واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: سرلشکر محسن رضایی صبح پنجشنبه هفدهم دیماه با حضور در شملچه، در جمع دانشجویان قرارگاه انتقال تجربیات فرماندهان و مدیران دفاع مقدس به بیان بخشی از تجربیات دوران فرماندهی دفاع مقدس پرداخت. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر رضایی، سرلشکر محسن رضایی صبح پنجشنبه هفدهم دیماه با حضور در شملچه، در جمع دانشجویان قرارگاه انتقال تجربیات فرماندهان و مدیران دفاع مقدس به بیان بخشی از تجربیات دوران فرماندهی دفاع مقدس پرداخت. وی در ابتدای سخنانش با اشاره به تدبیر رهبر معظم انقلاب در خصوص برگزاری این دوره و انتقال تجربه به نسل جدید فرماندهان نظامی گفت: باید از مقام معظم رهبری که تشخیص دادند این تجربه در دانشگاه امام حسین (ع) به نسل جدید فرماندهان انتقال پیدا کند تشکر و قدردانی نمایم. سرلشکر رضایی همچنین گفت: یکی از اهداف ما در دفاع مقدس تربیت نیرو و فرمانده بود. لذا در پایان جنگ علاوه بر آزادسازی خاک، کادر و سازمانی منسجم نظامی به عنوان سپاه را شکل داده بودیم و ادبیات و فرهنگ خاصی را در کشور شاهد بودیم. رفتار فرماندهان یک رفتار مربی گرایانه است و صرفاً سلسله مراتبی نیست. یکی از اولین مراحل فرماندهی، شناخت متقابل فرمانده و نیروها است. برخلاف ارتش های کلاسیک، هر فرمانده جهادی باید مربی گری کند. فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس گفت: وقتی خرمشهر آزاد شد، جلسه ای خدمت امام راحل رفتیم. امام فرمودند: «چرا همین جا سر مرز نمانید و بجنگید.» این جمله الآن محل بحث شده است. در خدمت امام بحث و استدلال کردیم. استدلال آقای هاشمی این بود که داشتن این منطقه برای امتیاز گرفتن از عراق، چیز خاصی نیست. آقای ظهیرنژاد گفتند: اینجا بیابان است و جایی برای دفاع نداریم. من گفتم: فاصله ما با بصره بیست کیلومتر است و فاصله عراقی ها تا خرمشهر پانصد متر است. ما توان تلافی و ضربه زدن را در اینجا نداریم. امام فرمودند: "پس با این استدلال ها پیش بروید." سرلشکر پاسدار رضایی افزود: اولین دلیل تداوم جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر، مسئله دفاعی و پدافندی بود. هزار کیلومترمربع از خاک ما در اختیار عراق بود و هیچ پیشنهاد صلحی به ما نشده بود. همه طرح ها آتش بس بود. طرح صلحی برای فیصله دادن جنگ در کار نبود. آتش بس جنگ نیمه تمام است. ما باید جنگ را تمام می کردیم. در سال های بعد به این نتیجه رسیدیم که تا صدام باشد، مسئله حل نمی شود. ما هیچ گاه کف خواسته هامان را تغییر ندادیم. امام سقف خواسته ها را پس از آزادسازی خرمشهر بالاتر بردند. وی تصریح کرد: جنگ ما یک جنگ انقلابی بود که به صورت دانش تجربی به آن رسیدیم. جنگ های نامنظم و جنگ های کلاسیک در جنگ با عراق جواب نمی داد لذا از دل تجربه یک سال اول نوعی جنگ که نام آن را جنگ انقلابی گذاشتیم، متولد شد. جنگ انقلابی، هدفش انقلابی بود و فقط برای آزادسازی سرزمین نمی جنگیدیم. افرادش هم انقلابی بودند و برای شکست استکبار جهانی و شهادت آمده بودند. صدام را ابزار استکبار می دانستیم. سازمان های ما هم انقلابی بود و نهضتی عمل می کردند. نوع جنگ هم انقلابی بود. هم در هدف، هم در نیرو، هم در سازمان ها و هم در نوع جنگ ما انقلابی عمل کردیم. استاد دانشگاه امام حسین (ع)گفت: این پارادایمی بود که سپاه در آن متولد شد. ما درجات نظامی در جنگ نداشتیم سرتیپ و سرلشکر نداشتیم. درجه فرماندهان همان نفوذ معنوی بود که بین آن ها با رزمندگان و بچه های بسیجی داشتند. حضور آقا مهدی باکری و آقایان خرازی وهمت اشتیاق و شور می آفرید. جنگ ما، جنگ دفاعی -تهاجمی بود. در زمان غیبت امام زمان (عج) ما فقط دفاع می کنیم و مقاومت. بنابراین به دنبال تجاوز و ورود به مرزهای کشورهای دیگر نیستیم ، ولی زمانی که به ما حمله می شود در عملیات دفاعی به صورت هجومی عمل می کنیم تا ابتکار عمل را از دشمن بگیریم. اگر دو سال به دشمن فرصت داده بودیم، دوباره خرمشهر را از دست می دادیم. یک لحظه متوقف نمی شدیم. این رویکرد بر روحیه نیروها و فرماندهان ما تأثیر گذاشته بود. همه برای حضور در خط مقدم و عملیات، رقابت می کردند. جنگ ما دفاعی بود اما در این دفاع، خستگی ناپذیری موج می زد. جنگ انقلابی و عملیات هجومی. رضایی افزود: موضوع دوم این است که دانش نظامی، دارای طبقات و مدارجی است؛ مانند مدارک دانشگاهی است. دانش «جنگ و صلح» بالاترین دانش نظامی است. دانش «عملیات» یک پله پایین تر است. دانش "تاکتیک"یک پله پایین تر و دانش «رزم» پایین ترین دانش نظامی است. در عملیات کجا وارد شدن و کجا درگیر نشدن مهم است. هماهنگی با لشکرهای مجاور، تاکتیک است. این که وقتی به مرز رسیدیم، به جنگ ادامه دهیم یا نه به دانش عملیات جنگ و صلح مربوط است. هرکدام از این سطوح، با چهار رکن روبرو است لجستیک، اطلاعات، عملیات و نیروی انسانی. هرکدام از این سطوح که یک دانش و یک کار ستادی دارند، ارتباطی هم با فرماندهی دارند. هر فرماندهی ای باید دارای ایده باشد. مخصوصاً فرماندهان انقلابی. اگر ایده نداشته باشد، منفعل عمل می کند. ایده باید تبدیل به طرح شود. طرح هم باید اجرایی شود. فرماندهی باید در همه این مراحل حضور فعال داشته باشد. آماده سازی یگان قبل از درگیری در یک عملیات را باید به مثابه یک عملیات دانست. آموزش مخصوص به همان عملیات بخشی از آماده سازی است. خط شکنی هم نوعی عملیات است که در ارتش به عنوان عملیات شناخته نمی شود و ما آن را عملیات می دانیم که در آن مهندسی، اطلاعات و خاموش کردن تیربارها و عبور از موانع را در خود دارد. این دو عملیات به سه عملیات ارتش های کلاسیک اضافه می شود. دکتر رضایی در ادامه به سؤالات دانشجویان شرکت کننده در این دوره آموزشی پاسخ داد.
جمعه ، ۱۸دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هدانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]