واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات يك پناهنده
امروز آثارى كه از افسران و سربازان عراقى در كشور هاى ديگر بخصوص ايران منتشر مى شود بيانگر اين نكته است كه عراقى ها مانند آلمان ها صاحب «ادبيات ضد جنگ » هستند زيرا هم متجاوز بوده اند و هم مغلوب . آلمان خاكستر شده هيچ هدف مقدس و ارزشمندى را در دو جنگ بزرگ جهانى دنبال نمى كرد. به همين خاطر متجاوز شكست خورده نمى تواند «ادبيات مقاومت» داشته باشد . در اين يادداشت به يكى از خاطرات سرگرد عراقى عزالدين مانع مى پردازيم . او در يكى از خاطراتش درباره خرمشهر مى نويسد : نيروهاى ما در خرمشهر اطلاع پيدا كردند كه افرادى از خرمشهر از طريق نخل ها و رودخانه كارون به درون نيرو هاى ما رخنه كرده اند . فرمانده لشكر سوم «اسعد شينته » دستور داد كه نخل ها سوزانده و قايق ها در كارون غرق شوند . شب ۲۱ ۱۰/ ۱۹۸۱/ در مقر گردان ، متوجه صداى عجيبى شدم . از سنگر بيرون آمدم ديدم گردان توسط ايرانى ها محاصره شده است و نيروهاى ما به سمت آن ها تيراندازى مى كنند . فرمانده لشكر با من تماس گرفت و پرسيد : در واحد شما چه خبر است به او گفتم قربان نيروهاى ايرانى در حال پيشروى اند . او جواب داد : عقب نشينى نكنيد، نيروهاى كمكى اعزام مى كنيم . اين در حالى بود كه تعداد نيروهاى ايرانى از ده نفر تجاوز نمى كرد. من باور نمى كردم اين تعداد اندك با ما بجنگند . آن ها ده ها دستگاه از تانك هاى ما را منهدم كردند . پس از آرام شدن منطقه فرمانده لشكر دوباره با من تماس گرفت و گفت اوضاع چطور است با ترس و وحشت گفتم : قربان ! ده دستگاه تانك، پانزده كشته و سى زخمى . پاسخ داد : ماشاالله واقعاً شما قهرمانيد ، مى خواستيد تهران را فتح كنيد ! ماشاالله به اين ترسوها و افراد پست و تلفن را قطع كرد. احساس كردم كه دوباره به دردسر افتاده ام و اسير مقررات و قوانين جزايى شده ام . چند روز بعد فرمانده به ديدار منطقه آمد و من را تهديد به تحويل به دادگاه نظامى كرد . پس از اين كه من توضيحاتى درباره وفاداريم دادم به من گفت باشد قبول مى كنم كه تو را تحويل ندهم اما در ازاى اين كار بايد خودت را نشان دهى . پس از چند روز نامه اى به من داد كه در آن مواردى يادداشت شده بود : ۱- اعدام افسرانى كه در مأموريت بودند ۲- انهدام كليه ساختمان هاى اطراف گردان ۳- اعدام پنج نفر از اهالى خرمشهر كه با ما همكارى مى كردند و در گردان ما بودند ۴- اعدام تعدادى از سربازان كه در مأموريت مشاركت داشتند ۵- ريختن سم در غذاى شش نفر از درجه دارانى كه در مأموريت بودند . براى اجراى فرمان و براى تخريب ساختمان شهر با فرماندهان سپاه تماس گرفتم و درخواست كردم چهار دستگاه بلدوزر از واحد مهندسى اعزام شوند با چند ساعت كار در روز، خانه ها با خاك يكسان شدند. سپس به سراغ درختانى رفتيم كه شهر را به رود كارون متصل مى كردند . درختان را نيز كنديم و عمليات پاكسازى خاتمه يافت . پس از اين كارها به سراغ پنج نفر ايرانى رفتيم كه با ما همكارى مى كردند . سپس آنها را به داخل يك خانه برديم . به آنها گفتم در اين جا كمى استراحت مى كنيم . گفتند : هر چه شما بفرماييد . نشستند اما فهميدند كه دامى براى آن ها نهاده شده است. رفتارشان تغيير كرد، سعى كردند طورى رفتار كنند كه باعث شك و ترديد نشود . اما در حالى كه نشسته بودند ناگهان بارانى از گلوله بر سر آنها باريد. آنها فرياد مى زدند و مى گفتند عراقى ها به ما نيرنگ زدند . بعد يك دستگاه بلدوزر آمد و روى آنها خاك ريخت . خبر كشته شدن پنج نفر ايرانى در خرمشهر پيچيد و بازتاب وسيعى داشت . به گفته رئيس استخبارات اين كار موجب شد عده اى از اهالى خرمشهر باز به گروه هاى مقاومت بپيوندند. * درباره كتاب «گردان گم شده» خاطرات سرگرد عراقى عزالدين مانع است. او سال ها اين خاطرات را در صندوق سينه محبوس كرد. اين خاطرات به مرور در ذهن او رنگ باخت، اما توانست آنها را در يك روزنامه به ثبت برساند.«گردان گم شده» از جمله كتاب هاى ادبيات ضد جنگ محسوب مى شود و سندى گويا از واقعيت هاى جنگ تحميلى است. اين كتاب، به بخش كوچكى از واقعيتى بزرگ به نام جنگ مى پردازد. جنگى كه در طول هشت سال از سوى عراق به ايران تحميل شد. كتاب، با اشغال خرمشهر آغاز مى شود. در فصل هاى «مست در نيمه شب»، «تانك ها و پناهندگى» و «اعدام ستوانيار» سه شب ابتدايى اشغال خرمشهر مورد پردازش قرار مى گيرد. در بخش هاى بعدى نيز درگيرى بين عراقى ها و ايرانى ها روايت و بخش پايانى كتاب با آزادسازى خرمشهر همراه مى شود. «شهر آزاد شده»، «انفجار در ساعت يك»، «سنگ ريزه هاى ارتش»، «شام دستگيرى»، «ستون خون» و... عناوين بخش هاى مختلف كتاب است.
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]