واضح آرشیو وب فارسی:بنیاد ملی نخبگان: «دانش بنیان» متناسب با مناسبت های دنیای جدید است اما ربطی به دانشمندی ندارد. بیشتر یک فرایند اقتصادی ا ست که کالایی تولید می شود و احکام عرضه و تقاضا بر آن حاکم است. به یک اعتبار، اقتصاد دانش بنیان یعنی ایجاد تقاضای واقعی و تولید کالایی که از دل دانش سر بیرون می آورد. پایگاه اطلاع رسانی بنیاد ملی نخبگان: عبارت دانش بنیان قدری سخت و صعب می نمایاند. به گوشمان آشنا نیست. گویی تا به حال چیزی از آن نشنیده ایم. پدرانمان هم سفارشی درباره اش به ما نکرده اند. استادان و عارفان و شاعران و عالمان و آموزگاران گذشته نیز چیزی از آن نگفته اند. حالا اما هر جا می رویم و وارد هر حوزه ای می شویم، صحبت از دانش بنیان است. یکی از اقتصاد دانش بنیان می گوید، یکی هم از مدیریت دانش بنیان، دیگری هم از توسعه دانش بنیان... سر چرخانده ایم و به خود آمده ایم و دیده ایم دنیا را دانش بنیان پر کرده است. منظورشان را البته از روی همین دو کلمه دانش و بنیان کم و بیش ملتفت می شویم. بیشتر حدس می زنیم تا این که ملتفت شویم. یا لااقل وانمود می کنیم که ملتفت شده ایم. اوایل مشروطه نویسنده ها و فرهنگی ها مقابل کلمه «انتلکتوئل» گذاشتند «روشنفکر». آن موقع هم خیلی ها معنی دقیق این کلمه را نمی دانستند. برای همین سعی می کردند از ظاهر کلام نقبی بزنند به معنی. معنی روشن را که می دانستند، معنی فکر را هم تصور می کردند که می دانند. پس ترکیب این دو کلمه نباید کار سختی باشد. اما سخت بود و باعث سوءتفاهم های بسیاری شد که بعد از صد سال هنوز هم ادامه دارد. روشنفکر کسی نیست که فکر روشن دارد. اما ما آن را این طور معنی کردیم و متضادش تاریک فکر را ساختیم. سال های سال به متحجرین و خشک اندیشان تاریک فکر گفتیم. رفته رفته که اطلاعاتمان زیاد شد، با جهان ارتباط بیشتری برقرار کردیم و کتاب های بیشتری خواندیم، معلوم شد انتلکتوئل را بد و کج و مغلوط فهمیده ایم و روشنفکر آنچنان که باید و شاید افاده معنی نمی کند. مثال دیگر بزنم. غربی ها یک باره ترقی خارق العاده ای کردند. از دور به نظر می رسید که آن ها در همه چیز به موفقیت رسیده اند. پس از انقلاب صنعتی تولید ثروت فراوان کردند، کشور خود را ساختند، برای هر کاری ماشین و ابزار مورد نیاز را تولید کردند و هر مانعی را که سر راه دیدند، برداشتند. روی دریاها پل زدند، در دل صحراها جاده کشیدند، از آن سر دنیا به آن سر دنیا رفتند و همه را مطیع و منقاد خود کردند. آن ها برای هر کاری به نظر می رسید که پول و امکانات لازم را دارند. در روزهایی که ما از مایه کوبی سراسری عاجز بودیم و در مهار سیاه زخم خود را ناتوان می دیدیم، آن ها یک مریضی های سخت را مهار کردند و بشریت را از طاعون و حصبه و دیفتری و کزاز نجات دادند. جاده کشی سخت و پرهزینه بود، معدود جاده های موجود هم ناهموار و ناامن بود. یک مسافرت ساده می توانست با مرگ و مریضی توأم باشد، اما همان موقع در اروپا و آمریکا کشتی های اقیانوس پیما می ساختند، هواپیماهای سریع السیر تولید می کردند، بین شهرها خط آهن می کشیدند و از دل زمین نفت و گاز و آهن و مس و اورانیوم استخراج می کردند. ما گاهی با حسرت و گاهی با خشم، گاهی با حسادت و گاهی هم - بلکه اغلب - از سر تقلید به غربی ها نگاه می کردیم و زور می زدیم تا رمز و راز این همه ترقی را دریابیم. آن ها به این همه پیشرفت می گفتند «دولوپمنت». مترجمین ما هم این کلمه را ترجمه کردند به «توسعه» و از پس آن ها، کارشناس ها و مدیران و وطن دوستان سعی کردند الگوها و مدل های توسعه را دریابند و شرح دهند. دولوپمنت معنی اصلی اش ظهور است. در فرایند چاپ عکس به مرحله ظهور می گویند دولوپمنت. اما ظهور نمی توانست همه آن مفاهیم آمیخته با ترقی را منتقل کند. توسعه هم نمی توانست، اما به هر حال ما باید کلمات درست را جایگزین کنیم. اتفاقی که افتاد، این بود که خیلی ها فکر کردند از دقت در کلمه توسعه می توانند رمز و راز پیشرفت را دریابند. توسعه هم خانواده است با وسعت و وسیع. وسعت و وسیع معنی گشادگی و گستردگی می دهند. یعنی وقتی می گوییم فضایی موسع، منظورمان محوطه ای باز و پهن است. در ادبیات دینی هم وسع به معنی باز شدن و گسترده شدن است. در همه ترجمه های قرآن، آن جا که باری تعالی می فرماید «وسع کرسیه السماوات و الارض»، هیچ مترجمی جای وسع، ظهور نگذاشته بلکه غالبا همین معنای لغوی را دنبال کرده اند که عرش الهی گسترده است بر سر آسمان ها و زمین. دولوپمنت یعنی این که ما از حالت فقر و ناتوانی و ضعف بیرون بیاییم و ثروتمند و قوی و توانا بشویم. البته نه به این سادگی. غایت توسعه همین است اما در روش و منش پیچیده تر از این حرف هاست و دستیابی به آن هم ساده نیست. ما و خیلی از کشورهایی که «در حال توسعه» نامیده می شوند، سال های سال است که تمنای توسعه داریم. برای این کار برنامه نوشته ایم، مستشار آورده ایم، زیربنا ساخته ایم و هزینه های هنگفت کرده ایم اما چنین نیست که به آن دست یافته باشیم. همچنان مقابل خود ده ها و صدها مانع و رادع جدی می بینیم که باید بر آن ها فایق آییم. گفت آری شود، لیک به خون جگر شود. یکی از موانع جدی توسعه همین کج فهمی ا ست که از معنی ظاهری لغت به ذهن متبادر می شود. خیلی ها توسعه را به معنی وسیع شدن گرفته اند و بودجه های پیشرفت و ترقی شان را صرف گسترش کار کرده اند. مثلا توسعه رسانه را به این معنی گرفته اند که یک شبکه را ده شبکه کنند، یک روزنامه را ده روزنامه کنند و یک دانشگاه را ده دانشگاه، بلکه صد دانشگاه کنند. قطعا توسعه کمی هم جزو شاخص های مهم توسعه است اما قطعا منظور از توسعه وسیع شدن و گسترده شدن نیست؛ منظور پیشرفت و ترقی و دولوپمنت است. دانش بنیان را معادل «ناولج بیسیک» گذاشته ایم. تحت اللفظی کم و کسر ندارد. معنی اش هم کمابیش درست است اما هم دانش و هم بنیان مصداق های متفاوتی در ذهنمان دارند. همین که می گوییم دانش بنیان، مخاطب فکر می کند داریم درباره های تک حرف می زنیم و تصور می کند که در این حوزه جز دانشمندان پژوهشگر را راه نمی دهند. فکر می کند این هم مثل بنیاد نخبگان جایی است برای انسان های خاص تحصیلکرده که تافته جدا بافته از دیگر مردمانند. به جهت بار عاطفی و معنایی که دانش بنیان با خود حمل می کند، خیلی ها به آن نزدیک نمی شوند و از آن دوری می گزینند. تعابیر ترجمه نشده ای مثل استارت آپ و استارت آپ ویکند هم همین حالت را دارند. حتی شتاب دهنده هم که ترجمه شده ، در پس حجابی است که باعث می شود قاطبه مردم با آن ارتباط برقرار نکنند و از آن سر درنیاورند. ما می توانیم به کلمات اعتنا نکنیم و بگذاریم اهلش با مداومت کار و کلمه را جا بیندازند. حتما ده سال دیگر دانش بنیان و استارت آپ به کلماتی عادی و متداول بدل می شوند. اما اگر در زبان رفع سوءتفاهم نکنیم و اشکالاتش را رفع و رجوع نکنیم، آن وقت دیوار دانش بنیان هم مثل توسعه تا ثریا کج و کوله بالا می رود. باید هرچه زودتر زباندان ها را به میدان بیاوریم و وادارشان کنیم تا معادل های مناسب را جایگزین کنند. دانش بنیان ربطی به آکادمی ندارد. اتفاقا سردمداران اصلی اقتصاد دانش بنیان آکادمیسین نبوده اند. کار دانش بنیان هم در لابراتوار شکل نمی گیرد. البته متناسب با مناسبت های دنیای جدید است اما ربطی به دانشمندی ندارد. بیشتر یک فرایند اقتصادی ا ست که کالایی تولید می شود و احکام عرضه و تقاضا بر آن حاکم است. به یک اعتبار، اقتصاد دانش بنیان یعنی ایجاد تقاضای واقعی و تولید کالایی که از دل دانش سر بیرون می آورد. کدام متاع است که به دانش مربوط نباشد؟ حتی اولین بار هم که آدمیزاد چرخ را اختراع کرد، با بهره گیری از دانش روزش این کار را کرد. امروز آن دانش ابتدایی پیشرفت کرده و پیچیده شده، پس باید چرخ هم پیشرفت کند و ساده تر بچرخد. دانش بنیان در انحصار گروه و طبقه خاصی نیست. باید آحاد جامعه را درگیر آن کرد. لااقل دانایان را باید متوجه آن کرد. یکی اش همین است که مثلا اهالی فرهنگستان را وادار کنیم در این باره مطالعه کنند و الفاظ مناسب این کار را وضع کنند. این کار تخصصی ا ست و از عهده آشنایان به کلام فارسی برمی آید. خود همین هم شکلی از فعالیت دانش بنیان است زیرا با دانش ادبی و اقتصادی و علمی سر و کار دارد. البته معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری پیش قدم شده و از اهالی فرهنگستان طلب یاری کرده. خیلی هم خوب. نامه هایی رد و بدل شده و پای متخصصین زبان به این کار باز شده، اما وضع لفظ یک کار انحصاری نیست. اتفاقا فضا باز است تا هر کسی که حرفی برای گفتن دارد، پا به میدان بگذارد و اقامه برهان کند. از شما خوانندگان دانش بنیان هم استقبال می کنیم اگر آستین بالا بزنید و برای عبارات استارت آپ و استارت آپ ویکند و کارآفرینی های مدرن تعابیر فارسی و قابل فهم ارائه دهید. کامپیوتر در کارایی اش تغییری ایجاد نمی شود اگر رایانه بشود، اما در فعالیت های اقتصادی، فهم ما از زبان به شدت می تواند راهگشا یا راهبندان شود. در شماره های بعد، در این صفحه، گزارش های مربوط به زبان فارسی را پی خواهیم گرفت. منبع: «ماهنامه دانش بنیان»
یکشنبه ، ۱۳دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بنیاد ملی نخبگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]