تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه نفس از لذتهاى دنيوى سودمندترين روزه‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813246121




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ نیکی کریمی یا فلافل؟!


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ نیکی کریمی یا فلافل؟!
آیدین سیارسریع در وبسایت چیزنا نوشت:

دیروز با یکی از دوستان داشتیم خیابان‌گردی می‌کردیم که چشم‌مون به سردر یکی از سینماها افتاد. دوستم گفت: بریم؟ گفتم: بی‌خیال بابا. می‌دونی به جاش چند تا فلافل می‌شه خورد؟ دوستم گفت: واقعا برات متاسفم، تو هیچ کمکی به فرهنگ و هنر کشورت نمی‌کنی. این سینمای بی‌جون باید با کمک من و تو جون بگیره. خاک بر سرت بریزم. شرمنده شدم و نگاهی به اسم و مشخصات فیلم انداختم. دیدم اسمش شیفت شبه و کارگردانش نیکی کریمی. خواستم بگم حالا بعدا دی‌وی‌دی‌اش که اومد ازش حمایت می‌کنیم که دیدم خود استاد کریمی هم بازی می‌کنن، با چرخشی ناگهانی همینطور که به اسامی بازیگران زل زده بودم گفتم: وظیفه همه ماست که تا پای جان از این سینما حمایت کنیم. و بعد سریع وارد سینما شدم و رفیقم را هم هول دادم تو. رفتیم و نشستیم. فیلم شروع شد. بیست دقیقه گذشت. همینطور که خمیازه می‌کشیدیم فهمیدیم معمایی وجود داره. لیلا زارع به دنبال کشف معمای پیچیده شوهرش (محمدرضا فروتن) است.

نیکی کریمی هنوز نیومده. چهل دقیقه گذشت، نیکی کریمی سلام کرد و از پله ها رفت بالا. هوااااع (صدای خمیازه) خب فیلم ظاهرا ترسناک شده ولی نمی‌دونیم چرا هیچکس تو سینما نمی‌ترسه. فروتن طبق معمول می‌خواد زنش رو به لیدی‌گاگا بده. نیکی کریمی هم اون گوشه داره با بچه‌اش دعوا می‌کنه. ما هنوز فکر می کنیم که باید از سینما حمایت کنیم. پس می‌نشینیم و ادامه می‌دیم. کم‌کم لیلا زارع یه جوری به معمای شوهرش پی می‌بره که اگه فروتن رک و پوست کنده جلوش می‌نشست و می‌گفت من همچین گندی دارم می‌زنم صحنه هیجان‌انگیزتری رو شاهد بودیم. در نهایت فیلم با یک پایان خوش همراه می‌شه بدون این که درست مخاطب رو به هیجان بیاره، درست بترسونه، درست غمگین کنه و درست حس هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌ها ایجاد کنه. وقتی فیلم تموم شد نه به فکر شخصیت‌ها بودیم نه دنبال حل پیچیدگی‌های فیلم. فقط به فکر اون ساندویچی بودیم که با پول بلیت سینما می‌تونستیم بخریم. فلافل‌فروشیِ روبروی سینما با این که فلافل‌های بی‌مزه‌ای می‌داد، برعکس سینما پر از مشتری بود. اون‌ها بیشتر از ما لذت می‌بردن. رفیقم در حالی که به مغازه نگاه می‌کرد و آب دهانش را قورت می‌داد گفت: عوضش ما از سینمای کشورمون حمایت کردیم.






تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن