واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
«نامههای توحیدی»؛ نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است
شناسهٔ خبر: 3020122 - شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶
فرهنگ > انقلاب و دفاع مقدس
سیزدهم دی ماه ۱۳۶۷ بود که امام راحل هیئتی متفاوت به مسکو میفرستند تا با ابلاغ یکی از مهمترین نامههای نگارش شده در جهان، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شود. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: ۲۷ سال است از این نامه توحیدی حضرت روح الله به گورباچف، رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی می گذرد، اما هنوز هم این نامه با بشریت حرف می زند و نور می افشاند. شاید در آن زمان، نامه نوشتن رهبران دنیا به یکدیگر، سنت مرسومی نبود، اما این خمینی کبیر بود که صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم را به گوش جان می شنید و به روشنی می دید که به زودی کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جست و جو کرد و به همین دلیل در نامه ای مشفقانه و البته در کمال صراحت و جدیت از گورباچف خواست تا درباره اسلام تحقیق و تفحص کند و در سیاست اسلاف خود یعنی "خدازدایی" و "دین زدایی" تجدید نظر نماید. نامه امام را نمی توان یک نامه دیپلماتیک دانست، بلکه باید آن را نامه ای فرهنگی و روشنگرانه از سوی اسلام به مارکسیسم برشمرد؛ نامه ای که در حافظه تاریخ ثبت شد تا پیش گویی های اسلام درباره ضعف و زبونی مکتب های مادی و سقوط رژیم های ظالمانه به تصویر کشیده شود. ماهیت معنوی و فرهنگی این نامه باعث شد تا با تدبیر امام، این مرسوله به شیوه دیپلماتیک ارسال نشود؛ اگرچه امام در فرازهای پایانی سخن خود با تاریخ، احترام به حسن همجواری و روابط متقابل ایران و شوروی را هم یادآور می شوند، اما اساس این نامه هدایت و اخلاق است؛ از این رو یکی از برجسته ترین علمای اخلاقی قم یعنی حضرت استاد، آیت الله جوادی آملی به عنوان سرپرست هیئت اعزامی انتخاب می شود تا نه تنها نامه را به گورباچف برساند، بلکه در گفت و گویی، نامه را به ایشان "ابلاغ" نماید؛ ابلاغی که حضرت ایشان پس از آن و در کتابی ارزشمند با عنوان "آوای توحید"، شرح مبسوطی بر آن را به رشته تحریر در آورده است؛ همچنین به گواهی شاهدان، هیئت اعزامی امام در این سفر تنها یک مأموریت داشت و آن هم "ابلاغ" نامه امام بود، چراکه پس از ابلاغ نامه و بدون بازدیدها و دیدارهای جانبی معمول در سفرهای دیپلماتیک، به کشور بازگشت. نامه توحیدی و معنوی امام، با این عبارت آغاز می شود: "بسم الله الرحمن الرحیم ... با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی ..." امام در فرازهای بعدی از گورباچف می خواهند تا در دور جدید بازنگری و تحول اتحاد جماهیر شوروی و با توجه به شهامت او در تجدید نظرها، به حقیقت رو آورد؛ چراکه مارکسیسم به عنوان مکتبی مادی، جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد و معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورَد. امام در ادامه، معیار شناخت در جهان بینی مادی را "حس" و معیار شناخت در جهان بینی الهی را "حس و عقل" معرفی می فرماید و به طور مشخص به گورباچف پیشنهاد می دهند که علمای شوروی در کنار مطالعه کتب فلاسفه غرب، سفری هم به قم داشته باشند تا بیشتر و بهتر با اندیشه های فلسفی – عرفانی بزرگانی مانند فارابی، بوعلی سینا، صدرالمتألهین، سهروردی و محی الدین ابن عربی آشنا شوند. موضع نامه امام البته چنان قوی است که در فرازهای پایانی می نویسند: "جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام، به راحتی می تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. " بنابراین بحث امام کاملا شفاف و واضح است، اما گورباچف با اینکه به دقت کلام امام را از زبان حضرت آیت الله جوادی آملی می شنود، آن را جدی نمی گیرد و می پرسد: امام ما را به اسلام دعوت کرده است، آیا ما هم می توانیم امام را به کمونیسم دعوت کنیم!؟ البته به گواهی تاریخ آیت الله جوادی آملی توضیح می دهد که بحث امام، بحث فرد نیست، بلکه مسئله ایشان، مسئله امت ها و ملت هاست. همین سهل انگاری گورباچف درباره هشدار فرهنگی و معنوی امام است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، او اعتراف می کند که ای کاش از نامه امام درک بهتری می داشت تا شوروی به این روز نیفتد. در حقیقت گورباچف روح نامه امام را درک نکرد، چراکه در اسفند ماه همان سال، ادوارد شوارد نادزه، وزیر خارجه خود را به ایران فرستاد تا به نوعی به نامه فرهنگی امام، پاسخی سیاسی داده باشد، پاسخی که بیشتر به دستاوردهای اتحاد جماهیر شوروی اشاره داشت! پس از آن است که امام می فرمایند: "ان شاء الله سلامت باشند؛ ولی به ایشان بگویید که من می خواستم جلوی شما، یک فضای بزرگ تر باز کنم. من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای پس از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود؛ امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند. " این کلام نشان می دهد امام همچنان در کمال آرامش، متانت و احترام، امیدوار است تا تلاش مجدد گورباچف برای درک روح نامه امام نتیجه دهد؛ چراکه نامه ایشان یک نامه دردمندانه و دلسوزانه است؛ نامه ای که روح آن "پایبندی به عدالت"، "سر دادن ندای آزادی"، "بازگشت به فطرت"، "توجه دادن به جهان بینی الهی"، "توجه دادن به حکمت و منطق"، "ضرورت دوری از خدازدایی و دین زدایی"، "ضرورت جوابگو بودن به نیازهای واقعی انسان" و "ضرورت تحقیق و تفحص از اسلام حقیقی" است. امام اکنون در میان ما نیست؛ اما خلف صالح او، رهبر حکیم انقلاب، همچنان امیدوارانه همین "آوای توحید" را سر می دهند و دو نامه اخیر معظم له به جوانان غرب و احتمالا نامه های بعدی ایشان، دعوت به همین اصول حیاتبخش است، اصولی که جهان امروز، تشنه آن است. حسن شیخ حائری/ کارشناس ارشد فرهنگ و رسانه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]