تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837894401
وجود امام، جلوه قاعده لطف الهی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
وجود امام، جلوه قاعده لطف الهی
تردید در انطباق قاعدهِ لطف بر برخی از مصادیق، به صحت و کلّی بودن محتوای آن زیانی نمیرساند. محتوای کلّی این قاعده، لزوم لطف در آن چیزهایی است که انسان برای رسیدن به کمال خود بدان نیازمند است.
اشاره آنچه این نوشتار درپی آن است اثبات لزوم امام ، از راه <قاعده لطف> است.
برای رسیدن به این هدف، نویسنده بر خود لازم دانست تا این قاعده را از راه عقل و نقل ثابت کند.
در بخش اول و دوم که در شمارههای پیشین چاپ شد به ادله عقلی و آیاتی که براین قاعده دلالت می کنند، پرداختیم.
در این شماره روایاتی که به اثبات این امر کمک می کند، آورده می شود؛ در ادامه نویسنده به مصادیق این قاعده میپردازد و سپس با برشمردن مصادیق معلوم و مشکوک، بیان می دارد که <یک قاعده خالی از موارد مشکوک نیست و باید حتما موارد معلوم آن را اخذ کنیم> و ...
روایات
1.برخی از روایات، دلالت دارند بر این که بعثت انبیا و فرستادن آنان، ناشی از لطف و رحمت خداوند است. امام صادق(ع) فرمود:
خداوند تبارک و تعالی، انبیای خود را از گنجهای لطف و رحمت و کرماش بهرهمند ساخت و از گنجهای علم خود به ایشان علم آموخت و ایشان را از میان همه خلایق برای خودش جدا کرد. سپس اخلاق و احوال هیچ کدام از خلایق با اخلاق و حالات انبیا شباهت ندارد؛ زیرا، خداوند، ایشان را وسیلهِ [جذب] دیگر آفریدهها به سوی خودش قرار داد و دوست داشتن و اطاعت ایشان را سبب رضای خود و دوست نداشتن و انکار ایشان را سبب غضب خود قرار داد.
هر قومی را به تبعیت و پیروی از پیامبر و رسولش امر کرد و عهد کرد که اطاعت کسی را نپذیرند، مگر آن که از انبیا اطاعت کنند و حق و حرمت و وقار آنان را بشناسند، و وجاهت و مقام آنان را نزد خداوند، بزرگ بشمارند. سپس خداوند، مقام تمام انبیا را بزرگ شمرد. شما، آنان را همانند کسانی که مقامشان پایینتر است، قرار ندهید.1
2. برخی دیگر از روایات، بر محتوای برهان لطف دلالت دارند، به این صورت که خداوند، در حالی که مردم نیازمند ارشاد هستند، آنان را رها نمیکند؛ زیرا، رها کردن و ارشاد نکردن مردم، با مقتضای صفات و کمال و حکمت خداوند سازگار نیست.
الف) گروهی از شیعیان، از جمله حمرانبن اعین و محمدبن نعمان و هشامبن سالم و طیار خدمت امام صادق(ع) بودند. گروه دیگری که هشام بن حکم - که تازه جوانی بود - در میانشان بود نیز حضور داشتند. امام صادق فرمود:
ای هشام! آیا گزارشی نمیدهی که در مناظره با عمروبن عبید چه کردی و چگونه از او سؤال کردی؟
هشام عرضه داشت: <من شما را بسیار بزرگ و صاحب جلال میدانم و نزد شما شرم دارم و زبانام نزد شما کار نمیکند>.
امام صادق(ع) فرمود: <چون به شما امری کردیم به جای آرید>. هشام عرض کرد: <خبر عمروبن عبید و مجلس مسجد بصرهِ او به من رسید و برمن سنگین شد. به سوی او رفتم. روز جمعه، وارد بصره شدم. به مسجد آن جا رفتم.
افراد زیادی را دیدم که حلقه زدهاند. عمروبن عبید در میان آنان بود. جامهِ پشمی سیاهی به کمر بسته بود و عبایی به دوش انداخته بود و مردم از او سؤال میکردند. از مردم خواستم که به من راه دهند تا وارد شوم. مردم هم به من راه دادند و در آخر آن جماعت بر زانو نشستم.
گفتم: ای مرد دانشمند! من، مردی غریب هستم. اجازه بده تا سؤالی بپرسم.
گفت: بپرس.
گفتم: آیا چشم داری؟
گفت: پسرم! این چه سؤالی است که میپرسی و چیزی را که میدانی چگونه از آن سؤال میپرسی؟
گفتم: سؤال من، این چنین است.
گفت: پسرم! بپرس، هر چند این سؤال احمقانه است.
گفتم: شما پاسخ همین سؤال را بفرمایید.
گفت: بپرس.
گفتم: آیا چشم داری ؟
گفت: آری.
گفتم: با آن چهکار میکنی ؟
گفت: افراد و رنگها را میبینم.
گفتم: آیا بینی داری ؟
گفت: آری.
گفتم: با آن چه میکنی؟
گفت: بوها را استشمام میکنم.
گفتم: آیا دهان داری؟
گفت: آری.
گفتم: با آن چه میکنی؟
گفت: مزهِ غذاها را میچشم.
گفتم: آیا گوش داری؟
گفت: آری.
گفتم: با آن چه میکنی؟
گفت: با آن، صداها را میشنوم.
گفتم: آیا دل داری؟
گفت: آری.
گفتم: با آن چه میکنی؟
گفت: هر چه که بر اعضا و حواس من وارد میشود، به وسیلهِ آن تشخیص میدهم.
گفتم: مگر با وجود این اعضا، از دل بینیاز نیستی؟
گفت: نه!
گفتم: چگونه ممکن است، در حالی که آن اعضا صحیح و سالمند؟
گفت: پسرم! اگر اعضای بدن در چیزی که میبوید یا میبیند یا میچشد و یا میشنود تردید داشته باشد، آن را به دل ارجاع میدهد تا تردیدش از بین رفته و یقین حاصل کند.
گفتم: پس خداوند دل را آفریده است تا شک و تردید اعضا را بر طرف سازد.
گفت: آری
گفتم: پس وجود دل لازم است؛ زیرا در غیر این صورت، برای اعضا یقینی حاصل نمیشود.
گفت: بله.
گفتم: ای ابا مروان! خداوند تبارک و تعالی، اعضا و جوارح تو را رها نکرده است، مگر این که برای آنها امامی قرار داده تا صحیح را برای آنها تشخیص دهد و به وسیلهِ آن، شکها را برطرف بسازد. چگونه میشود خداوند، این همه خلق را در حیرت و شک وتردید و اختلاف رها سازد و برای آنان، امامی قرار ندهد تا در تردید و سرگردانی به او رجوع کنند؟
او، ساکت شد و به من چیزی نگفت. سپس رو به من کرد و گفت: <تو هشام بن حکم هستی>؟
گفتم: نه.
گفت: آیا از همنشینهای او هستی؟
گفتم: نه.
گفت: اهل کجا هستی؟
گفتم: اهل کوفه.
گفت: تو همان هشامی.
سپس مرا در آغوش گرفت و به جای خود نشانید و خودش از آن جا برخاست و تا زمانی که من آنجا بودم، سخنی نگفت.
حضرت امام صادق(ع) خندید و فرمود: <ای هشام! چه کسی این علم را به تو آموخت؟
هشام گفت: <همه چیز را از تو گرفتهام و تألیف کردهام>.
فرمود: به خدا سوگند! این مطالب در صحف ابراهیم و موسی مکتوب هستند.2
علامهِ شعرانی در توضیح <دل> - که در کلام هشام و عمروبن عبید ذکر شده است - میگوید:
دل، در این جا عقل مجرد است؛ زیرا خطای حس را تبیین میکند و آن هم جز با ادراک کلیات امکانپذیر نیست؛ زیرا برای یک حس، امکان ندارد مدرکات حس دیگر را درک کند و به صحت یا فساد آن حس حکم کند. وظیفهِ حس، تنها تأثّر است؛ نه حکم.
با استقرا میدانیم که تمام افعال خداوند، با عنایت تام خداوند به خلق و مراعات مصالح ایشان صادر شده است. از جمله مثالهای آن، آفرینش قلب و دل در انسان برای برطرف کردن تردیدهای حواس است. کسی که به افراد و جزئیات این گونه اعتنا میکند، چهگونه مصالح عامه را مهمل میگذارد؟
و هم چنین خداوند میداند که نوع انسان، برای بقای خود، به مرد و زن نیازمند است و هر انسانی را از این دو آفرید و هیچ زمانی نبوده است که خلق انسان در یکی از این دو منحصر باشد؛ یعنی همهِ انسانها در یک زمان مرد باشند یا همگی زن باشند.
خداوند میداند که مردم، نیازمند کسانی هستند که ذوق صنعت و استعداد دارند چنانکه به افراد قوی و شجاع نیازمند هستند و تاجرانی که دوست دارند اموال جمع کنند تا ارزاق و نیازهای مردم را از شهری به شهر دیگر ببرند. پس خداوند همهِ آنان را آفرید.
وجود امام عادل و معصومی - که عالم است به آن چه که خداوند از خلقت او اراده کرده است و در اجرای امرش از سرزنش سرزنش کنندگان، هراسی ندارد - از واجبترین و لازمترین امور است. وجود امام از وجود نجّار و بنّا و شاعر مهمتر است.
بایستی خداوند، کسی را بیافریند که مستحق امامت باشد چنان که خداوند کسانی را آفرید که لاینق پرداختن به صنعت، حرفهها ، علوم، تجارت، جنگ، دعوت به خیر، محبت، رحمکردن بر ضعیفان، آموختن آداب و غیره باشند.
از اینها، سرّ غیبت و ظهور را میتوان فهمید و این که وجود امام لطف است و تصرف او لطف دیگری است. چنانکه در هر امّتی، گروهی هستند که برای انواع حرفهها و مناصب، استعداد و آمادگی دارند و اگر محیط برای تحصیل کمال مناسب باشد و مشغول به شغل و حرفهِ خود شوند، این استعداد و آمادگی نمایان میشود و در غیر این صورت، استعداد، خاموش میگردد.
مرجع استدلال هشام بن حکم، لطف و عنایت است که با استقراء و تتبّع افعال خداوند، ثابت میشود.3
ب) شیخ صدوق از علی بن موسی الرضا(ع) نقل میکند که حضرت امام رضا(ع) فرمود:
اگر کسی بگوید: <چرا خداوند، شناخت رسولان و اقرار به آنان و اذعان به اطاعت از آنان را واجب کرد؟>، در پاسخ میگوییم، از آن جا که در آفرینش و قوای انسانها، چیزی نبود که با آن به مصالح خود پیببرند و آنها را کامل کنند و خودِ صانع متعال هم دیده نمیشود و ضعف و عجز آنان هم نسبت به ادراک خداوند ظاهر است، به ناچار بایستی میان بین خداوند و مردم، فرستادهای معصوم باشد تا امر و نهی و ادب خداوند را به آنان برساند و مردم را به آن چه که با آن، منافعشان احراز میشود و زیانها دفع میگردد، آگاه کند؛ زیرا در خلقت و آفرینش مردم، چیزی نیست که با آن، نیازها و سودها و زیانهای خود را بشناسند.
اگر شناخت و اطاعت رسولان بر آنان واجب نباشد، آمدن رسول برای آنان سودی ندارد و نیازها برطرف نمیشود و آمدن رسولان بیهوده است؛ چون آمدنشان سود و مصلحتی نداشت و این کار، از صفات حکیمی که تمام کارها را با اتقان و استحکام انجام میدهد، به دور است.4
ج) سید رضی در نهجالبلاغه از حضرت علی(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
و پیامبرانش را در میان مرد برانگیخت و پشت سر هم، رسولان خود را به سوی آنان گسیل ساخت تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمتهای فراموش شده را به آنان یادشان آورند و با تبلیغ فرمانهای الهی، حجت را بر آنان تمام کنند. گنجهای پنهانی عقلها را برای آنان آشکار سازند و آیات قدرت خداوند را به آنان بنمایانند، آیاتی همانند سقف آسمان که بر فراز آنان، برپا داشته شده است، گهوارهِ زمین که زیر پای آنان گسترده شده است، وسایل زندگی و معیشتی که به آنان حیات میدهد، اجلهایی که دست آنان را از این دنیا کوتاه میکند، رنجهایی که آنان را پیر میکند و اتّفاقاتی که پیدرپی، بر آنان وارد میشود.
خداوند، هرگز، بندگاناش را از پیامبران مرسل یا کتابهای آسمانی یا دلیلهای لازم یا راههای مرسل، خالی نگذاشته است. رسولانی که با کمی شمارشان، در انجام دادن وظیفهِ خود کوتاهی نکردهاند.5
د) شیخ صدوق از هشام بن حکم نقل میکند که زندیقی از امام صادق(ع) پرسید: <چگونه انبیا و رسولان را ثابت میکنی؟>. امام فرمود:
ما زمانی که ثابت کنیم، خالق و صانعی داریم که از ما و تمامی مخلوقات برتر است و امکان ندارد مخلوقات خداوند آن صانع و حکیم را ببینند، او را لمس کنند، با او مستقیماً در ارتباط باشند، پس ثابت میشود که خداوند در میان مخلوقات خود، سفیرانی دارد که انسانها را به مصالح و منافع و آن چه که عامل بقا و ترک آن، موجب فنا و نیستی است، راهنمایی میکند. سپس ثابت میشود که از جانب خداوند، در میان خلق، امر کنندگان و نهی کنندگانی هستند. بنابراین، ثابت میشود که خداوند، راههایی دارد که همان انبیا و برگزیدگان خلق و حکیمان، و مؤدّبان به حکمت و برانگیختگان از روی حکمت است که با مردم در احوالاتشان شریک و همسان نیستند؛ هر چند در آفرینش و ترکیب از یک سنخ هستند. ایشان، از سوی خداوند با حکمت و دلایل و برهانها و معجزاتی مانند: زنده کردن مردگان، شفا دادن نابینایان و پیسی گرفتگان موید میشوند. بنابراین، زمین هیچگاه از حجتی که علمی داشته باشد که بر صدق گفتههای رسول و وجوب عدالتش دلالت دارد، خالی نیست.6
علامه شعرانی، در ذیل عبارت <لو لم یکن حکیماً لجاز ان یخلق الخلق عبثاً ؛ اگر خداوند، حکیم نبود، امکان داشت که مخلوقات، بیهوده آفریده شوند>، میگوید:
وجوب لطف بر خداوند، از اصولی است که در مذهب ما، ثابت شده است. لطف، عبارت است از فعلی که بنده را به طاعت نزدیک میکند و از گناه و معصیت دور میگرداند. اثبات نبوّت و امامت، بر آن بنا شده است و اگر لطف نبود، ممکن بود امر تشریع به مردم واگذار شود تا در معاملات و سیاستهای خود هر حکمی را که میخواهند وضع کنند و یقیناً، امر به آنها واگذار نشده است.
هشام بن حکم، در وجوب نصب امام، به قاعدهِ لطف استدلال کرد. این را در داستان ایشان با عمروبن عبید و شامی در محضر امام صادق(ع) خواهد آمد.
علامهِ مجلسی، در بحارالانوار، حدیثی آورده است که فواید فراوانی دارد. و ما، تبرک آن را نقل میآوریم. حدیث از پیامبر اکرم(ص) است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
خداوند فرموده است: <کسی که به ولیّ من اهانت کند، با من اعلان جنگ کرده است و من، در هیچ امری که انجام میدهم تردید ندارم؛ آن گونه که در قبضِ روح مؤمن، مردد هستم. مؤمن از مرگ کراهت دارد و من نیز از ناراحت کردن او کراهت دارم، ولی از انجام دادن آن ناچارم. بندهِ من با چیزی به اندازهِ انجام دادن واجبات به من نزدیک نمیشود. پیوسته، تضرع و زاری میکند به سوی من، تا این که او را دوست داشته باشم. هر کس را که دوست داشته باشم، برای او گوش و چشم و دست میشوم. اگر مرا بخواند، او را اجابت میکنم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا میکنم. و از میان بندگان مؤمن من، کسانی هستند که از عبادت یک باب میخواهند، پس او را از آن بر حذر دارم تا عُجب بر او وارد نشود و او را فاسد نگرداند.
از میان بندگان من، کسانی هستند که ایمانشان فقط با فقر اصلاح میشود و اگر او را غنی و بینیاز گردانم، بینیازی، او را فاسد میکند.
نیز از میان بندگان من، کسانی هستند که ایمانشان فقط با غنا و ثروت اصلاح میشود و اگر او را فقیر گردانم، فقر او را فاسد میکند.
ایمان برخی از بندگان من، فقط با بیماری اصلاح میشود و اگر بدنش سالم باشد، فاسد میشود.
برخی از بندگان من، کسانی هستند که ایمانشان جز با صحّت و سلامت بدن، اصلاح نمیشود و اگر او را مریض کنم، فاسد میشود.
همانا، من، بندگانم را با آگاهی از دلهای آنان، تدبیر میکنم و من علیم و خبیر هستم.
ما، در هر چیز، عنایت خداوند تعالی را مشاهده میکنیم و حتّی خداوند، کار پشه و مورچه و موجودات کوچکتر از آنها را مهمل نگذاشته است و نیازهای آنها را برآورده کرده است. پس به طریق اَولی، بایستی خداوند، نسبت به انسان، بویژه نفس او، عنایت و توجّه داشته باشد.
گفتهاند: <احکام شرعی، لطف هستند در واجبات عقلی>7؛ زیرا، آن چه را که انسان با عقل خود، حُسن و یا قبحاش را میداند، در آن، از شرع بینیاز نیست. شرع باید باشد تا او را به فرمانبرداری از حکم عقل وادارد، آن هنگام که به ثواب و عقاب اخروی، آگاه شود.8
در کتاب العقائد الحقّه` پس از ذکر روایت هشام بن حکم و یونس بن یعقوب از امام صادق(ع) آمده است:
از این دو روایت، چنین استفاده میشود که پس از اثبات این که برای ما آفریننده و صانع حکیمی است و به حال خود رها کردن آفریدگان خلاف حکمت خدا است، پس به ناچار، بایستی آنان را به سوی کمال راهنمایی کند و از آن جا که آنان نمیتوانند خداوند را ببینند، بایستی سفیرانی باشد که از برای بندگان، راهی به سوی خدا باشند و خلق را به مصالح و منافع و آن چه که بقای بشریت در آن و ترک آن موجب فنا و نیستی است، راهنمایی و هدایت کنند. اگر چه سفیران در خلقت و ترکیب، با دیگر انسانها یکسان هستند، ولی آنان مؤدّب به حکمتند و با مردم، در کمالات یکسان و شریک نیستند؛ زیرا در غیر این صورت، نیازمند به غیرند. این مسئله به یک زمان خاص اختصاص ندارد، بلکه وجود حجّت در هر عصر و زمانی، با وجود نبی یا وصی لازم و ضروری و بایسته است. استدلال متکلّمان، به آن چه که ذکر شد، بر میگردد.9
برخی از روایات هم بر لوازم قاعدهِ لطف دلالت دارند. اگرچه این اخبار فراوانند، ولی ما تنها به برخی از آنها اشاره میکنیم. آنها، روایاتی است که اشاره دارد بر این که با آمدن رسولان و بعثت انبیا، حجّت تمام میشود.
1. عیاشی، از عبدالله بن سنان نقل میکند که از امام صادق(ع) دربارهِ آیهِ شریف )لو شاء رب لجعل الناس امه` واحده` و لایزالون مختلفین اًلاّ من رحم رب(10 پرسیده شد. حضرت فرمود: <آنان یک امّت بودند، پس خداوند، پیامبران را بر انگیخت تا حجّت را بر آنان تمام گرداند>11.
2. حضرت علی(ع) در یکی از خطبههای خود فرمود:
... کسی که بندگان را برای عبادت خود آفرید و مردم را با قدرتی که در آنان نهاد، بر فرمانبرداری خود توانا ساخت و عذر آنان را، با آمدن حجتها از دستشان گرفت. پس هر کس هلاک شود و هر کس نجات یابد، با دلیل و بینه است. فضل، ابتدایش و ادامهاشاز آنِ خدا است.12
3. امام صادق(ع) از پدر بزرگوار نقل میکند که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
... و علو و برتریاش، آشکار و از میان خلقش، پنهان گشت و فرستادگانش را به سوی خلایق برانگیخت تا حجتی بر خلقش باشند تا فرستادگان او، گواهان بر خلق باشند. در میان مردم، پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده هستند، برانگیخت تا هر کس هلاک میشود و یا کسی که زنده (راهنمایی) میشود، از روی بیّنه و دلیل باشد. تا این که بندگان در بارهِ آن چه که از پروردگارش نمیدانند، تعقّل کنند و پس از آن که انکارش کردهاند، به ربوبیتش بشناسند و یگانگی ذات الهی را بپذیرند؛ پس از آن که شرک ورزیدند.13
4. ابی بصیر میگوید: فردی از امام صادق(ع) پرسید: <چرا خداوند انبیا و رسولان را به سوی مردم برانگیخت؟> امام فرمود:
برای آن که مردم، پس از آمدن رسولان، حجتی بر خداوند نداشته باشند و نگویند: <نوید دهنده و بیمدهندهای نزد ما نیامد.>! نیز انبیا آمدند تا حجّت خداوند بر مردم باشند.
آیا نشنیدهای که خداوند تبارک و تعالی - به حکایت از نگهبانان جهنّم و احتجاج آنان بر جهنمیان - میفرماید: <آیا بیمدهندهای نزد شما نیامد؟> گفتند: <آری! بیمدهندهای آمد، ولی او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند چیزی نفرستاده است و شما در گمراهی بزرگی هستید>.14
5. ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است که حضرت فرمود:
همانا خداوند، عادل است و رسولان را برانگیخت تا مردم را به ایمان به خدا فرا خوانند و هیچ کس را به کفر دعوت نکنند.
گفتم: <مردی، کافر است و کفر او نزد خداوند ثابت شده است، پس خداوند او را از کفر به ایمان منتقل میکند>؟
امام فرمود:
خداوند عزّوجل، انسان را بر فطرتی آفریده است که آنان نه ایمان به شریعتی داشتند و نه کافر و منکر خدا بودند. سپسخداوند رسولان را به سوی آنان برانگیخت تا مردم را به ایمان به خدا فراخوانند؛ در حالی که آنان حجّتی از سوی خدا بر مردم بودند. از آنان، گروهی بودند که خداوند هدایتشان کرد و گروهی بودند که خداوند آنان را هدایت نکرد.15
6. طیار میگوید:امام صادق(ع) در تفسیر آیهِ <خداوند، پس از آن که قومی را هدایت کرد، گمراه نمیکند مگر آن چه وسیلهِ پرهیزکاری است، برای ایشان بیان کند>،16 فرمود: <یعنی تا آن چه را که او را خشنود میکند و آن چه را که او را خشمگین میکند، به آنان بشناساند>.
و در تفسیر آیهِ <راه خلافکاری و تقوا را به نفس بشر الهام کرد>17 و در تفسیر <ما راه را به انسان نمایاندیم، او یا سپاسگزار شود و یا ناسپاس گردد> فرمود: <آن را به او شناساندیم. اگر میخواهد، آن را بگیرد و اگر میخواهد، آن را ترک کند و... >.18
ملا صالح مازندرانی در شرح این حدیث میگوید:
از الطاف خداوند بر ما، این است که با نعمت هدایت بر ما منّت نهاد و قبول آن را شکر و ترک آن را کفر قرار داد. پاک و منزّه است خداوند و چهقدر شأن او بالا و امتنان او بزرگ است.19
7. ابن طیار از امام صادق(ع) نقل کرد که امام فرمود: <خداوند، با آن چه که به مردم داد و به آنان شناساند، احتجاج کرد>20.
ملا صالح مازندرانی در شرح <بما آتاهم> میگوید:
مراد از آنها حجّتهای باطنی؛ یعنی عقل و قدرت و علم و غیر اینها است. و مراد از <عرّفهم> حجّتهای ظاهری از جمله ارسال انبیا و نصب اوصیا و فرستادن کتاب است. مقصود؛ آن است که خداوند، حجّت ظاهری و باطنی خود را بر مردم کامل کرد.21
8. عبدالاعلی بن اعین گفت: از اباعبدالله(ع) پرسیدم: <اگر کسی چیزی را نشناسد، آیا برای آن مؤاخذه میشود و مسئولیّتی دارد>؟ امام فرمود: <نه>.22
و در شرح کافی است که:
فعل <یُعرّف> مجهول است؛ یعنی، کسی که خدا چیزی از معارف و احکام را به وسیلهِ ارسال رسولان و انزال، به او نشناساند... در آن، دلالت واضحی است بر این که هر کس که دعوت به او نرسد و از آنان پیروی نکند، اصلاً تکلیف به او تعلُّق نمیگیرد.23
9. بخش دیگر، اخباری است که دلالت دارد بر این که زمین از حجّت خالی نیست.
امام هفتم فرمود:
حجت خدا بر خلقش به دست نمیآید و محقّق نمیشود؛ مگر با وجود امامی که شناخته شود.24
و مثل همین روایت با طریقهای متعددی از علی بن موسی الرضا(ع) روایت شده است.
امام صادق(ع) هم فرمود:
همانا، هیچ گاه زمین از امام خالی نیست؛ برای آن که اگر مؤمنان چیزی (در اصول یا در فروع دین) افزودند، آنها را ردّ کنند و اگر چیزی کم کردند، برای آنها کامل کنند.25
نیز امام صادق(ع) فرمود:
همواره، در زمین، حجّتی است که حلال و حرام را به مردم شناساند و مردم را به راه خدا فرا خواند.26
امام باقر یا امام صادق(ع) میفرمایند:
خداوند، زمین را بدون عالِم وا نمیگذارد و اگر چنین نمیکرد، حق از باطل شناخته نمیشد.27
امام صادق(ع) میفرماید:<خداوند، برتر و بزرگتر از آن است که زمین را بدون امام عادل رها کند.>28
ملا صالح مازندرانی در ذیل این روایت میگوید:
او، حجّت خدا بر خلق است، چنانکه خداوند فرمود: <تا مردم بر خداوند حجتی نداشته باشند>.
امامیه، بر لزوم و وجوب وجود امام از سوی خداوند، علاوه بر آیات و روایاتی که از طرق عامه و خاصه رسیده و از لحاظ معنا متواترند، به این دلیل استناد میکند که اگر خلق، رییس قادری داشته باشند که آنان را از محظورات منع کند و به واجبات برانگیزد، در این صورت، خلق، به فرمانبرداری نزدیکتر و از گناه و معاصی دورتر میشود، از زمانی که امامی نباشد و لطف بر خدا واجب است، [پس خداوند چنین کرده است].
مخالفان، بر امامیه اعتراض کردهاند که امام، زمانی لطف واجب است که بتواند از قبایح نهی کند و بر اجرای احکام قادر باشد و پرچم اسلام را بالا ببرد و این، در نزد شما، لازم نیست. پس آن امامی که شما وجوبش را ادعا میکنید، لطف نیست و آن را که لطف است، واجب نمیدانید.
امامیه پاسخ میگوید که وجود امام، لطف است، چه تصرّف کند و چه تصرّف نکند. از حضرت علی(ع) نقل شده است که فرمود:
زمین از حجّتی که برای خدا قیام کند خالی نمیماند تا حجّتها و دلایل روشن خداوند باطل نشوند، چه آن حجّت ظاهر باشد یا پنهان.
تصرّف ظاهری امام، لطف دیگری است. حق آن است که وجود رییس عالِم و عادل که تصرّف کننده هم باشد، لطفی از جانب خدا برای بندگانش است و عدم تصرّف امام، به خاطر بدی اخلاق و منش مردم است. چنانکه برای مثال میتوان گفت نهی از نوشیدن مشروب، لطفی است که از خداوند صادر شده است و عدم قبول آن از جانب بنده است.
علاوه بر آن چه گذشت، ما نمیپذیریم که امام تصرّفی نداشته باشد؛ زیرا امام در نوع انسان، تصرّفات عجیبی دارد و نیز در عالم امکان، تدبیراتی هست که تنها کسی که چشم سالم و سرشت پاکی داشته باشد، آنها را مشاهده میکند.29
حاصل سخن این که عقل و فطرت و کتاب و سنّت، بر قاعدهِ لطف، به آن معنایی که ذکر شد، دلالت دارد و نباید در آن تردید کرد.
از آن چه ذکر شد صحّت کلام فاضل طالقانی روشن میشود که در شروع بحث گفته است: <ادلّهِ چهارگانه بر وجوب و لزوم لطف، دلالت دارد.>؛ زیرا آیات فراوانی بر آن دلالت میکند. مانند آیاتی که بر حکیم بودن خداوند دلالت دارد و این که خداوند، حجتش را بر خلقش تمام کرده و هیچ عذری برای آنان باقی نگذاشته است؛ چرا که خداوند، از عبث و بیهوده کاری منزه است و آسمان و زمین و آن چه را میان این دو قرار دارد، باطل و بیهوده نیافرید و خدای تعالی نسبت به بندگانش محسن و لطیف (مهربان) است: <خداوند، نعمتهای خود را بر شما گسترده و افزون ساخت>.30
احادیث و ادعیهای که در این باره وجود دارد، قابل شمارش نیستند و تنها صحیفهِ کامله برای آن کفایت میکند.
اجماع امامیه و ضرورت مذهب امامان هم از کلمات آنان، ظاهر و روشن است.
دلیل عقلی هم کاشف آن است.
بنابراین، مجالی برای تأمّل و شک در قاعدهِ لطف باقی نمیماند. اگرچه برخی از فقیهان در بعضی از ویژگیهای این قاعده، نامفهوم سخن گفتهاند و مطلب را خوب بیان نفرمودهاند، ولی این کار، به اصل مطلب ضرری نمیرساند؛ زیرا، در کتابهای اصولی و فقهی، بر ثبوت قاعدهِ لطف، اتّفاق شده است و تأمّل و تردیدی که از بعضی نقل شده است، ناشی از کمی تأمل و سرعت در نظر دادن است.31
قاعدهِ لطف و مصادیق آن
این قاعده، یک قاعدهِ تام است که در موارد فراوانی جریان دارد و هر آنچه را که در رساندن خلق به کمالی که سزاوار آناند، دخیل است، در بر میگیرد.
این موارد عبارت است از:
1. تکلیف؛
2. بعثت و ارسال رسولان؛
3. اقامهِ بیّنه و معجزات؛
4. عصمت و کمال نبی و رسول؛
5. نصب امامی که حافظ و معصوم باشد؛
6. قبول توبه؛ خداوند تبارک و تعالی فرمود: پس بگو:<درود بر شما! خداوند بر خودش رحمت را واجب کرد>.32
7. اجابت دعای درماندگان؛ خداوند فرمود:
خدایان شما بهترند یا کسی که دعای مضطر و درمانده را به اجابت میرساند و گرفتاریها را بر طرف میکند؟33
8. برطرف کردن حوایج مشروع؛ در کتاب کاشف الاسرار این نکته آمده است.
9. یاری انبیا و اولیا برای تثبیت و به ثمر رساندن آرمان و خواستههایشان، در تاریخ انبیا، چنین مواردی مشاهده شده است. در واقع، غلبه و پیروزی با ایشان است هر چند در ظاهر کشته شوند و یا طرد شوند. خداوند در قرآن میفرماید:
کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند، خوارترین افرادند. خداوند، چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز شویم؛ زیرا، خداوند، قوی و شکستناپذیر است.34
10. پاداشها و مجازات اخروی؛ خداوند میفرماید:
خداوند، بر خودش رحمت را نوشته و حتمی کرده است. سپس شما را در روز قیامت - که هیچ شک و تردیدی در آن نیست - گرد خواهد آورد.35
حتی برخی از بزرگان شیعه، مانند شیخ طوسی، علاّمهِ حلّی، فخرالمحققین و شهید اول و شهید ثانی، به عقلی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر معتقد شدهاند و برای اثبات آن به قاعدهِ لطف استناد نمودهاند.
شهید ثانی گفته است:
اما دلیل بروجوب امر به معروف و نهی از منکرآن است که این دو، لطف است و این، مقتضای عدل الهی است. و شاید بهتر است چنین گفته شود: همانگونه که حکمت خداوند اقتضا میکند که فرستادن رسولان، تکلیف، وعده، بیم دادن، بشارت دادن، نصب اولیا و اوصیا، لازم است تا غرض از خلقت انسان - که همان نزدیک شدن بندگان به مصالح و کمالاتشان و دور شدن آنان از فساد است - تمام شود؛ چرا که این امور در اتمام و تحقّق غرض مؤثّر است، نیز این حکمت اقتضا میکند که هر حکیمی که در نزدیک کردن بندگان به مصالح و دور کردن آنان از مفاسد و هلاکت مؤثّر است، بیابند؛ چرا که ملاک و معیار - که همان حکمت است - عمومیّت دارد. از جمله مواردی که در تحقّق این غرض دخالت تام و تمام دارند، امر به معروف و نهی از منکر است. بنابراین، به حکم قاعدهِ لطف، این مورد، لازم است.
آیا نمیبینی که عقل زشت میشمرد کار کسی را که میبیند یکی از بستگانش یا دیگری، با آگاهی کامل و از روی عمد، کاری میکند تا خودش را هلاک کند و میتواند او را از این کار باز دارد، ولی نهی نمیکند، بلکه تنها به او مینگرد و میبیند تا اهلش یا همسایهاش یا دوستش یا... هلاک شود؟
این، به خاطر وجوب نهی از منکر، از جهت حکمت است و از این رو است که او را محکوم و مستحق مذمت میدانند. آیا نمیبینی که مسئولیّت مدیران و وزرا از این رو است که آنان میتوانند به مصالح، امر کنند و از مفاسد و ضررها، نهی؟
پس اگر اعضای وزارت یا مؤسّسات، در آن معروف مسامحه کنند و یا این که مرتکب منکراتی مانند رشوه شوند، ولی این مدیر یا وزیرنسبت به آنان تسامح کند و کاری با آنان نداشته باشد، نزد مردم مسئول شمرده میشود و مستحق مذمت و عقوبت است؟
این، به خاطر آن است که امر به معروف و نهی از منکر و نظارت در زمان تمکّن و قدرت واجب است.
از آن چه ذکر شد، اشکال کلام صاحب جواهر در ردّ وجوب عقلی روشن میشود. ایشان، با استناد به این که عقل نمیتواند به این نکته دست یابد آن گونه که ذمّ و عقاب بر آن مترتب شود. از نظر ایشان، عقل میتواند رجحان آن را در یابد و نه وجوباش را.36
اشکال نشود که اگر امر به معروف و نهی از منکر واجب عقلی باشد، هیچ معروفی ترک و هیچ منکری واقع نمیشود. در نتیجه، خداوند مخلّ به واجب است و چون دو قسم لازم باطل است، مقدّم و ملزوم (واجب عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر) هم باطل است.
بیان شرطیّت - اگرحقیقت امر به معروف، اجبار به انجام دادن معروف و حقیقت نهی از منکر، منع و بازداری از آن باشد، پس اگر این دو واجب عقلی باشند، بر خداوند واجب است؛ زیرا هر آن چه که واجب عقلی است، بر کسی واجب است که وجوب در حق او حاصل میشود. پس بر خداوند واجب است که انسان را به معروف وادارد و از منکر باز دارد یا این دو را انجام دهد و معروفی، ترک و منکری واقع نشود که در این صورت، الجا و اجبار لازم میآید یا این که این دو را انجام ندهد که در این صورت، خداوند به واجب اخلال کرده و آن را ترک کرده است.37
زیرا میگوییم: وجوب امر به معروف و نهی از منکر، با ملاک قاعدهِ لطف بیشتر از وجوب بعثت انبیا با همین ملاک نیست. پس چنانکه در بعثت لازم است که اختیار انسان محفوظ باشد؛ زیرا غرض آن است که انسان با اختیار خود و نه با اجبار، به کمالی که سزاوار آن است برسد. در امر به معروف هم لازم است اختیار محفوظ بماند؛ زیرا در غیر این صورت، نقض غرض میشود.
بنابراین، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، جز در برخی از مراتب، همانند امر به واجبات شرعی و عقلی و نهی از منکرات عقلی و شرعی - در حقٍّ خداوند واجب نیست. پس، از وجوب عقلی امر به معروف و نهی از منکر، اجبار پیش نمیآید؛ زیرا مراتب دیگری مانند اجبار بر انجام دادن معروف و ترک منکر، انجام و اعمال نمیشود.
از آن چه ذکر شد، روشن میشود که انکار وجوب امر به معروف و نهی از منکر در حق خداوند ضرورتی ندارد؛ چنانکه از کلام شهید ثانی معلوم میشود، ایشان پس از تصریح به این که امر به معروف و نهی از منکر با استناد به قاعدهِ لطف واجب عقلی است، میگوید:
و از وجوب عقلی آن دو، لازم نمیآید که امر به معروف و نهی از منکر بر خداوند واجب باشد؛ آن هم وجوبی که از آن خلاف واقع لازم بیاید. اگر خداوند به آن واجب قیام کرده باشد و یا این که اگر قیام به آن واجب نکند، اخلاق خداوند به حکمتش لازم بیاید؛ چون قیام خداوند به آن واجب، بر این وجهی که بر انسان واجب است، مستلزم و ناچار کردن بنده است و البته، این، در تکلیف، ممتنع است.
نیز جایز است که چیز واجب، به خاطر اختلاف در محلهایش اختلاف پیدا کنند: مخصوصاً در صورتی که مانع ظاهر شود.
تا آن چه در حق خداوند واجب است، بیم دادن و رساندن انسانها بر مخالفت کردن با تکالیف است؛ برای آن که تکلیف، باطل نشود و البته خداوند، این واجب را انجام داده است.38
مصادیق معلوم و مشکوک
واضح و روشن است که هر قاعدهای از قاعدههای مورد پذیرش، صغراهای معلومی دارد و صغراهای مشکوکی.
باز روشن است که قاعده، هر چند محکم و متقن، خالی از موارد و مصادیق مشکوک نیست. پس لازم است که فقط در موارد معلوم، آن قاعده را اخذ کنیم؛ نه در موارد مشکوک. برای نمونه، حُسنِ عدل هم از نظر عقل و هم از نظر شرعی، از قواعد مسلّم است. با این حال، چه بسا در صدق آن بر برخی از موارد و مصادیق، به خاطر عارض شدن جهتهای مختلف تردید باشد. بنابراین، در این صورت، بایستی در آن موارد، از مصالحه و تسالم بهره برد، ولی با این حال، این مسئله به صحت قاعدهِ حُسنِ عدل ضرری نمیرساند.
دربارهِ قاعدهِ لطف هم اذعان میداریم که تردید در انطباق قاعدهِ لطف بر برخی از مصادیق، به صحت و کلّی بودن محتوای آن زیانی نمیرساند. محتوای کلّی این قاعده، لزوم لطف در آن چیزهایی است که انسان برای رسیدن به کمال خود بدان نیازمند است. این لطف، امری تخلّفناپذیر است؛ زیرا در غیر این صورت، خلاف فرض حکیم بودن خداوند و اتّصاف خداوند به کمال و حکمت، لازم میآید.
آری، میتوان در یک مورد مناقشه کرد و آن، این که این مورد از موارد آن کلّی نیست یا این که ثابت نشده است و این، موجب نمیشود که در م�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
منوی غذایی ویژه اخبار - مقالات مدیریتی نوشته شده توسط سایت خبری پپنا یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۶ تا حالا به ا
تا حالا به این موضوع فکر کرده اید که در کنار این همه رژیم های لاغری و تناسب اندام یک رژیم غذایی ویژه هم برای مغزتان بگیرید برنامه غذایی که به فرمانده بدن تان کمک می کند بهتر کار کند و عملکرد بهتری در حافظه و یادگیری داشته باشد یک رژیم غذایی سالم می تواند خطر ابتلا به بیماری هایبدون تردید دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت/ انتقاد شدید از سکوت و حمایت مدعیان آزادی و
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسه درس خارج فقه جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم شیخ نمر باقر النمر را به شدت محکوم کردند به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ نگار حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروزاراده ای برای اجرای قانون وجود ندارد/ تراکم فروشی در دهه 70 رسم شد/ نیاز تهران به 11 هزار اتوبوس/ پاداش های می
شهردار تهران گفت امروز هر ماشینی که از عمرش بیش از 20 سال گذشته باشد حق تردد در تهران را ندارد جالب است که بدانید ما برای این کار قانون هم داریم اما اراده ای برای اجرای آن وجود ندارد به گزارش "مطاف24" محمد باقر قالیباف در ابتدا با بیان اینکه آلودگی هوا و ترافیک مهم تسرزمین وحی از وجود آل سعود خائن پاک می شود
به گزارش خبرگزاری بسیج در استان چهارمحال وبختیاری حجت الاسلام و المسلمین سید محمد احمدی امروز در تجمع اعتراض طلاب و روحانیون استان در محکومیت به شهادت رساندن مظلومانه شیخ نمر که در مهدیه مصلی شهرکرد برگزار شد با تبریک و تسلیت شهادت مظلومانه و غریبانه فریاد کننده مظلومیت شیعیانبدون تردید دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت/ دنیا باید احساس مسئولیت کند
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسه درس خارج فقه جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم شیخ نمر باقر النمر را به شدت محکوم کردند به گزارش صبح کویر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ایمحمد معتمدی تولد محمدرضا لطفی را تبریک گفت
این خواننده موسیقی ایرانی همزمان با نزدیکی به سالروز تولد زنده یاد استاد محمدرضا لطفی با انتشار یادداشت و تقدیم قطعه ای ساز و آواز با نام گنج گمشده تولد نوازنده و آهنگساز پیشگام موسیقی کشورمان را تبریک گفت به گزارش جام جم آنلاین متن یادداشت محمد معتمدی که برای تولد محمدرضمعاون منابع انسانی قوه قضاییه تأکید کرد وجود چرخه علمی در چرخه قضایی/ استقلال روحی و فکری قاضی لازمه اجرای عدا
معاون منابع انسانی قوه قضاییه تأکید کردوجود چرخه علمی در چرخه قضایی استقلال روحی و فکری قاضی لازمه اجرای عدالت و امنیت قضاییمعاون منابع انسانی قوه قضاییه با تأکید بر لزوم وجود چرخه علمی در چرخه قضایی استقلال قاضی را لازمه اجرای عدالت دانست و گفت مردم انتظار دارند بدون هیچ ملاحظبدون تردید دست انتقام الهی گریبان سیاست مداران سعودی را خواهد گرفت
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسهٔ درس خارج فقه جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم شیخ نمر باقر النمر را به شدت محکوم کردند و با تأکید بر لزوم احساس مسئولیت دنیا در قبال این جنایت و جنایات مشابه سعودی در یمن و بحرین خاطدست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت/ انتقاد شدید از سکوت مدعیان حقوق بشر در قبال جنایات آل
حضرت آیت الله خامنه ای جنایت آل سعود در به شهادت رساندن شیخ نمر باقر النمر را به شدت محکوم و خاطرنشان کردند بدون تردید خون به ناحق ریخته این شهید مظلوم به سرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت به گزارش سایت گرو به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دآماری از محصلان مصرفکننده ریتالین وجود ندارد
آماری از محصلان مصرفکننده ریتالین وجود نداردتاریخ انتشار يکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۲ ۲۰ عضو کمیسیون آموزش مجلس با انتقاد از نبود آمار مشخص در زمینه سوء مصرف دارویی دانشجویان و دانش آموزان تصریح کرد اگر آمار دقیقی از سوء مصرفها در اختیار نداشته باشیم عملا از پیشگیری پدیده-
گوناگون
پربازدیدترینها