تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813171960




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زندگی نامه همایون بهزادی از زبان خودش


واضح آرشیو وب فارسی:19دی آنلاین: همایون بهزادی شب گذشته دار فانی را وداع گفت تا یک بار دیگر جامعه ورزش ایران عزادار شود. مرحوم همایون بهزادی در سن 74 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد تا به فاصله چند روز از درگذشت رضا احدی، دوباره اهالی فوتبال ایران در سوگ یک پیشکسوت دیگر بنشینند. این گفت و گو با همایون بهزادی در سال 1388 انجام شده است. چهاردهم دی ماه سال 1320 در خرم آباد به دنیا آمدم. البته خانواده ام تهرانی هستند اما وقتی من به دنیا آمدم خانواده ام به خاطر ماموریت کاری پدرم که شغل نظامی داشت، در خرم آباد بودند و من هم در همین شهر به دنیا آمدم. چند ماه بعد ماموریت پدرم در خرم آباد تمام شد و به تهران برگشتیم تا در تهران زندگی کنیم. تحصیلاتم را تا سطح کارشناسی ادامه دادم. لیسانس ادبیات فارسی دارم. من از همان کودکی به فوتبال علاقه مند شدم. به کوچه می رفتم و با بچه های محل روپایی می زدیم و فوتبال بازی می کردیم. 12 سال داشتم که عضو تیم های زیرگروه شاهین شدم. من در کنار افرادی چون برادرم سیاوش بهزادی، حمید شیرزادگان، حسن حبیبی، ناصر ابراهیمی و ... زیر نظر بزرگانی همچون دکتر زادحسن فاخری، اکبر کیا، هوشنگ زارع، دکتر ابتهاج (رییس موسسه هدف) در مکتب دکتر اکرامی پیشرفت کردم. آن زمان دو سوم فوتبال ایران باشگاه شاهین بود که در تمام ایران دارای تیم های مختلف بود. مثلا در تهران بیش از 100 تیم داشت. بزرگترین افتخارم را حضور در تیم اول شاهین می دانم. حضور در تیم های کودک، کولاک و سیمرغ که همگی از زیرمجموعه های تیم شاهین بودند را تجربه کردم و سرانجام در سال 1337 به تیم بزرگسالان باشگاه شاهین رفتم. ابتدا در بک وسط بازی می کردم و کم کم به بک چپ، هافبک چپ و بعد از آن به خط حمله تغییر پست دادم. دکتر عباس اکرامی، سرمربی وقت تیم شاهین بود و من فوتبالم را مدیون او هستم. او اعتقاد زیادی به اخلاق و علم داشت. به همین دلیل یک بار که به خاطر حضور در تمرین شاهین به مدرسه نرفتم، دکتر اکرامی برخورد تندی با من کرد و گفت در مکتب فوتبال شاهین، اخلاق و علم بر فوتبال ارجحیت دارند. من خودم را ساخته و پرورده مکتب شاهین می دانم و علاقه ام به این باشگاه آن قدر زیاد است که اسم پسر بزرگم را شاهین گذاشته ام. در سال 1338، در حالی که تنها 18 سال داشتم به اردوی تیم ملی فوتبال دعوت شدم. تیم ملی باید به کرالای هندوستان می رفت تا در مسابقات فوتبال مقدماتی جام ملت های آسیا شرکت کند. مادرم که خیلی دوست داشت من درسم را رها نکنم و آن را ادامه دهم، به این دلیل که زمان امتحاناتم بود اجازه نداد همراه تیم ملی به هندوستان بروم. به من گفت باید در ایران بمانی و در امتحان های مدرسه شرکت کنی. همین موضوع حضورم در تیم ملی را سه سال عقب انداخت. سرانجام در سال 1341 به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در خرداد سال 1341، در جریان دیدار دوستانه تیم های ملی ایران و عراق، در حالی که 20 سال و 5 ماه سن داشتم پیراهن تیم ملی فوتبال را برای اولین بار پوشیدم و تا سال 1351 در تیم ملی حضور داشتم. علاوه بر 38 بازی ملی، در 40 بازی، تیم منتخب تهران را در برابر رقبای خارجی همراهی کرده ام. در مسابقات مقدماتی المپیک 1964 توکیو، مثلث من، حمید شیرزادگان و مرحوم دهداری در خط حمله ترکیب ایده آلی ساخته بود که منجر به صعود ایران به المپیک شد. من و چند نفر دیگر از بازیکنان شاهین که عضو تیم ملی بودیم به خاطر روابط حاکم در فوتبال ایران که به نادیده گرفته شدن حقوق شاهینی ها می انجامید، در مسابقات تدارکاتی قبل از المپیک توکیو شرکت نکردیم و به همین دلیل از حضور در مسابقات فوتبال المپیک 1964 توکیو محروم شدیم. یک سال از حضور در تیم ملی محروم بودیم اما در سال 1344 به تیم ملی برگشتیم. در مسابقات فوتبال جام عمران منطقه ای که به نام جام سنتو شناخته می شد برای تیم ملی بازی کردیم که یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی در آن جام شدم. در سال 1345 تیم ملی ایران نایب قهرمان بازی های آسیایی 1966 بانکوک شد و من در 25 سالگی برای اولین بار حضور در یک فینال مهم آسیایی را تجربه کردم. یک سال بعد باشگاه شاهین منحل شد. من از باشگاه های عقاب و پاس پیشنهاد داشتم اما تشکیل تیم پرسپولیس، بازیکنان شاهین را دور هم نگه داشت. من هم به این تیم رفتم تا کنار بقیه شاهینی ها فوتبالم را ادامه دهم. روز 16 فروردین سال 1347 در حالی که 26 سال و سه ماه داشتم برای اولین بار پیراهن پرسپولیس را در بازی دوستانه مقابل استقلال تهران پوشیدم. بعد از برگزاری این دیدار دوستانه به اردوی تیم ملی رفتم و در چهارمین دوره جام ملت های آسیا که به میزبانی تهران برگزار می شد حضوری درخشان داشتم. در 4 مسابقه 4 گل زدم و ایران هم قهرمان شد. البته من از این مسابقه ها خاطره خیلی خوشی ندارم چون همان جا شدیدا مصدوم شدم و حدود یک سال از فوتبال دور ماندم. آلن راجرز انگلیسی، سرمربی پیکان در سال 50 به پیشنهاد من و تایید علی عبده به ایران برگشت و پرسپولیس با حضور او در سال های 50 و 52 قهرمان لیگ کشور شد. بعد از کناره گیری راجرز از سرمربیگری پرسپولیس، در زمستان 53 سرمربی پرسپولیس شدم. آن زمان بازیکن پرسپولیس هم بودم. تصمیم گرفتم جوانگرایی کنم و به جای کلانی، کاشانی، بیوک وطنخواه و ... در ترکیب پرسپولیس از وجود محمدرضا زادمهر، محمدحسین دادکان، بیژن ذوالفقارنسب و... استفاده کردم. پرسپولیس در اردیبهشت سال 54 به استقلال 3- یک باخت. من معتقد بودم بازیکنان استقلال در آن مسابقه دوپینگ کرده بودند اما به اعتراض من رسیدگی نشد و همین باعث شد از سرمربی گری پرسپولیس کناره گیری کنم. چند ماه پس از کناره گیری از سرمربی گری پرسپولیس، از بازی گری در فوتبال هم خداحافظی کردم. آبان ماه سال 1354 بود که پرسپولیس مقابل نفتیانیک باکو مسابقه داد و این مسابقه آخرین بازی من در میادین رسمی فوتبال بود. آن زمان 33 سال داشتم. بعد از ترک پرسپولیس، تا سال 57 در تیم های پایه باشگاه شاهین فعالیت کردم و فعالیت مجدد در فوتبال را از سال های ابتدایی دهه 70 با حضور در مدارس فوتبال از سر گرفتم. در مقاطعی هم مسئولیت کمیته پیشکسوتان در باشگاه پرسپولیس و فدراسیون فوتبال را برعهده داشته ام. یکی از اتفاق های مهم زندگی ورزشی من در روز 16 شهریور سال 52 رخ داد. پرسپولیس در جریان مسابقات اولین دوره لیگ تخت جمشید تاج سابق را 6 - صفر برد و من سه گل از 6 گل پرسپولیس را زدم. این گل ها را در حالی زدم که 31 ساله بودم و علاوه بر سن بالایی که داشتم، مصدوم هم بودم. زیبایی آن بازی، ریشه در تاریخ بازی های این دو تیم داشت. ریشه آن از سال 1322 بود که شاهین و تاج رودرروی همدیگر قرار می گرفتند. آن فوتبال، آن سانترها، دیگر تکرار نمی شوند. شاید هر صد سال یک بار آن اتفاق در فوتبال ایران بیفتد. می توانم بگویم در آن بازی سرمربی پرسپولیس خودم بودم. راجرز که به کشورش رفته بود تا به خانواده اش سر بزند، 44 روز غایب بود. در غیاب راجرز 44 روز تیم را تمرین دادم و شب قبل از بازی راجرز را از فرودگاه آوردم و ارنج تیم را دستش دادم. بدنسازی پرسپولیس آن روزها طوری بود که تازه از نیمه دوم گلزنی هایش را آغاز می کرد. پرسپولیس هجومی بود. من هم با این که مصدوم بودم اما انگیزه زیادی برای این مسابقه داشتم. برایم جالب است که از این مسابقه هیچ فیلمی وجود ندارد. تا آنجا که یادم می آید، حداقل یک دوربین تلویزیون در ورزشگاه حضور داشت و از بازی فیلمبرداری می کرد. منبع: خبرآنلاین


جمعه ، ۲بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: 19دی آنلاین]
[مشاهده در: www.19dey.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن