن صحراست و يكي دو داستان ديگر باقي داستان‌ها فضايي كاملا سوررئال و يا نمادپردازانه و گاه نواسطوره‌اي دارند.

«بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم» به گمان من درخشان‌ترين كتاب ابراهيمي است. اين كتاب در سال 1345 به چاپ اول رسيد و تا سال 1380 به چاپ دوازدهم رسيد! ( اين آمار براي جامعه كتاب نخوان ما يعني يك موفقيت خارق‌العاده!!)اين داستان نسبتا كوتاه با فضايي كاملا سيال و بي زماني عجيبي كه بر آن حاكم است، به گمان من يكي از درخشان ترين آثار عاشقانه چند دهه اخير است. جريان سيال ذهن با تقطيع زماني‌اي كه مدام بين گذشته و حال در رفت و آمد است خوانش چند باره اين اثر را مي‌طلبد.

نويسنده به جهت اينكه تقطيع زماني سبب سردرگم شدن خواننده نشود 3 زمان موجود در داستان ( گذشته دور، گذشته نزديك و حال) را با سه فونت مختلف نشان داده است. به اين ترتيب كه هر چه به سمت حال مي‌آييم فونت ها درشت‌تر مي‌شوند ( آنگونه كه با نزديك شدن، صدا بلندتر مي‌شود!‌)

به نظر مي‌رسد اين ابتكار كاملا مفيد بوده است چون با پرش‌هاي زماني‌اي كه گاه در خلال يكي دو جمله روي مي‌دهد امكان سر در گم شدن خواننده دور از ذهن نبود.اين عاشقانه غمناك حس و حال عجيبي دارد. نمناك و مه آلود عين «ساحل چمخاله» والبته عميق و دقيق.

هنوز كه هنوز است با آنكه شايد دهها بار اين كتاب را خوانده‌ام، هر گاه دوباره به سويش مي‌روم چيزي تازه در آن مي يابم و نامه چهارمش ديوانه‌ام مي‌كند و وقتي دستان رقيب از پنج برگ برنده لبريز است من هم اشكم سرازير مي‌شود كه:
« رقيب آزمايش حقيري‌است! ... هليا !... بگذار آنچه رفتني‌است برود!... »
«يك عاشقانه آرام» داستاني بلندتر - تقريبا مي‌شود گفت يك رمان - با همان حس و حال است.

اما اينجا از آن پرش‌هاي زماني خبري نيست و داستان جز در بعضي ياد آوري ها زماني خطي دارد. فضا كماكان عاشقانه است اما سياست هم رنگ و بويي ندارد! مي‌شود گفت كاراكتر گيله مرد همان كاراكتر «بار ديگر ...» است كه اين بار دغدغه‌هاي اجتماعي نيز دارد؛ ضمن اينكه عشق را با انديشگي و پختگي بيشتري درك مي‌كند.

هر چند عادت كرده‌ايم آثار آميخته به سياست آثار دل انگيزي نباشند اما اين بار حاصل كار دلنشين است. چه ابراهيمي شعار نمي‌دهد كه از درون مي‌نويسد و از آن چه به آن باور دارد. علاوه بر اين او بيش از آنكه از سياست بنويسد از حقيقت مي‌نويسد كه اين‌بار بعدي اجتماعي نيز يافته است.

از سوي ديگر عاشقانگي ابراهيمي در اين كتاب يك عاشقانگي انديشمند است. عشقي كه با پويش و زايش و درخشش همراه است و از عادت و ركود و خمودي دور! شادكامي دلپذيري كه دل را مي‌لرزاند و عقل را متحيرانه به تكاپو وا مي‌دارد تا عقب نماند:
«عشق يعني پويش ناب دائمي. به سراغ خستگان روح نمي‌آيد. خسته دل نباش، محبوب آذري من! »

«چهل نامه كوتاه به همسرم» واگويه‌هاي ابراهيمي‌است با همسرش. چهل واگويه كه گاه در 5-4 سطر تمام مي شوند و گاه 5-4 صفحه هم كم مي‌آيد!

اين عشق در لا به لاي واژگان تمامي آثار ابراهيمي فرياد مي‌زند، اما در اين كتاب شما با آن به صراحت و فارغ از داستان و فرم و پيرنگ برخورد مي‌كنيد و همين برجذابيت كار مي‌افزايد.

ابراهيمي صادقانه و پر شور از عشقش سخن مي‌گويد و گاه صراحتش با روحيه محافظه كار ايراني‌- كه بيان عشق را مايه شرمساري مي‌داند!!- تقابل مي‌يابد. اما به قول خودش - در كتاب يك عاشقانه آرام - :«من از بزرگ‌ترها به خاطر آنكه عاشقانه نگاه كردن را مي‌دانم، خجل نخواهم بود.به من چه ربطي دارد كه آنها كارشان را نمي‌دانند؟! ...» اما قضيه به همين جا ختم نمي‌شود – هرچند «همين جا» هم كم جايي نيست! - كه اين دلنوشته‌ها تنها قربان صدقه رفتن‌هايي شاعرانه نيستند، بلكه تحليل‌هايي زيبايند از عشق، چالش‌هاي موجود در زندگي عاشقانه، موانع عشق ورزي، چگونگي از سر گذراندنشان و ...

به بيان ديگر اينها بيانيه‌هايي عاشقانه‌اند از طرف همه مجنون‌هاي دنيا براي همه ليلي ها! و همين بي زماني و بي مكاني - كه اصولا خصلت عشق است - ارزش كار را صد‌چندان مي‌كند.

از اين مجموعه نامه‌ها بسيار خوانده‌ام اما شايد تنها كتابي كه از لحاظ عمق و زيبايي با اين كتاب قابل مقايسه است نامه هاي كافكا به ميلناست. در باقي اين گونه آثار، هيچگاه اين درخشش را نديدم كه البته شايد تقصير از ترجمه يا انتخاب‌ها باشد!

«ابوالمشاغل» و «ابن مشغله» نيز اتوبيوگرافي‌هاي دلپذيري است كه تلاش نويسنده را براي امرار معاش در ميانه اين روزگار سخت و باوجود همه دلمشغولي‌هاي ادبي- هنري اجتماعي اش فراروي مي‌نهد.

شايد به لحاظ هنري نتوان اين دو كتاب را شانه به شانه آثار برجسته ابراهيمي قرار داد اما براي كسي كه آن آثار را خوانده است، اين زندگي نامه‌هاي خويش نوشته خالي از لذت و البته آموختن نخواهد بود، آموختن اينكه «شعر – و اصولا هنر - از رحم رنج زاده مي‌شود!»
«حكايت آن اژدها» مجموعه داستان‌هايي كوتاه و شعر گونه است كه نويسنده در آنها دست به تجربه‌هايي جديد زده است.

در حقيقت مي‌توان اين مجموعه را امتداد آن دسته از آثار ابراهيمي كه در منتخب داستان‌هاي كوتاهش - به خصوص در جلد سوم - چاپ شده اند، دانست.

داستان‌هايي كاملا شاعرانه با پرداخت‌هايي گاه كاملاغريب و گاه كاملا ساده! و فضايي تقريبا سوررئال كه با بهره گيري از شيوه جريان سيال ذهن نوشته شده است.

البته در ابتداي اين كتاب ابراهيمي مقاله‌اي در باب داستان نويسي دارد كه بسيار زيباست و در آن از روش «سرريز» نام مي‌برد كه به نظر من تقريبا معادلي براي همان روش جريان سيال ذهن است يا لااقل براي من تفاوت اين دو كاملا شفاف نشد...

داستان‌هاي اين كتاب خواندني اند به واسطه زيبايي شان و همچنين بدين سبب كه همچون شعر خوانش دوباره آنها هميشه چيزي تازه به مخاطب مي‌دهد و اين كشف تازه، احساسي دلپذير را فراهم مي‌آورد.

«تكثير تاسف انگيز پدر بزرگ» به گمانم جديدترين اثري است كه از ابراهيمي خوانده‌ام.
داستان با پيچيدگي‌هاي دلپذير؛ تصور كنيد اسم يكي از كاراكترهاي داستان نادر ابراهيمي است و نام برادرش (‌ بورخس )! از آن طرف پدر بزرگشان طي داستان به موجودي مكانيكي بدل مي شود و سپس تكثير مي‌شود!!

شكي نيست كه اين داستان كاملا نمادين است و فرياد اصلي اش بر سر مدرنيته ايست كه آوارگون طبيعت و احساس و عشق را نابود مي‌كند.اما حتي در همان نگاه اول پيداست كه نكات ظريف ديگري هم در داستان نهفته است كه نياز به تامل و بازخواني دقيق تر دارد.

و نهايتا «انسان، جنايت و احتمال» تجديدچاپ ديگري است از آثار قديمي نويسنده. باز هم نادرابراهيمي به مقولات عميق زندگي بشر پرداخته است و ديگر بار چيزي كه مي‌خواهد بگويد بر همه چيز در روايتش مي‌چربد.

شك نيست كه شايد روايت در اين ميان اندكي به حاشيه مي‌رود و گاه با خطابه‌هايي فلسفي به جاي ديالوگ روبه روييم اما صحت انديشگي ابراهيمي ارزش خواندن آثارش را افزون مي‌كند.

بحث محوري كتاب بر عدم ثبات و نيز تغيير واقعيت، و حتي شايد حقيقت، با توجه به زاويه ديد بيننده است و اينكه گاه دروغ‌ها همانقدر راستند كه راست‌ها، دروغ ! ...نويسنده با به ميان كشيدن موضوع مرگ مشكوك يك زن در هنگام زلزله و متهم شدن همسر او به قتل در چند فصل متوالي انديشه مخاطب را به اين چالش مي‌كشد كه اصولا آيا قتلي واقع شده است و آيا اگر شده قاتل سيد بابا خان، همسر زن، است يا خير ...

مخاطب بارها و بارها به همراه راوي در دام چاله‌هاي فرضيات غلط مي‌افتد و داوري‌هاي كاملا متضاد را تجربه مي‌كند و در نهايت به سرگيجه مي‌افتد كه ميان اين همه داوري كدام‌يك مي‌توانند راه به حقيقت برند ...و اين درست همان است كه نويسنده هوشمندي چون ابراهيمي مي‌خواهد....

***
به نظر من داستان‌هاي نادر ابراهيمي از 4ديدگاه قابل بررسي‌اند:
سبك داستان پردازي، سبك نوشتاري، درون مايه و فرم ارائه روايت از لحاظ داستان‌پردازي. به نظر من ابراهيمي به خصوص در داستان‌هاي كوتاهش نويسنده‌اي سور رئال و نمادگراست.

داستان‌هاي كوتاه او غالبا در فضايي بي مكان و بي‌زمان رخ مي‌دهند و حالتي شعر گونه دارند.رويه ظاهري داستان ماجرايي را نقل مي‌كند و در بطن ماجرا ماجرايي ديگر شكل مي‌گيرد. به گفته ديگر خواننده با فرا روي از متن و بنا به ميزان انديشگي خود ماجرايي ديگر را در درون خود تجربه مي‌كند.

نمونه‌هايي كه از داستان‌هاي كوتاه ابراهيمي ذكر كرده‌ام به خوبي گواه اين مدعايند.
از آن گذشته ايده‌هاي ابراهيمي واقعا درخشان هستند. غزل داستان آن سوي تسليم قدرت تخيل ابراهيمي را به خوبي نشان مي‌دهد:
***
دشمن به شهري حمله مي‌كند و 3نفر در حال تاس بازي هستند. فرمانده دشمن بالاي سر آنها مي‌رسد و آنها همچنان گرم بازيند! فرمانده به تمسخر مي‌گويد كه هر كه بازنده باشد جان خواهد داد اما تاس‌ها دائما يكسان مي‌آيند و ...

از سوي ديگر هر گاه داستان‌هاي ابراهيمي فرم خطي رايج را در زمان مي‌شكنند زيباتر مي‌شوند. « بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم» نمونه برجسته‌اي در اين زمينه است.
عنصر مهم ديگر آثار ابراهيمي طنز است.

طنزي بيدار، تاثير گذار و غالبا گزنده! طنزي كه بين گريستن و خنديدن دل‌دل مي‌كند! و او بسيار خوب از اين مشخصه براي تلنگر زدن به انديشه مخاطب سود مي‌برد. اين طنز غالبا در محدوده طنز موقعيت است نه طنز زباني. موقعيتي كه غالبا حاصل ضعف‌هاي دروني انساني است.

نويسنده آگاهانه از اين طنز در جهت القاي بهتر انديشه خويش سود مي‌جويد و همچنين از خسته شدن ذهن مخاطب در خلال اثر مي‌كاهد و جالب اينجاست كه اين طنزها در قالب نثر ادبي و شاعرانه ابراهيمي مي‌گنجند!

دوباره خواني طرح‌هاي داستاني ذكر شده اين مشخصه را بازنمايي خواهد كرد .
از لحاظ درون مايه و موضوع چنان كه پيش از اين گفتم دو نكته دغدغه اصلي ابراهيمي را تشكيل مي‌دهند: عشق و وطن.

***
او عشق را خيلي خوب مي‌شناسد؛ عميق و متفكرانه. اين شناخت مسلما برخاسته از مطالعه نيست كه برخاسته از مكاشفه و تجربه است. او سيبي را در دست دارد و به گوشه گوشه آن كنجكاوانه نگاه مي‌كند و هر آنچه مي‌بيند توصيف مي‌كند و اين تصوير سه بعدي بدون در دست داشتن سيب ممكن به نظر نمي‌رسد‌.

از لحاظ شيوه روايت هم برخي داستان‌ها جالب توجهند و خارج از روال معمول به نظر مي رسند. در برخي داستان‌ها راوي يك حيوان است؛ مثل «خانواده بزرگ» كه راوي يك قناري است.

در برخي داستان‌ها اصولا راوي وجود ندارد و نويسنده با استفاده از پرداختي سينمايي انگار دوربيني را در صحنه مي‌گرداند؛ داستان «شهر بزرگ» يك دفتر مخابراتي را نشان مي‌دهد كه دوربين كابين به كابين مي‌چرخد و خواننده از خلال صحبت‌هاي رد‌و‌بدل‌شده در هر كابين به داستاني دست مي‌يابد كه در نهايت تمامي اين داستان‌ها سرگشتگي انسان و افول اخلاق را در شهر به منصه ظهور مي‌رسانند.

داستان «مردگان دير باورند» پرداختي نمايشنامه‌اي دارد و به همان گونه نيز نوشته شده است «مشابه اين كار در مجموعه اجازه هست آقاي برشت نيز ديده شده است» و نهايتا طرح نقاشي با واژه‌اي كه در دو داستان «مراسم» و «آهسته به ياد مي‌آورم» پياده شده است و لااقل به عنوان يك تجربه كاري دلپذير مي‌نمايد.

اما يكي از برجسته‌ترين فرم‌هايي كه ابراهيمي در مجموعه داستان‌هاي كوتاهش از آن سود برده است، غزل داستان‌هايي هستند كه به خصوص در مجموعه غزل داستان‌هاي فصل بد رخ مي‌نمايانند.

اين آثار، اكثرا بافتي شعرگونه و غالبا تقطيع شده دارند كه روايت را در دل خود جاي مي‌دهند؛ روايتي كه خود از اساس شاعرانه است! در واقع در اين آثار با شعر – حكايت طرف هستيم؛ همان قالبي كه بورخس آن را«آينده‌ادبيات» مي‌نامد. يادداشت‌هاي يك عاشق حرفه‌اي و آن‌سوي تسليم بهترين نمونه‌هاي كار ابراهيمي در اين ژانر هستند كه به غايت تاثير گذار شده‌اند.

ابراهيمي خود معتقد است كه به زبان خاصي پابند نيست و به انديشه و روايت اهميت بيشتري مي‌دهد و معتقد است هر داستاني نثر خود را بر مي‌گزيند و نيز بر آن است كه نوشته‌هايش براي بيداري است نه براي خوابيدن!

مطالعه مجموعه آثار او دليلي بر صحت اين ادعاهاست و البته راهكار خوبي براي پرورش ذهنيت شاعرانه در كنار چالش انديشه كه به گمانم تمامي نويسندگان و البته شاعران را به كار مي‌آيد.

تاريخ درج: 20 خرداد 1387 ساعت 16:40 تاريخ تاييد: 21 خرداد 1387 ساعت 00:06 تاريخ به روز رساني: 21 خرداد 1387 ساعت 00:06
 سه شنبه 21 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1308]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن