تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815477072
شکنجه ساواک با شلاق و آنتی بیوتیک
واضح آرشیو وب فارسی:صراط نیوز: یکی از مبارزان انقلاب اسلامی گفت: رژیم بازجوها مثل حیوانات درنده به جان زندانی ها می افتادند و ذره ای رحم در وجودشان نبود! بازجوی من منوچهری بود که دائماً به من شوک الکتریکی می داد و بعد تازه با کابل به جان ام می افتادند.صراط: «رضوانه میرزا دباغ» فرزند بانوی مبارز بانو مرضیه دباغ «حدیدچی» است که از همین طریق نیز وارد جریان مبارزات انقلاب شد. او در زندان شکنجه ها ورنج هایی را تجربه کرد که در ترسیم آنها روایت پیش روی کافی است و ما را از هر توضیحی مستغنی می دارد. *اولین بار درچه مقطعی و چگونه با مبارزات سیاسی آشنا شدید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. چهارده ساله بودم و در مدرسه رفاه درس می خواندم و در واقع مادرم خط دهنده زندگی ام بودند و همیشه در جلساتی که مادرم تشکیل می دادند، شرکت می کردم. در مدرسه هم شهید آیت الله بهشتی و شهید رجایی از گردانندگان اصلی بودند و طبیعتاً از آن طریق هم در جریان مسائل سیاسی و مبارزاتی قرار می گرفتم. وقتی می دیدم مادرم آن قدر فعال هستند، دل ام می خواست من هم کاری کنم. مرضیه حدیدچی معروف به طاهره دباغ (زادهٔ 1318 در همدان) زندانی سیاسی، فعال مبارزهٔ مسلحانه با رژیم پهلوی *چه شد که دستگیر شدید؟ همراه با خواهر آقای دکتر حدادعادل، تصمیم گرفتیم حرکتی را شروع کنیم. شب ها رادیوی عراق را می گرفتیم و اعلامیه ها و پیام های امام را ضبط و یادداشت می کردیم و چون دستگاه تکثیر نداشتیم با استفاده از کاربن، آنها را تکثیر می کردیم و صبح زود به مدرسه می رفتیم و آنها را در جامیزی بچه ها می گذاشتیم. وقتی ساواک در خانه ما ریخت و نمونه های خط مرا با اعلامیه ها تطبیق داد، فهمید کار من بوده است. وقتی می خواستند مرا ببرند، پدرم گفت: او بچه است، به جای اش مرا ببرید! آنها گفتند: خیال تان راحت باشد و پیش بچه های تان بمانید! *شما را کجا بردند؟ چشم های ام را بستند و به ساواک بردند و در آنجا تا توانستند کتک ام زدند و شکنجه ام دادند. موقعی که مرا به کمیته مشترک بردند، راهی سلولی شدم که مادرم در آنجا بودند و پس از آن همه کتک و شکنجه، حضور ایشان برای ام بسیار آرامش بخش بود. *شما به رغم جوانی شکنجه های وحشتناکی را تحمل کردید. از آن روزها برای مان بگویید؟ متأسفانه به خاطر شوک الکتریکی و شکنجه های زیاد بخش زیادی از خاطرات را به یاد نمی آورم. یادم هست نامزدم، آقای بهزاد کمالی اصل را قبل از دستگیری من دستگیر کردند و با اتو سوزاندند. ساواکی ها در هنگام دستگیری ما تصور می کردند با یک سازمان طرف هستند و خشونت زیادی به خرج می دادند. در کمیته مشترک مرا به سختی زنجیر کردند! سلول ما بسیار نمناک و کم هوا بود. چشم های مرا بسته بودند و چیزی را نمی دیدم و فقط صداها را می شنیدم. صدای افراد تحت شکنجه و شکنجه گران و لحظه ای آرام و قرار نداشتم. بازجوها مثل حیوانات درنده به جان زندانی ها می افتادند و ذره ای رحم در وجودشان نبود! بازجوی من منوچهری بود که دائماً به من شوک الکتریکی می داد و بعد تازه با کابل به جان ام می افتادند. همیشه بدن ام از ضربه های شلاق مجروح بود! روزی یک یا دو آنتی بیوتیک به من تزریق می شد و دیگر جایی در بدن ام نمانده بود. آن قدر مرا شکنجه داده بودند که دیگر نفس کشیدن هم برای ام دشوار شده بود! بازجوی ام، منوچهری به قدری زشت و کریه المنظر بود که حتی نگاه کردن به چهره اش نوعی شکنجه محسوب می شد و انسان تا مدت ها مشمئز و ناراحت بود. بازجوهای ساواک بسیار آلوده و پست بودند و برای به حرف در آوردن زندانی ها، از هیچ کار پلیدی رویگردان نبودند. منوچهر وظیفه خواه (نام مستعار: دکتر منوچهری؛ زاده:1319) یکی از بازجویان ساواک در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. وی با پیروزی انقلاب 1357 از ایران گریخت. *آنها برای اعتراف گیری از شما، از چه راه هایی استفاده می کردند؟ آنها به خاطر اینکه خیلی کوچک بودم، از ترفندهای خاصی استفاده می کردند. مثلاً در اتاق بازجویی، برای خودشان چلوکباب می آوردند و بعد یک پرس هم جلوی من می گذاشتند تا خیال کنم به من کاری ندارند و بعد با حیله هایی که بلد بودند، از من حرف بکشند! نانی که در سلول به ما می دادند آن قدر خشک بود که آن را زیر سرمان می گذاشتیم! معمولاً فحش های رکیک می دادند و مخصوصاً زن ها را با کلمات نامربوطی صدا می زدند. یک بار در اتاق شکنجه به شدت تشنه بودم. تهرانی شکنجه گر دائماً می پرسید: «تشنه ای؟» و من می گفتم: «بله!» بالاخره یک لیوان آب را جلوی چشم های ام گرفت و روی زمین ریخت! با خودم گفتم: اینها فرزندان یزید هستند که به اطفال امام حسین(ع) رحم نکردند. از پستی ها و خباثت های بازجوها شرم دارم که حرف بزنم. گرفتار مشتی آدم رذل شده بودیم و هیچ کاری هم از دست مان برنمی آمد! هر بار که دچار ضعف و بی حالی می شدم، مقاومت مادرم به من روحیه می داد. شکنجه زجر دیدن و ناراحتی خودش را داشت، اما شنیدن ناله کسانی که شکنجه می شدند، از همه وحشتناک تر بود. پرونده من از نظر قانونی باید در دادگاه اطفال بررسی می شد، اما ساواک به هیچ قانونی تمکین نمی کرد و کاملاً صاحب اختیار بود. آن روزها خانمی را پیش ما آورده بودند که همه ناخن های اش را کشیده بودند و با تیمم نماز می خواند. وقتی پایمردی مادرم و امثال آن خانم را می دیدم، صبر می کردم. *مادر بزرگوار شما یکی از والاترین نمونه های زنان انقلابی ما و مورد وثوق کامل امام بودند، به طوری که امام مأموریت مهم بردن نامه گورباچف را در کنار مردان بزرگ به ایشان سپردند. از آن روزهای مادر برای مان بگویید؟ یکی از بزرگ ترین نعمت هایی که خداوند به من ارزانی داشته است، وجود چنین مادر مبارز، مقاوم و صبوری است. یادم هست قبل از اینکه مادر را دستگیر کنند، ساواکی ها یک ماه در خانه ما بودند تا رفت و آمدهای منزل ما را کنترل کنند و خلاصه خواب و آسایش را از ما گرفته بودند! حتی وقتی می خواستیم برادر کوچک ام را برای خرید بفرستیم، حسابی او را تفتیش می کردند و بعد می گذاشتند از منزل بیرون برود. آنها تصور می کردند خیلی زرنگ هستند، ولی مادرم بسیار زرنگ تر و باهوش تر از آنها بودند. لطف خدا هم شامل حال ما بود و فکرهای بکری به ذهن مادرم می رسید. ما در محله مان آقای بزرگوار و مبارزی به نام مرحوم آقای بهاری داشتیم که مغازه ای شبیه به عطاری داشتند و خیلی به ما کمک می کردند. یادم هست حتی شهادت آیت الله سعیدی را هم ایشان به ما اطلاع دادند. ساواک در خانه ما مستقر شده بود تا ببیند چه کسانی به خانه ما خواهند آمد. ایشان کاملاً مراقب بودند و هر کسی را که قصد داشت به خانه ما بیاید از سر کوچه برمی گرداندند! مادرم روی کاغذ کوچکی علامتی نوشتند و آن را به دست برادرم دادند و مقداری هم پول به او دادند و آن تکه کاغذ را پشت یکی از اسکناس ها چسباندند و به او گفتند به آقای بهاری بگو کمی شکلات بدهند. آقای بهاری متوجه شدند ما دچار مشکلاتی شده ایم. ایشان انسان بسیار متشرع و باتقوا و کم و بیش در جریان مسائل هم بودند. یک بار هم نامزدم، آقای کمالی را از سر کوچه برگرداندند و در نتیجه ایشان دستگیر نشدند. در هر حال ساواک در آن مدتی که در خانه ما بود خیلی سعی کرد اسناد و مدارکی را به دست بیاورد و افرادی را دستگیر کند، اما موفق نشد. ما یک سری اسناد و مدارک را مخفی کرده بودیم که با راهنمایی مادر و با استفاده از غفلت نگهبان ها به حمام رفتیم و آنها را پاره کردیم و داخل چاه ریختیم. مادر تمام مدت برای آنها غذا تهیه می کردند و رفتارشان طوری بود که انگار سواد ندارند و از هیچ چیزی سر در نمی آورند. خانه ما همیشه محل رفت و آمد دانشجوها و افراد انقلابی بود، اما در آن مدت با درایت مادر و همکاری مرحوم آقای بهاری، ساواک نتوانست سر از کار ما در بیاورد. یادم هست همیشه وقتی عرصه به من تنگ می شد، با یاد مادرم که گاهی ساواکی ها ایشان را 48 ساعت یا بیشتر سر پا نگه می داشتند و به ایشان بی خوابی می دادند، اما موفق نمی شدند اطلاعاتی به دست بیاورند، مقاومت می کردم. پس از آزادی از زندان چه فعالیتی داشته اید؟ بیشتر عمرم پس از آزادی از زندان به بیماری گذشته است و متأسفانه نتوانسته ام به شایستگی خدمت کنم و شکر بندگی خدا را به جا بیاورم، اما همواره خدا را شکر کرده که الگویی چون مادرم داشته ام. تنها افسوس ام این است که چرا اخلاص، توکل و کلاً حالات آن دوره را ندارم. افسوس می خورم که چرا نوجوانان و جوانان ما خبر ندارند که این انقلاب با چه خون جگرهایی به دست آمده است، چون اگر این آگاهی وجود داشته باشد، قطعاً در حفظ آن بسیار بیش از این خواهند کوشید.
جمعه ، ۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صراط نیوز]
[مشاهده در: www.seratnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]
صفحات پیشنهادی
رضوانه دباغ در گفتوگو با فارس مطرح کرد: چگونگی شکنجه شکنجهگر معروف ساواک/شوک الکتریکی و شلاق و آنتیبیوتیک
رضوانه دباغ در گفتوگو با فارس مطرح کرد چگونگی شکنجه شکنجهگر معروف ساواک شوک الکتریکی و شلاق و آنتیبیوتیکیکی از مبارزان انقلاب اسلامی گفت رژیم بازجوها مثل حیوانات درنده به جان زندانیها میافتادند و ذرهای رحم در وجودشان نبود بازجوی من منوچهری بود که دائماً به من شوک الکتریکیگزارش تصویری/ شکنجه گران معروف ساواک
در روز چهارم بهمن ۱۳۵۰ به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد به گزارش سرویس چندرسانه ای صبح کویر در روز چهارم بهمن ۱۳۵۰ به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقتمصرف آنتی بیوتیک ایرانیان به اندازه قاره اروپا
اجتماعی امروزه با پیشرفتهای قابل توجهی که در زمینه های مختلف علمی به انجام شده شاهد دسترسی هرچه بیشتر افراد به داروهای مختلف هستیم و این دسترسی راحت خود به عنوان یک پدیده اجتماعی زیانبخش یعنی استفاده نابجا و بی رویه از دارو دامنگیر افراد شده است به طوری که یکی از عناصر جدا نشدنایرانی ها 16 برابر مردم جهان آنتی بیوتیک مصرف می کنند
به گزارش "مطاف24" فرهاد عباسی ظهر امروز در نشست بهداشت و سلامت شهرستان بوشهر اظهار داشت سالانه 10 هزار مورد مسمومیت و عارضه دارویی در کشور وجود دارد و تعداد زیادی از تخت های بیمارستانی به این بیماران اختصاص دارد در درمان سرماخوردگی و آنفلوانزا آنتی بیوتیک ها جایگاهیشکنجه ساواک تاوان دفاع از آبرو و عفت!(پاورقی)
توی همین خیال ها هستم که به یکباره صدای مرد توی اتاق منفجر می شود - خودت را به خریت زده ای یا واقعاً خری مردک زدی مأمور دولت را کشته ای از همین حالا سرت بالای دار است مگر این که اعتراف کنی از چه کسی دستور گرفته ای - از هیچ کس - اتومبیل مال چه کسی است خشکم می زند کافشکنجه گران معروف ساواک/تصاویر
هشدار نیوز-در روز چهارم بهمن 1350 به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد هشدار نیوز- در روز چهارم بهمن 1350 به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربشکنجه گران معروف ساواک
در روز چهارم بهمن 1350 به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد درروز چهارم بهمن 1350 به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد این کمیتخطرات مصرف مرغ های آنتی بیوتیکی
سلامانه چندی پیش رئیس سازمان غذا و دارو با ابراز نگرانی از مصرف بی رویه آنتی بیوتیک در مرغداری ها اعلام کرد بر اساس نتایج تحقیقات کشور ما در مصرف آنتی بیوتیک نسبت به کشورهای غربی آمار بسیار بالایی دارد و این نشان می دهد هنوز بیماری های عفونی در کشورمان وجود دارند به گفته رسولعکس/ شکنجه گران معروف ساواک
در روز چهارم بهمن 1350 به دستور محمدرضا پهلوی مجموعه ای تحت عنوان کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد این کمیته ازآن پس مامور مواجهه مستقیم با فعالیت هایی بود که بر علیه رژیم شاهنشاهی ودرراستای براندازی آن صورت می گرفت تصاویری که پیش روی داریدداستان تلخ مصرف آنتی بیوتیک در مرغداری ها
چندی پیش رئیس سازمان غذا و دارو با ابراز نگرانی از مصرف بی رویه آنتی بیوتیک در مرغداری ها اعلام کرد بر اساس نتایج تحقیقات کشور ما در مصرف آنتی بیوتیک نسبت به کشورهای غربی آمار بسیار بالایی دارد و این نشان می دهد هنوز بیماری های عفونی در کشورمان وجود دارند به گزارش گروه رسانه های-
گوناگون
پربازدیدترینها