تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838039623




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادی از دلتنگی‌ها از جایزه 300 هزار تومانی برای هر سر بریده تا اصرار فرمانده برای ماندن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از دلتنگی‌ها
از جایزه 300 هزار تومانی برای هر سر بریده تا اصرار فرمانده برای ماندن
ما تصمیم گرفتیم هر طوری شده ترس و وحشت از این شایعات را از بچه‌ها کم کنیم، تصمیم گرفته شد به تعداد نفرات در سنگر نگهبانی بیفزاییم، البته رجزخوانی هم می‌کردیم و می‌گفتیم: «این کیه که می‌خواد بیاد سرمون را ببره؟!»

خبرگزاری فارس: از جایزه 300 هزار تومانی برای هر سر بریده تا اصرار فرمانده برای ماندن



به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش به‌سزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است. ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌های از نظرتان می‌گذرد. * هر سر بریده، 300 هزار تومان!‏ محمدرضا عموزاده می‌گوید: اولین‌بار به جبهه کردستان رفتم و در گردان جندالله 6 ماه بودم، در این 6 ماه اتفاقات زیادی برای‌مان افتاد که همه‌اش درس است، یادم می‌آید برای این که روحیه بچه‌ها را پایین بیاورند، شایعه کردند که اگر هر کس سر یک بسیجی یا پاسدار را ببرد و بیاورد، برای هر سر 300 هزار تومان می‌دهیم.

البته این فقط یک شایعه خشک‌وخالی نبود بلکه این اتفاقات بارها و بارها روی داده بود ولی آنها با پخش این اخبار به چند منظور می‌رسیدند، یکی این که روحیه نیرو‌های ما را ضعیف می‌کردند، طوری شده بود که می‌بایست هر جا برویم دو نفری باشیم، اگر می‌خواستیم مغازه‌ای برویم تا وسیله‌ای خرید کنیم با کل تجهیزات می‌رفتیم و این خودش بین ما و مردم مظلوم کردستان فاصله می‌انداخت و آنها به مردم اینگونه القا می‌کردند که آنها می‌خواهند با زور اسلحه به شما حکومت کنند. از طرفی هم با پخش این شایعات، آن دسته از افرادی را که نیازمند به پول بودند، به سمت خودشان می‌کشیدند، 300 هزار تومان کم پولی نبود در آن وقت‌ها.‏ ما تصمیم گرفتیم هر طوری شده ترس و وحشت از این شایعات را از بچه‌ها کم کنیم، تصمیم گرفته شد به تعداد نفرات در سنگر نگهبانی بیفزاییم، البته رجزخوانی هم می‌کردیم و می‌گفتیم: «این کیه که می‌خواد بیاد سرمون را ببره؟!» * تلخ‌ترین خاطره اسارت سیدعباس ساداتی می‌گوید: تلخ‌ترین خاطره اسارت ارتحال ملکوتی حضرت امام (ره) بود، من در 31 تیر 67 اسیر شدم و جزو اسرای بعد از قطعنامه به‌شمار می‌آیم، البته صلیب سرخ ما را ثبت نکرده بود و طی دو سال و اندی که بودیم خانواده‌مان خبر نداشتند که ما اسیر هستیم.

همه اسرا در اردوگاه 18 ارتشی بودند، وقتی عراقی‌ها خبر ارتحال امام را به ما دادند انتظار داشتند ما خوشحالی کنیم، چون فکر می‌کردند ارتشی‌ها به امام و انقلاب پایبند نیستند ولی خبر ارتحال امام اردوگاه را در سکوت و غم فرو برد، طوری شده بود که عراقی‌ها وحشت کرده و چند تانک و نفر بر دور اردوگاه مستقر کردند، می‌ترسیدند بچه‌ها شورش کنند.‏ منافقین برای این که اسرا بروند به آنها پناهنده شوند، خیلی تلاش کردند، البته یکسری فریب حرف و کلام‌شان را خوردند که بهتر است بگویم از خستگی و سختی اسارت تن به این کار زشت دادند که بعد‌ها، وقتی رفتند داخل‌شان تازه متوجه شدند چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدند.‏ وقتی خبر آزادی ما را دادند، باورمان نمی‌شد که می‌خواهیم به وطن باز گردیم، یکسری از بچه‌ها ریختند رو سر جاسوس‌ها و تا جا داشتند آنها را زدند، عراقی‌ها فقط نگاه کردند و من تو دلم گفتم بدبخت‌ها کجا هستید آنهایی که تا دیروز شما داشتید برای‌شان جاسوسی می‌کردید تا به دادتان برسند؟! * حرفی که به زمین نماند ‏ سیداسماعیل ساداتی می‌گوید: نزدیک به عملیات والفجر 4 در سال 62، مأموریت سه ماهه ما به پایان رسید، آن وقت من در گردان مسلم بن عقیل (ع) لشکر ویژه 25 کربلا به فرماندهی سردار شهید ذبیح الله‌عالی که اهل جویبار بود، خدمت می‌کردم. تعدادی از بچه‌ها برای تسویه‌حساب به پرسنلی مراجعه کردند، شرایط کمی برای مسئولین گردان سخت شده بود، شهید عالی که همیشه هنگام نماز جماعت حاضر می‌شد، بلند شد و کمی صحبت کرد.

به بچه‌ها گفت: طی این سه ماهه زحمات زیادی را کشیدید، آموزش‌های سخت را پشت سر گذاشتید، از شما می‌خواهم مدتی را تمدید کنید تا آموزش‌های‌تان به ثمر بنشیند، شما به اندازه یک کماندو آموزش دیدید، دوست دارم در این عملیات با شما باشم. بچه‌ها با سخنان گرم و صمیمی فرمانده تصمیم گرفتند مأموریت‌شان را تمدید کنند، آن وقت که شهید عالی داشت صحبت می‌کرد، لحظه‌لحظه آموزش به ذهنم تداعی می‌شد. به‌یاد آن لحظه‌ای افتادم که از تشنگی، رمق راه رفتن در رمل‌های شنی پادگان شهید بیگلو اهواز را نداشتیم، آنقدر بی‌حال شده بودم که شهید جعفرنژاد به من گفت: «چه شده؟ چرا بهم خوردی؟»

از راست: سردار شهید ناصر بهداشت - سردار شهید ذبیح‎الله عالی - سردار علی فردوس - سردار شهید صمد اسودی نفر نشسته: سرلشکر شهید حاج حسین بصیر گفتم: «هرچه آب داشتم بچه‌ها خوردن، آبی برای من نمانده، حالا دارم از تشنگی تلف می‌شوم.» شهید جعفرنژاد رفت و بعد از مدتی مقداری آب آورد داد به من و من با آشامیدن آن، کمی رمق گرفتم. بچه‌ها مأموریت‌شان را تمدید کردند و همگی در عملیات والفجر چهار شرکت کردیم و امروز خوشحالیم  حرف فرمانده شهیدمان را روی زمین نگذاشتیم.

94/10/20 - 11:34





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن