واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهروند: شهروند| مرد جوان 9ماه پس از تولد پسرش با انجام یک آزمایش خون ساده، پی به راز هولناکی برد. این مرد وقتی فهمید که گروه خونی فرزندش با خودش و همسرش یکی نیست، با انجام آزمایش DNA متوجه شد که 9ماه تمام فرزند خانواده دیگری را بزرگ کرده است. چند وقت پیش مرد جوانی به بیمارستان رفت و پسر 9ماهه اش را برای انجام آزمایش خون تحویل پزشکان بیمارستان داد. این تنها یک آزمایش ساده خون بود اما مرد جوان هرگز تصورش را هم نمی کرد که پشت پرده این آزمایش قرار است چه راز هولناک و تلخی فاش شود. آزمایش خون نوزاد 9ماهه انجام شد و پدر و مادرش او را به خانه بردند ولی وقتی برای اعلام نتیجه آزمایش بار دیگر به بیمارستان رفتند، چیز عجیبی توجه آنها را جلب کرد. پدر و مادر این پسربچه درنهایت تعجب دیدند که گروه خونی پسرشان با هیچ کدام از آنها یکی نیست. پدر این پسربچه درحالی که شوکه شده بود، علت را از پزشکان و پرستاران جویا شد. آنها نیز اعلام کردند که از این موارد به صورت نادر وجود دارد و جای نگرانی نیست. نتیجه عجیب آزمایش DNA مرد جوان که نتوانسته بود با وجود نظر پزشکان، نگرانی خود را کمتر کند، تصمیم بزرگی گرفت. پدر پسربچه 9ماهه تصمیم گرفت از طریق انجام آزمایش های مختلف ازجمله آزمایش DNA موضوع را پیگیری کند تا شاید خیالش راحت شود. ولی پس از انجام این آزمایش ها، نه تنها خیال مرد جوان راحت نشد بلکه نتیجه عجیب و غیرقابل باور این آزمایش او را شوکه کرد. شوکی بزرگ که زندگیشان را رو به نابودی کشاند. پدر و مادر پسربچه 9ماهه تازه پس از انجام این آزمایش ها بود که متوجه شدند پسری را که تا الان از او نگهداری کرده اند، پسر خودشان نیست. شنیدن این موضوع شوک بزرگی بود که باورش هم به همان اندازه سخت و تلخ بود. پدر و مادر این کودک پس از این ماجرا درحالی که نمی توانستند واقعیت را درک کنند، بلافاصله موضوع را پیگیری کردند و در کمال تعجب و ناباوری، متوجه شدند که آن زمان درست پس از تولد پسرشان، او با مهیار که 20دقیقه پس از امیرمحمد به دنیا آمده، در بیمارستان جابه جا شده است. اظهارات پدر نوزاد امیدوار، پدر مهیار دراین باره به ایسنا گفت: «بعدازظهر یک روز پاییزی یعنی 25 آذر 93 بود که مهیار پسرمان در یک بیمارستان شهر شیراز متولد شد اما روزی که مهیار چشم به این دنیا گشود، هیچ کس گمان نمی کرد که چه سرنوشتی برایمان رقم خورده است. سرنوشتی که از یک مچ بند و جابه جایی آن آغاز شد و دو زندگی را به هم ریخت. ما بی اطلاع از جابه جایی مچ بندهایی که هویت پسرهایمان بود، او را بزرگ کردیم. تقریبا مهیار 9ماهه بود که برای انجام آزمایش خون به یکی از درمانگاه ها مراجعه کردیم و مشخص شد گروه خونی مهیار با گروه خونی من و مادرش متفاوت است. او A مثبت بود اما من O و مادرش B مثبت و این آغاز تلخ قصه ما بود. ابتدا به ما گفتند این موضوع، غیرممکن نیست، اما راضی نشدیم و به پزشک متخصص مراجعه کردیم که او گفت مهیار فرزند ما نیست. برای همین آزمایش های پرهزینه دی .ان .ای را انجام دادیم و بعد از 2ماه جواب حرف پزشک متخصص خون را تأیید کرد، این که مهیار فرزند ما نبود. با راهنمایی پزشکان، در دستگاه قضائی و پزشکی قانونی طرح دعوی کردیم و بنا به تأکید قاضی، به دانشگاه علوم پزشکی مراجعه کردیم. بعد از 2هفته از طریق معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شیراز اطلاع دادند که همزمان با تولد فرزند ما در بیمارستان مورد نظر، پسر دیگری متولد شده که درحال حاضر با پدر و مادرش در خرامه سکونت دارند. آنها به ما می گویند اشتباه شده است، بروید و فرزندانتان را عوض کنید. مگر می شود. حتی تصورش هم مشکل است، کودک یک ساله ای که یک سال در آغوش مادر و پدری زندگی کرده، چطور می شود او را از خانواده جدا کرد.» پدر مهیار ادامه داد: «زمانی که امیرمحمد را برای نخستین بار دیدم، متوجه شباهت های او با خودمان شدم و دیدن او مرا بسیار خوشحال کرد، اما نمی توانم مهرم نسبت به مهیار را به راحتی فراموش کنم. برای همین با یک روانشناس کودک صحبت کردیم و او نظرش این است که نزدیک به دوماه خانواده ها درکنار هم زندگی کنند تا کودکان نیز به خانواده های جدید خود انس بگیرند اما هزینه استفاده از مشاور زیاد است و حداقل درخواست ما این است که در این قسمت بخشی از هزینه را تقبل کنند. حالا بیش از زمانی که فهمیدیم مهیار فرزند ما نیست، می ترسیم. نگران آینده بچه ها هستیم.» کشاورز، پدر امیرمحمد نیز دراین باره گفت: «من هم مثل آقای امیدوار، نمی دانم چطور می توان این احساس تلخ را بیان کرد، این که بگویند این کودک، فرزندت نیست. حالا برو و با فرزند خودت او را عوض کن. شاید بهترین نقطه این اتفاق، آشنایی دو خانواده با هم باشد تا راحت تر بتوانیم با این اتفاق تلخ کنار بیاییم و فرزندانمان هم دچار مشکل نشوند. برای آن که بتوانیم این دو کودک را از خانواده فعلی جدا کنیم و به خانواده واقعی خود برگردانیم، نیازمند زمان هستیم، باید مدتی را هر دو خانواده با یکدیگر زندگی کنند تا بچه ها انس بگیرند، اگر نه ضربه روحی شدیدی به آنها وارد خواهد شد.» درحال حاضر نیز مدتی است که این دو خانواده ساعت های زیادی را با هم می گذرانند تا راحت تر بتوانند این موضوع را در خانواده حل کنند.
یکشنبه ، ۱۳دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهروند]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]