واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ناگفتههايي از خريدهاي تسليحاتي دفاع مقدس
كتاب «براي تاريخ ميگويم» خاطرات محسن رفيقدوست اولين و آخرين وزير سپاه را شامل ميشود كه از حيث دربرگرفتن ناگفتهاي از تاريخ دفاع مقدس، در اين حوزه از اهميتهاي شاياني برخوردار است.
نویسنده : عليرضا محمدي
رفيقدوست كه تداركاتچي انقلاب هم لقب دارد، براي تهيه بخشي از تسليحات مورد نياز جبههها آن هم در شرايط تحريمي كشور، تلاشهاي زيادي داشته كه از اين حيث بايد كتاب «براي تاريخ ميگويم» را حائز مطالب خاص و منحصر به فردي به شمار آوريم كه يقيناً بسياري از مطالب و داشتههاي آن در ساير كتابهاي اين حوزه يافت نميشود. سعيد علاميان نويسنده اين كتاب، شيوه نگارش خود را به نحوي انتخاب كرده است كه از يك روزنامهنگار قديمي انتظار ميرود. علاميان كه خبرنگار با سابقه و قديمي روزنامه جمهوري اسلامي نيز بود، تنظيم مصاحبهاي را براي كتابش برگزيده و سراسر اين كتاب مثل يك مصاحبه طولاني است كه روايتش از ورود امام به ايران و ماجراي معروف رانندگي اتومبيل حامل ايشان توسط رفيقدوست آغاز ميشود و همينطور پيش ميرود و وقايع را يكي پس از ديگري در گفت و شنودي طولاني پيش ميبرد. تا اينكه نهايتاً به سال 68 و انحلال وزارت سپاه منجر ميشود. البته در اين ميان مباحث و سؤالات حاشيهاي نيز مطرح ميشود كه بر غناي كار ميافزايد. همانطور كه قبلاً هم ذكر شد، بايد مهمترين بخش اين كتاب را مربوط به بخش خريد تسليحاتي و تداركاتي بدانيم كه محسن رفيقدوست بحق در اين ماجرا خدمات شايستهاي انجام داده است. در اين بخش ما با مطالب جالبي روبهرو هستيم كه شايد بخشهايي از آن پيشتر توسط خود رفيقدوست و در مصاحبههاي گوناگون مطرح شده باشد، اما جمعبندي مطالب در اين كتاب و همچنين ناگفتههايي كه براي اولين بار در «براي تاريخ ميگويم» طرح شده است، از نكات حائز اهميت كتاب به شمار ميروند. از ديگر نقاط قوت كتاب را بايد وجود خود نويسنده دانست كه به عنوان يك خبرنگار باسابقه حوزه دفاع مقدس، اشراف خوبي نسبت به موضوع گفتوگو داشته و از اين حيث ( همانطور كه در بخش ابتدايي كتاب نيز اشاره شده است) توانسته با طرح سؤالهاي بجا و مناسب، نسبت به يادآوري وقايع در ذهن مصاحبه شونده (رفيقدوست) مفيد واقع شود. همين سؤالات هستند كه به اذعان خود رفيقدوست باعث شده تا وي بخشهايي از خاطرات طولاني خود از دوران انقلاب و دفاع مقدس را با جزئيات بيشتري به ياد آورد و عرضه كند. البته بايد نقطه ضعفهايي نيز براي اين كتاب برشمرد كه تأكيد مصاحبهكننده و مصاحبهشونده بر نقش محوري راوي ماجرا (رفيقدوست) از اين جمله است. به اين صورت كه به نظر ميرسد وي گاهي در خصوص نقش خود در وقايع غلوگوييهايي كرده است. شرح روابط رفيقدوست با برخي از چهرههاي سياسي وقت مانند حافظ اسد و معمر قذافي، اگرچه ميتواند تا حدي بزرگنمايي شده باشد، اما در عين حال از نكات منحصر به فرد كتاب به شمار ميرود. در همين خصوص در بخشي از كتاب ميخوانيم: «عصر به ملاقات قذافي رفتيم. سردار صفوي و سفير هم بودند. من نقشه عمليات قبلي را برده بودم. باز كردم و مانند فرماندهي كه به فرمانده مافوقش! گزارش ميدهد، توضيح دادم...» بعد گفتم قائد اخي العقيد آمدم از شما موشك بگيرم. خنديد و گفت: «به من گفتند چه فيلمي جلوي جلود بازي كردي. بيا بردار برو.» در كنار خريد تسليحاتي از سوريه و لبنان كه تقريباً معرف حضور اغلب مردم كشورمان است، در كتاب «براي تاريخ ميگويم» به بخشهايي از خريدهاي تسليحاتي و تداركاتي از كشورهايي چون ژاپن (خريد تويوتا از اين كشور)، تجار اماراتي و حتي مذاكره با بلغارستان نيز اشاره شده كه در نوع خود جالب است. در كل بايد گفت كه خواندن كتاب «براي تاريخ ميگويم» براي دوستداران حوزه دفاع مقدس، امري ضروري به شمار ميرود چراكه بخش مغفول مانده جنگ، مثل مسائل پشت جبهه و همچنين مراودات بينالمللي تا حدي در اين كتاب آورده شده و از اين منظر خواندن خاطرات محسن رفيق دوست ميتواند پاسخگوي ناگفتههاي اينچنيني باشد. در پايان بخش ديگري از كتاب را تقديم حضورتان ميكنيم: «بلغارستان از كشورهايي بود كه من زياد به آنجا ميرفتم. روابط خوبي هم داشتيم. آنها هم روابط خوبي با ما داشتند. ولي آنها هم مثل سوريها براي دادن وسايلي مثل موشك بايد از روسها اجازه ميگرفتند. اين اجازه گرفتن طول كشيد و ما، زودتر از بلغارها، از كره شمالي گرفتيم.»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]