محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831583632
اندوه کتابخوانی!
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در قدیم، مردم بسیار وقت داشتند، ولی کتاب های خوب برای خواندن نداشتند؛ امروز کتاب های خوب بسیار است، ولی مردم وقت خواندن ندارند! در گذشته، «خوشی»، زمانی سر می رسید که انسان از بیرون به خانه می رسید؛ ولی این روزها این جسم خسته و آزرده انسان است که به خانه می رسد، در حالی که روح اش در زندگی ماشینی بیرون، تباه شده است. قدیم ها در خانه پدری، زیرزمینی داشتیم پر از کتاب که پدر را تنها در آن جا می شد، سراغ گرفت؛ اما من برای گرفتن پول توجیبی، سراغش نمی رفتم، بلکه برای برداشتن کتابی از ادگار آلن پو یا چخوف می رفتم. پدر انگار هر عصر خود را شکنجه کند، به زیرزمین می رفت و مانند همیشه روی تک صندلی می نشست و کتاب نیم خوانده بغل دست اش را بر می داشت و تا شامگاه، در همان جا غرق خواندن می شد؛ اما من امکان نداشت، بتوانم در آن شرایط کتاب بخوانم و یا حتی کتابی را ورق بزنم؛ بلکه به سبزه زار روبه روی خانه مان می رفتم و در همهمه مردم و بچه ها و جارزدن های دستفروش، گوشه ای سرگرم خواندن می شدم. یک بهانه کتاب نخوانیِ دانشجویان این است که برایشان ذهنیتی از مطالعه گذشته نمی ماند، از این رو می گویند چه فایده، هنگامی که یک رمان یا کتاب تاریخ می خوانیم و پس از گذشت چندهفته، همه خوانده ها ناپدید می شود. حقیقت آن است که بسیاری از خو کرده ها(عادت ها)ی ما، پایه علمی ندارد و «پادخواندن» است. کسی نگفته که اگر در بیرون از کتابخانه، کتاب بخوانیم، گردن زده می شویم! بنابراین برای تنوع هم شده، گاهی باید محل مطالعه را تغییر داد. پژوهشگران دانش مطالعه، بر این باورند که تغییر مدام محل خواندن، مفید و انگیزه ساز است؛ با توجه به این که حافظه آدمی کمی هم بسته به موقعیت است و از این رو این «جابه جایی» افزایش به یادسپاری را به همراه خواهد داشت. کتاب خوانی عشق می خواهد و شوق؛ اما اگر پای سخن دانشجویان بنشینی، می گویند که به اندازه بسنده، گرفتارند و نمی خواهند گرفتار کتابخوانی هم بشوند! راست می گویند! کتاب گران است، خواندنش هم زمان بر؛ و از همه مهم تر اندیشه انسان را درگیر خود می کند و به چالش می کشد. با «خواندن»، انسان به دانایی و آگاهی می رسد؛ از این رو بر بار هستی اش افزوده می شود و احساس سنگینی می کند، چون ناچار است درد جامعه را نیز به دوش کشد؛ همه این ها از پیامدهای خوب یا بدِ کتاب خواندن است. همان گونه که ورزش کردن روزانه سخت است و تن را خسته می کند و عضلات را کوفته، خواندن کتاب نیز ذهن و مغز را به سختی می اندازد؛ به ویژه ذهن های ساده گرا را که نمی توانند پیچیدگی های مطالعه را تاب آورند. بهانه های بی بها درست است و باید ساعت ها نشست و کتاب خواند و چشم را آزرد، تا چیزکی دریافت و پس از آن به آگاهی رسید؛ و هرچه آگاه تر شوی و بیشتر بدانی، زخم هایت ژرف تر خواهد شد و هرچه بیشتر کتاب را دوست بداری، بیشتر بر اندوه ات خواهی افزود و تنهایی هایت فزونی خواهد گرفت! در همه زمان ها خواندن کتاب، توامانی از لذت و رنج بوده است! شاید برای همین، مونتس کیوـ اندیشمند سده هفدهم فرانسه ـ می گوید که کتابخوانی این رنج را به همراه دارد که در می یابیم، هیچ نمی دانیم! اما کتاب، همه اش بد نیست؛ به گفته اولیور کولد اسمیت(نویسنده آمریکایی)، کتاب، گاه دیدار یک دوست است و هنگامی که بار نخست می خوانیش، مانند آن است که دوستی یافته ای؛ و هنگامی که همان کتاب را دوباره خوانی می کنی، گویا با همان دوست قدیمی ات، دیداری تازه کرده ای. به هررو اگر می خواهیم پرواز کنیم، باید رمز پرواز را از میان کتاب ها بیرون بکشیم؛ برای رسیدن به کوه و فتح ستیغ آن باید رنج کتاب نوردی را بر خود هموار کرد؛ زیرا به باور دیدرو(نویسنده فرانسوی)، بازماندن از کتاب خوانی، بازماندن از اندیشیدن است. البته یک کتابخوان، ناچار از یک کار دیگر نیز هست؛ هنگامی که به سراغ کتاب می رود، باید سبکبال باشد؛ از این رو هم ثواب دارد و هم صواب که پیش از برداشتن کتابی از کتابخانه خود، کوه مشکلات شخصی و مالی و مادی و روحی خود را زمین بگذارد! از بایسته های دیگر گرایش به کتاب، «همه با هم خوانی» ست؛ برخی برنامه «گروهی کتابخوانی» دارند و خوانده های خود را برای الهام گیری، برای یکدیگر به روایت شخصی بازتعریف می کنند؛ در گروه های کمی روشنفکرتر، این کار با به چالش گرفتن متن کتاب نیز همراه است. برخی جوانان، خو کردن به مطالعه را از زمان دانشجویی و با خواندن کتاب های درسی آغاز می کنند؛ اما از بایسته هایش آن است که از خواندن کتاب درسی لذت ببریم؛ اما چگونه؟ در کنفرانس دادن یک کتاب(برای نمونه روانشناسی) اگر دانشجو فقط یک بار از فلش کارت استفاده کند، فایده آن را در یادآوری خواهد دانست و از آن پس همیشه این روش را به کار خواهد گرفت؛ یا استفاده از ایتفوگراف و نمودارسازی. یادداشت نکته ها بر روی ورد، وایت برد و یا کاغذ نیز داده ها را از لایه رویی ذهن، به لایه های درونی تر خواهد برد و جاگذاری خواهد کرد؛ این سازوکارها بهتر از آن است که خود را با هزار بار روخوانی، فرسوده کنیم! دیگر آن که از صحنه کلاس نگریزیم و وارد بازی شویم و کنفرانس دادن را سنجه ای بگیریم برای ارزشیابی میزان حافظه خود؛ و این که سبب افزایش توانایی و کیفیت دانش ما خواهد شد. آزمون های مدام این چنینی، سبب یادگیری دوباره و به یادآوردن داده ها می شود؛ افزون بر این، شما را برای آینده و پدیدارشدن در دیگر صحنه های زندگی، ورز خواهد داد. به یاد داشته باشیم که یک ذهن خسته، ذهنیتی کُند دارد و خواب بسنده و 8 ساعته شب می تواند بر دورگیری ذهن بیفزاید. همچنین این خواب خوب می تواند خودبنیادی(اعتمادبه نفس) را به ما پیشکش کند و فرایند یادگیری را در درون مان از روندی طبیعی برخوردار سازد؛ تا باور بیاوریم که هم دارای «آی کیو» و «هم ای کیو» هستیم و از توانایی دیداری و شنیداری خوبی برخورداریم و هم ورِ چپ مغزمان کنش ور است و هم ور راست مغزمان؛ پس خیال مان جمع! «استرس» هیچ گونه اش خوب نیست؛ این که چقدر، کتاب نخوانده دارید، استرس زا است. در حالی که کیفیت، بهتر از کمیت است و خواندن خوب یک کتاب خوب، بهتر از بدخواندنِ ده ها کتاب خوب است! تمرکز بر روی یک اُبژه و در یک بازه زمانی و پرداختن فقط به آن، سبب یادسپاری بهتر می شود. دهک میانه کتابخوانان دهک میانه جامعه(طبقه متوسط)، هویت یافته از گونه ای زندگی ویژه است که یکی اش، گرایش های روشن اندیشانه است؛ آنان همچنین دارای مهارت و دانش اند و جامه ویژه خود و منش اجتماعی خود را دارند. همین دهک میانه، اهل کتاب هم هستند. گرچه نویسندگان در نوشتن، گوشه چشمی به آنان ندارند و از زندگی های آنان و برای آنان نمی نویسند، اما خوانندگان و خریداران کتاب های آنان، همین کتابخوانترین دهک جامعه اند و سده ها، چرخ صنعت نشر کتاب بر کاکُل اینان می چرخد. آنان(زن و مرد) کتاب را دوست دارند و کتاب های چاپ شده را می شناسند و برای تهیه اش، هزینه می کنند. دهک میانه در میان دارامندان پول پرست، که فقط می کوشند جمع کنند و نیز در میان دهک فرودست، که فقط می کوشند به قرص نانی دست یابند، دغدغه خواندن دارند و تشنه دانستن اند و در خانه، کتابخانه ای جای داده اند که به آن با عشق می نگرند.در گذشته نیز تبار کتابخوانان ایران، دهک فرهنگی شهری بودند که با کتاب دمخور بودند و هر مجالی از خوانده های خود باهم گپ می زدند؛ و اینک بسیاری مهاجرت کرده اند. همیشه تاریخ، اندیشه ورزی و پیگیری پدیده های فرهنگی، بیشتر در همین دهک میانه، نمایندگی می شده است و نیازهای فرهنگی و اندیشگی و کتاب، همیشه بخشی از اندیشه وجودی این دهک را شکل داده است. هنگامی که با کژاندیشی زمانه، این دهک دچار آسیب ساختاری می شود، به همان میزان، فرهنگ نیز کمرنگتر و محو می شود؛ از این رو هیچ راهی نیست مگر رویکرد سازشکارانه با دهک میانه جامعه و کمک به بهبود اقتصادی این گروه، تا دوباره پاگیرد و برخیزد و ببالد و فرهنگ و کتاب را نیز با خود ببالاند. بی گمان در دهه های گذشته و زمانی که دهک میانه از جایگاه شان، دانشگاه ها کنار زده نشده بودند، وضع کتابخوانی کشور بهتر بود! یکی از پیامدهای از میان رفتن دهک میانه، گستره یافتن مصرف زدگی اندیشگی در جامعه است؛ تولید اندیشه، رو به خاموشی می رود و جامعه کمتر آفریننده و بیشتر مصرف کننده اندیشه وارداتی تمدن غرب خواهد شد. روشن اندیشان جامعه از میان همین دهک بر می خیزند و در بالندگی جامعه، نقش بسزا دارند، البته اگر در ساختار قدرت، برای اینان نیز صندلی ای خالی شود! دهک میانه همچنین با مدرسه نیز پیوند دارد و آموزگاران و دبیران برجسته و برخاسته از همین دهک، به شکوفایی مدرسه ها می پرداخته اند و یا روشن اندیشان قرارگرفته در سطح ریاست دانشگاه ها، دانشجویان را برای ادامه دانش آموختگی به خارج می فرستاده اند؛ و در میان شان برخی که مترجم برمی گشتند، دستاوردهایشان کتاب هایی در زمینه دانش و صنعت و ادبیات بود. دهک میانه جامعه در گذشته، برخاسته از آموزش های نو(مدرن) بود و سپس خودشان، گستره ساز آموزش های نو در ایران شدند و دانش آموختگان بسیاری را در رشته های گوناگون پرورش دادند. از بنیاد، ریشه دهک میانه را باید در جنبش مشروطهپی گرفت که آدم های جهان دیده و دارای نگاهی نو و ارزش ها و برنامه های مترقی در زمینه های گوناگون را، پدیدار ساخت. پُر در پیشینه، تهی در امروز ما هرچه داریم در گذشته است، اینک نه کتابی در دست داریم و نه کتابخانه ای در خانه. تا بخواهی نویسنده زیاد و دیلماج زیاد و کتاب در هر زمینه ای از فلسفی گرفته تا تاریخی و عشقی و ادبی و شعر و رمان زیاد است، ولی خواننده نیست. سخن های منصوره خوشرفتار-کارشناس ارشد کتابداری را بخوانید: «در گذشته، کتاب خوانی زمانی رونق یافت و در جامعه گسترد، که سنجه ارزش گذاری انسان ها بود؛ ولی اینک چه؟ جامعه میان او که می داند و او که نمی داند، تفاوتی قائل نیست و به کسانی که اهل خواندن و کتاب و اندیشه هستند، احترامی گذاشته نمی شود». و سخنان مریم پور رودسری-مدرس علوم ارتباطات: «تورم و هزینه های بالای چاپ کتاب سبب شده است که انتشارات، به مورد بنیادین در کتاب(تبلیغات) پشت کنند. تولیدات فرهنگی، زمانی موفق خواهد بود که توجیه اقتصادی داشته باشد. اما حتی اگر تبلیغات بسیار نیز انجام گیرد، باید مردم پول خرید کتاب داشته باشند. کتاب کالا است و باید برای تهیه این کالا نیز پول داد؛ اما کسی برای کتاب پول نمی دهد، زیرا پولی در کار نیست. برای همین، خانواده ها حتی اگر احساس نیاز کنند، به سبب جیب تهی، توانا به تهیه اش نیستند یا کمتر هستند. از یک سو فقر در جامعه و از دیگرسو گرانی کتاب، بی گرایشی مردم را سبب شده و شمارگان آن را پایین و پایین تر برده است. بیکاری را نیز به این بیفزایید. با کمتر از 2 میلیون تومان، یک خانواده 3 نفری در تهران، توانا به زندگی معمولی نیست، ولی کو حقوق 2 میلیونی و از بنیاد، کو کار؟ میلیون ها انسان ایرانی بیکارند و میلیون ها ایرانی، دوشغله و سه شغله هستند! و دغدغه میلیون ها انسان ایرانی دیگر، که کار نخست آنان جوابگوی هزینه هاشان نیست(از کارکنان دولتی تا خصوصی و آزاد)، داشتن کارهای دوم و سوم است، حال در این میان، آیا کسی می تواند دغدغه کتاب و مطالعه هم داشته باشد، و اگر داشت، تا کنون از فشارهای غم نان، آن را دفن نکرده است؟ مگر چه روی داده است؟ ارزش پول افت کرده و هزینه زندگی ها افزایش یافته است؛ تورم بالا و دستمزدها کم است؛ آیا کسی با 12 تا 16 ساعت شبانه روز کار در بیرون از خانه، کتاب هم می خواند؟ آگهی به جای کتاب روزنامه های ما نیز فقیرند! اگر در کشور روزنامه ای، یک روز، لایه های آگهی خود را در لایی نگذارد. شاید 100 نسخه هم نفروشد! مریم پور رودسری بر این باور است که اگر کتاب خوانی را نادیده بگیریم و سنجه مطالعه سرانه را خواندن روزنامه بدانیم، باز هم به همان برآیندها می رسیم: «کسی روزنامه هم نمی خواند؛ در حالی که شمارگان فقط یک روزنامه در ژاپن، سر به آستان 13 میلیون می ساید! اما در کشور 80 میلیونی ما چه؟ اگر همه روزنامه های چاپ شده را گرد آوریم، به یک میلیون نسخه در روز نمی رسد! بنابراین جوانان ما نه از خواندن کتاب، بلکه از نفس مطالعه گریزانند. بهترین جایی که می توان از کتاب نوشت و درباره کتاب خواند و جلد کتاب تازه را چاپ کرد، روزنامه ها هستند که اینک بیشتر آن ها از آگهی پر شده اند. یا عکس فلان خانم هنرپیشه کمدی جوان با تیتری بزرگ و رنگی در بالای صفحه نخست چاپ می شود که به خود اجازه داده است بدون پژوهش و خواندن و بررسی سالیان، از زنان و مردان دیروز و امروز به لحاظ روانشناختی و جامعه شناختی گپ بزند، در حالی که نه دانشش را دارد و نه آزمون هایش را!» ناپدید شده ها این خیلی خوب نیست که جامعه ای را از ویژگی کتاب نخوانیش بشناسند. مردمی که نمی خوانند، ولی زیاد حرف می زنند. منصوره خوشرفتار، شمارگان کمتر از هزار کتاب در یک کشور 80 میلیونی را گویاترین آمار می خواند: «بنابراین گمانی بر جای نمی ماند که سرانه خواندن و انگیزه دانستن از راه مطالعه در ایران در برابر دیگر جاهای جهان، به صفر نزدیک می شود. چند دهه پیش، جمعیت کشور کمتر و دانشجویان کمتر، ولی شمار کتابخوان ها بیشتر بود. اینک دانشگاه ها بیشتر و جمعت فزونتر، ولی از شمار کتابخوان ها کاسته شده است. از ناپدیدشدن راسته کتابفروشی ها در خیابان های ناصرخسرو و باب همایون و خیابان جمهوری و یا خیابان کریم خان زند نیز، زمانی می شود به آسانی گذشت که کتابفروشی های جلوی دانشگاه، پیتزا فروشی نشوند!» علی درویشی
جمعه ، ۲بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]
صفحات پیشنهادی
این ذکر اثر شگفت انگیزی در رفع غم و اندوه دارد
برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است وبرای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا حضرت یونس علیه السلام مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر بهامروز افسردهترین روز سال بود؟/دوشبه اندوهگین؛از شایعه تا واقعیت
امروز افسردهترین روز سال بود دوشبه اندوهگین از شایعه تا واقعیت دانش > پزشکی - همیشه گفتهاند هر کسی میتواند روزش را خودش بسازد اما در برخی کشورهای جهان اعتقاد دارند که امروز دوشنبه افسردهترین روز سال میلادی بوده و دیگر بدتر از این روز وجود ندارد دوشنبه اندوهگيامروز افسردهترین روز سال بود؟/دوشنبه اندوهگین؛از شایعه تا واقعیت
امروز افسردهترین روز سال بود دوشنبه اندوهگین از شایعه تا واقعیت همیشه گفتهاند هر کسی میتواند روزش را خودش بسازد اما در برخی کشورهای جهان اعتقاد دارند که امروز دوشنبه افسردهترین روز سال میلادی بوده و دیگر بدتر از این روز وجود ندارد آفتاب دوشنبه اندوهگين يا Blue Monday نادوشنبه غمگین یا اندوهگین چه روزی است؟!
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که حس کنید یک روز بیشتر از روزهای دیگر غمگین و دلگیر باشد مانند دوشنبه این هفته روز دوشنبه اندوهگینهمیشه گفتهاند هر کسی میتواند روزش را خودش بسازد اما در برخی کشورهای جهان اعتقاد دارند که دوشنبه دو روزپیش افسردهترین روز سال میلادی بوده و دیگرامروز افسرده ترین روز سال بود؟/ دوشبه اندوهگین؛از شایعه تا واقعیت
همیشه گفته اند هر کسی می تواند روزش را خودش بسازد اما در برخی کشورهای جهان اعتقاد دارند که امروز دوشنبه افسرده ترین روز سال میلادی بوده و دیگر بدتر از این روز وجود ندارد دوشنبه اندوهگین یا Blue Monday نامی است که برخی به سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال داده اند Blue به معنای م-
گوناگون
پربازدیدترینها