واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: چند ماه پیش، خبرنگاری به تلفن همراه رضا احدی زنگ زده بود و پرسید: «یک سایت خبری نوشته بود احدی با اتومبیل کار و امرار معاش می کند.»، مکثی کرد و پاسخ داد: «من ادعایی ندارم و برای گذران زندگی دو، سه کار بلد هستم. حرفه و تخصصم فوتبال است که به من امکان فعالیت داده نمی شود. یکی هم رانندگی، خب کار عار نیست و هنوز کار با اتومبیل را شروع نکرده ام اما جلوتر که برویم این کار را آغاز می کنم.» ساده و بی آلایش. گویی او همان «رودی فولر استقلالی ها» نیست. گله های او تمامی نداشت: «در فوتبال ایران تعداد زیادی مدرک A آسیا دارند اما فقط 22 نفر موفق به دریافت مدرک B یوفا شده اند. یعنی بنده جزو 22 نفری هستم که بالاترین مدرک مربیگری را دارا هستم ولی ارتباط و حامی ندارم. می گویند در فوتبال کشورمان مافیا وجود دارد. بنده این شبکه را نمی شناسم و نمی دانم چقدر صحت دارد ولی مسلما گروه هایی هستند که در کنار یکدیگر کارشان را جلو می برند، به جز رضا احدی. بهتر از او هم در فوتبال ایران زیاد داریم که بیکار مانده اند. زندگی در حال گذر است و ان شاءالله هیچ کس محتاج بنده خدا و شرمنده زن و بچه اش نشود. من هم تن سالم دارم و محتاج نمی مانم.» سال 1386 ناصر حجازی بعد از نتایج نسبتا ضعیف مرفاوی در سال 85 که منجر به چهارمی استقلالی ها در لیگ شد، هدایت این تیم را قبول کرد. او در نظر داشت تا رضا احدی و مجید نامجو مطلق را به عنوان دستیار خود انتخاب کند که با مخالفت هیات مدیره وقت استقلال روبه رو شد. استدلال هیات مدیره وقت استقلال این بود که احدی و نامجو مطلق در پرسپولیس بازی کرده اند و استقلالی نیستند. در نهایت حجازی تلاش کرد تا برابر این اظهارات مقاومت کند اما نتوانست حرفش را به کرسی بنشاند تا مرفاوی و ورمزیار دستیاران حجازی در استقلال شوند. این گونه بود که احدی هیچگاه به نیمکت استقلال نرسید با آنکه نقش زیادی در پرورش ستاره های آن زمان استقلال داشت. رضا احدی از جمله بازیکنانی بود که سابقه بازی در هر دو تیم استقلال و پرسپولیس را داشت. او در گفت وگویی که دو ماه قبل پیش از آخرین داربی تهران با خبرگزاری ایسنا انجام داد داستان انتقالش به پرسپولیس را روایت کرده بود. او درباره ماجرای حضورش در پر سپولیس، گفته بود: «من در ذوب آهن بودم و قراردادی دو ساله با این تیم داشتم. می خواستم به تهران بیایم، ولی باشگاه ذوب آهن رضایتنامه ام را نمی داد. آقای عابدینی در آن زمان رییس فدراسیون بود و گفت یک چک به ذوب آهنی ها بدهم تا او اقداماتی جهت گرفتن رضایتنامه انجام دهد. در آن زمان نام پرسپولیس به پیروزی تغییر یافته بود و عابدینی به من گفت که در حال جمع کردن بازیکنان خوش اخلاق هستیم و من را به پرسپولیس برد. من کلا یک بازی آن هم 60 دقیقه برای این تیم بازی کردم و هنوز هم چوب آن 60 دقیقه را می خورم، با اینکه من بعد از آن خیلی سریع از این تیم بیرون آمدم.» احدی درباره نخستین داربی که به میدان رفته بود نیز گفت: «واقعا خاطرم نیست، ولی فکر می کنم که در سال 60 بود که در داربی برای نخستین بار بازی کردم. سال 57 به استقلال آمدم، ولی انقلاب شد و یک سال هم بازی ها برگزار نشد. آن زمان هم مثل الان رسانه ها زیاد نبودند تا بتوانیم به راحتی این مسائل را به خاطر داشته باشیم. به همین دلیل نخستین بازی ام در استقلال را به خاطر ندارم.» او در پاسخ به این سوال که شیرین ترین خاطراتش از داربی چیست نیز گفته بود: «سال 62 در یک بازی 130 هزار تماشاگر آمده بودند و تماشاگران حتی روی پیست د و و مید ا نی هم نشسته بودند. در آن بازی مرحوم حجازی کاپیتان تیم ما بود و توانستیم پر سپولیس را ببریم. تلخ ترین خاطره ام از داربی ها هم به آن بازی می گردد که شاهرخ بیانی به پر سپولیس رفته بود و به ما دو گل زد و ما بازی را باختیم.» رضا احدی، بازیکن دهه های 50 و 60 استقلال به دلیل شدت گرفتن بیماری اش که ناشی از عفونت داخلی و عارضه کبد بود، در بیمارستان ایران مهر درگذشت. احدی در پانزدهم دی ماه جاری به دلیل آنچه خود، «مشکل اعصاب» عنوان می کرد در بیمارستان بستری شد، ولی سپس پزشکان عفونت داخلی و عارضه کبد را در بدن وی تشخیص دادند. او روز های اخیر در کما تحت نظر پزشکان قرار داشت. احدی سابقه عضویت در تیم های باشگاه فوتبال استقلال و باشگاه فوتبال روت وایس اسن را دارد. او همچنین در دهه 60 شمسی برای بازی در باشگاهی در آلمان دعوت شد و در لیگ آلمان بازی کرد. مراسم تشییع پیکر پیشکسوت استقلال، ابتدا قرار بود امروز برگزار شود اما بنا بر اعلام حسن روشن این مراسم به روز چهارشنبه موکول شد. یـاد علی حق شناس ٭ / چگونه می شود به این نسل حالی کرد رضااحدی کی بود؟ چه جوری باید به آنها نشان داد پای چپ همین «داش رضا» که امروز روی تخت مریض خونه از بی توجهی و بی پولی و کم محلی دق مرگ شد و مُرد به صد تا از این جوجه فوتبالیست های بزک دوزک کرده می ارزید؟ احدی یکی از آس های نسلی بود که همه جوره باختند، هر چند در فوتبال ایران نسلی به هنرمندی آنها نیامده و نخواهد آمد. اما خب، چه فایده؟! امروز برای آنکه به این جماعت تازه به فوتبال آمده نشان دهیم رضا احدی با پای چپش چه می کرد و چه جوری سه چهار نفر از جبهه راست حریف را به هم می پیچاند و سانترهایش در روزگاری که بازی با استوک قرضی و کفش پاره عادی بود سانتی متری روی سر بلندزن تیم می نشست، یا وقتی شوت می زد انگار با خط کش و گونیا همه چیز را جفت و جور کرده، حتی چهار تا فیلم درست و درمون و با کیفیت از شاهکارهایش نداریم. این نسل همه جوره سیاه بخت بود. عاقبت هم یکی شان افیونی شد و یکی شان الکلی. داش رضا هم که سلامت و پاک ماند و در فوتبال مربیگری پیشه کرد و امثال آندو تیموریان را ساخت، از بی پولی افتاد به مسافرکشی. خودش از سر غرور می گفت کار برای مرد عار نیست. اما کیست که نداند توی دلش چه غوغایی بود وقتی می دید پول تل موی فلان بازیکن و وسائل آرایش بهمان فوتبالیست از دخل سی شب دنده عوض کردنش بیشتر است. حالا هم چند روزی می آید روی بورس و بعد هم واسه ابد فراموش می شود. آخ که تقدیر این نسل چه سیاه بود. خدا هر چه به ساق شان هنر داده بود از سپیدی بخت شان کم کرده بود انگار. ٭ روزنامه نگار
سه شنبه ، ۲۹دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]