واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: واعظ، با شنوندگان خود باید حالت پدری حکیم را داشته باشد و آنچه را برآنان سودمند است دریغ ندارد و آنچه را زیان آور است دفع کند؛ سودمندترین و موثرترین موعظه آن است که با عمل همراه باشد، لقلقه زبان نباشد، چه بسا فاصله بین گفتار و رفتار واعظ، مردم را برانجام گناهان جرئت داده و آنان را به علماء و انبیاء بدبین ساخته و از دین خارج کند.به گزارش سرویس فرهنگی قدس انلاین ، میرزا جواد آقاملکی در قرن سیزدهم هجری در تبریز به دنیا آمد و پس از کسب تعلیمات مقدماتی مدارج علمی و عرفانی را نزد اساتید گرانبهایی پشت سر گذاشت. آنان که با حالات ملکوتی و عبادی این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از «بکائون» می شمردند. برخی از شاگردان مرحوم ملکی (ره ) عبارتنداز: امام خمینی (ره)، حاج آقا حسین فاطمی قمی، حاج شیخ عباس تهرانی، حجة الاسلام سید محمود یزدی، حاج میرزا عبدالله شالچی. مرحوم حاج میرزا عبدالله شالچی درباره استاد خود می گوید: «مرحوم استادم، آیة الله ملکی، اجتهاد فکری و درونی داشت، در برداشتهای درونی قوی بود. ایشان دستورهایی در خوردن و خوابیدن و اعمال و رفتار ارائه می دادند که بسیار مؤثر بود و شخص را پاک و آراسته می کرد و به سوی حق رهنمون می ساخت». بر این اساس ایشان در توصیه های برای وعاظ بیان داشته اند: عالمی که با مبارزه طولانی، نفس خود را (در برابر آفات اخلاقی) نیرومند ساخته و دام های فریب هوا را نیک دریافته است، بایسته است که در بر پایی این دو مهم بکوشد، بویژه «موعظه کردن» که هیچ کارنیکی با آن برابری نتواند و این مقال را گنجایش برشماری و تبیین بهره های آن نیست. بر (واعظ و پیشنماز) در راس همه کارها، نیت پاک و اخلاصی راستین لازم است تا از آفت های آن در امان مانند. باید خود را بیازماید: انگیزه او از ارشاد و موعظه چیست؟ اگر دین است بکار موعظه پردازد و اگر خدای نخواسته انگیزه او آلوده به خواهش های نفسانی است، یا اخلاص کارش بر او، روشن نیست، موعظه خلق را ترک کرده، به سازندگی خویش پردازد و در پی کسب دو گوهر گرانسنگ «صدق و اخلاص» بر آید. چنانچه در این تلاش، راستی و خلوص داشته باشد، خداوند او را راه نماید که خود فرموده: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». اگر بخواهد به ارزیابی خلوص خود در پیشنمازی پردازد به بررسی نفس خویش و انگیزه او در پیشنمازی پردازد . آیا کار او جهت مقام امامت مردم و شرف این عمل نزد مردم است، یا بخاطر فرمان خدا است؟ آیا کم شدن مامومین یا شرکت نکردن علماء و طلاب در نماز او، میل او را به پیشنمازی کم می کند و از سوی دیگر شرکت بزرگان و اشراف در نماز او، او را دل خوش می سازد؟ اگر چنین است بداند که پیشنمازی او فقط برای مقام است و یا آلوده به جاه طلبی است. اگر نفس به توجیه پردازد که، شادمانی من از شرکت بزرگان و جمعیت زیاد، از تعظیم شعائر، ترویج دین و بیشتر شدن ثواب است، زینهار از این گونه دسیسه ها. اگر بخواهی، راست روی خود را در این امر بیایی، فرض کن شرایطی را که امامت تو بر یک یا دو نفر ثواب بیشتری از امامت بر جمعیت انبوهی دارد، آیا رغبت تو بر امامت این دو نفر بیشتر است یا آن انبوه جمعیت؟ افزون بر این: ببین حال خود را در صورتی که پیشنمازی و پیش افتادن دیگری و اقتدا و پیروی تو، بیشتر خلق را ارشاد و دین را ترویج می کند آیا همانند وقتی که خود پیشنماز باشی در شکوه این مسجد و این نماز جماعت تلاش می کنی؟ اگربازهم نفس به توجیه پرداخت که «میل من در ترویج دین به امامت خودم برای بهره وری ام از ثواب امامت جماعت است و مسابقه در تحصیل این امور شایسته است» زینهار بدون آزمایش خود که فریفته این گونه توجیه ها، گردی. بنگر که اگر ترویج دین به ماموریت تو است نه امامت، بازهم با نشاط در برپایی جماعت می کوشی؟ خلاصه، مسئله در صدق و اخلاص از موی باریک تر است. بزرگان در این صراط لغزیده اند چه بسا بعد از سالها عبادت به بی اخلاصی خویش پی برده اند. از بعضی بزرگان نقل کرده اند که: «او مدت سی سال در صف اول جماعت شرکت می جست و بر انجام این عبادت شادمان بود، روزی بخاطر مانعی در صف دوم قرار گرفت، بناگاه حالت شرمندگی در خویش دید و بر او معلوم شد که مراقبت او بر حضور در صف اول در این سی سال آلوده به ریاء بوده است، همه نمازهای سی ساله را دو باره قضا کرد». برادرم بنگر به این عالم مجاهد و در مقام او مطالعه کن که چگونه با وجود که خود امام جماعت نبود بر حضور در صف اول مواظبت کرد و برای تادیب نفس خود به «قضاء نمازها» داشته اند. از همین جا، حال واعظی را بفهم، افزون برآفات یاد شده واعظی را آفت های ویژه ای است، فراوان و ظریف. این آفت ها، همان آفت های زبان است که بزرگان از ترس آنها به سکوت پناه می بردند و با وجود برتری کلام بر سکوت چه تمام خوبی ها بوسیله کلام نازل و استوار گشته است و با کلام خوبیها در زمین منتشر می شود سکوت را بر کلام ترجیح داده اند. بر واعظ است که تمام ریزه کاری های بیان شده در امامت جماعت را برای کسب صدق و اخلاص مراعات کند و افزون بر صدق و اخلاص در وعظ، مراقب زبان خویش باشد . بر واعظ است که مطلبی را بدون دلیل به خدا نبندد، بدون آگاهی و علم سختی نگوید، به هنگام موعظه دیگران خود را مبرا نسازد، دیگران را نادان و خود را برتر نپندارد، فتنه ایجاد نکند، مردم را در جهت کشت و کشتار و دیگر چیزهایی که مسلمین ضرر می زند برانگیزد. زینهار که سخنی گوید که باعث انحراف عقیده مردم شود ولو بدین صورت که شبهات ابلیس و پاسخ آنها را باز گوید، ولی شنونده پاسخ شبهات را درست درنیابد. بر واعظ است که در ترسانیدن و یا امیدوار ساختن، میانه روی را مراعات کند و مردم را به یاس یا غرور در انجام گناه مبتلا نسازد .چیزهایی را که شنونده در غلو افتد، یا اعتقاد او به انبیاء و اولیاء سست می شود نگوید. از بردن آبروی اشخاص بویژه خواص غواص گذشتگان افترا به پیامبران، اوصیاء و دانشمندان بپرهیزد. زینهار که با سخت گیری بر مردم و وادار کردن آنان به پذیرش چیزهایی که ظرفیت آن را ندارند، مردم را به خیر، شریعت، عبادت، انبیاء، علم و عالم بد بین سازد. حیله های شرعی که بایسته نیست بر مردم نیاموزد. بر واعظ است که مراقبت کند بعد از تکمیل مراتب اخلاص و صدق فرمان خدا: أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکم». واعظ می باید نخست به موعظه خود پردازد، آنگاه با رفق و مدارا و حکیمانه مردم را موعظه کند، حالات شنوندگان را مراعات سازد. اگر شنونده ویژه ای ندارد، جانب ترس را در موعظه اش بیشتر آورد و اگر شنونده ای دارد که انذار و ترساندن او را مایوس می کند یا حالت دیگر در او پدید می آورد، مراعات حال آن شنونده را بنماید. گفته اند حضرت زکریا (ع) به هنگام حضور حضرت یحیی (ع) در مجلس وعظ او، نامی از آتش، عذاب و جهنم بمیان نمی آورد. همچنین اگر شنونده هتاکی حضور داشته باشد، از امید و عفو سخن گفتن او را بر نافرمانی خداوند جرئت می دهد و به هلاکت افکند. واعظ، با شنوندگان خود باید حالت پدری حکیم را داشته باشد. آنچه را برآنان سودمند است دریغ ندارد و آنچه را زیان آور است دفع کند. سودمندترین و موثرترین موعظه آن است که با عمل همراه باشد، لقلقه زبان نباشد، چه بسا فاصله بین گفتار و رفتار واعظ، مردم را برانجام گناهان جرئت داده و آنان را به علماء و انبیاء بدبین ساخته و از دین خارج کند. واعظ می بایست از بیان امور غربیه ای که با عقل عرفی مردم سازگار نیست بپرهیزد. مثلا ثواب های زیادی را که در روایات بر یک کار کوچک آمده است، مجرد و بدون توضیح نگوید، بلکه بهمراه آن قدرت خدا و فلسفه این مقدار ثواب بر این عمل را، نیز بیان کند تا عقل به انکار روایات نپرداخته و وعظ او موثر افتد، بویژه در دورانی که ملحدین با القاء شکوک و شبهه ها و ایرادها در پی بیرون کردن مسلمانها از دین شان می باشند. نمی گویم که به طور کلی این اخبار را نگوید، بلکه بگونه ای بیان کند که عقل آن را بپذیرد. برواعظ است که شنوندگان را بیمارانی برخوردار از امراض گوناگون؛ خود را طبیبی معالج؛ گفتار، مطالب و مواعظ را داروها و معجونهایی که با آن بیماران را معالجه می کند بشمار آورد. باید احتیاط و مراقبت او از طبیبی که مریض صعب العلاج را معالجه می کند، بیشتر و دقیق تر باشد، چون امور روحانی والاتر و دقیق تر است و خطر آن دائمی و تباهی آن بزرگتر است. بر واعظ است که برای انجام این امر مهم خود و کارهای خود را به امامان معصوم (ع) واگذار کند. پیش از شروع منبر خدا را بخواند و توجه به او داشته باشد و قبل از شروع سخن با قرائت «بسم الله» از خداوند یاری جوید. پس از آن سپاسی کوتاه گوید و با پناه بردن از شر شیطان و هوای نفس به پروردگار، موعظه را آغاز کند و سعی کند خویش را از اشتباهات حفظ کند. به یقین خداوند او را نگاه دارد و گفتار و مواعظ او را سودمند، موثر، نور و حکمت، قرار دهد. هدف واعظ از موعظه باید استواری عقیده شنوندگان در دین، ایجاد عشق خداوند، پیامبر و اولیاء(ع) در دلها باشد و در این راستا نعمتهای بی پایان الهی را بر شمارد و فرمان او را خطیر و عظیم جلوه دهد و شدت خشم و سختی عقاب او را به یادها آورد. منابع: 1-ریحان یزدی، آیینه دانشوران: 351. 2-جمعی از نویسندگان، دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق: 38-40 .
پنجشنبه ، ۸بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]