واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ نازنینم، بیا و مِمبِر من باش
شکوفه موسوی در وبسایت چیزنا نوشت:
چیزهایی که اینجا میخوانید، چیز خاصی نیست. چند روایت نسبتا معتبر است از روزمرگیهایی که همگی با یک هدف تکراری اتفاق میافتد…
این روزها خدارو صدهزار مرتبه شکر دیگه معضل بیکاری از بین رفته. البته معضل بیعاری هنوز به وفور یافت میشه اما بیکاری خیر! یکی از پدیدههایی که بیکاری رو در مملکت ما نیست و نابود کرد، همین تلگرام خودمونه. به طوری که الان شما اگر بیکارترین فرد هم باشید و با شش مدرک تحصیلی هنوز کاری نیافته باشید، میتونید با دستان مبارک خودتون، در کسری از دقیقه، چند کلیک ساده کنید و یک گروه بسازید و سری در سرها دربیاورید.
ضمن خسته نباشید و خداقوت به یکان یکان و دهگان دهگان دوستانی که به شغل شریف گروهداری مشغولند؛ عارضم به حضورتون که یک روزی یکی از دوستان قدیمیام پیشنهاد داد که ممبرش شوم. یعنی عضو گروهش شوم. من هم به رسم ادب ممبرش شدم. بعد از مدتی ازآنجا که فاز ما با فاز اونا نمیخوند و هر ده ثانیه ۷۶۵ تا مسیج در گروه نگارده میشد و اندکی روی مخ بود، لذا ما بدون خداحافظی لفتش ندادیم و از گروه لفت دادیم تا عطای ممبری را به لقایش ببخشیم. (با خودم گفتم حالا اون وسط و شلوغ پلوغی کی لفت منو میدید آخه که اجازه بگیرم و خداحافظی کنم! لذا بیخداحافظی رفتم)… پس از لفت، به ناگاه یک فرد ناشناس مسیجی زد و ضمن ابراز ارادت و روزبهخیر و اینها از ما دعوت کرد که اگر تمایل داریم حالا که از آن گروه لفت دادیم، دیگر لفتش ندهیم و ممبر ایشان شویم. من هم که تازه داشتم نفس راحتی میکشیدم، برای ایشان توضیح دادم که من فراری از گروهم و مگر گروه شما چه چیز جدیدی دارد که این گروه دوست قدیمی من نداشت؟ گفت: در گروه من چت ممنوع است و مسیجهای کمتری رد و بدل میشود. ممبرها همه تحصیل کرده هستند و جکها و مطالب خوبی کپی میشود و… خلاصه عذرخواهی کردم و گفتم من مشغول به کار هستم و گروههای کاریام را دنبال میکنم. ماجرا تمام شد تا چند ساعت بعد که مرد صاحب گروه دوباره مسیج داد که آیا نظرم عوض شده یا خیر؟ آیا هنوز نمیخواهم ممبرش شوم؟ من هم که اساسا انسان سستعنصری نیستم گفتم که نشده. لذا ایشان رفت و چند ساعت بعد سهباره مسیج داد که حالا که ممبرش نمیشوم آیا ممکن است در مهمانی آخر هفتهشان حاضر شوم؟ که خب طبیعتا جواب منفی است دیگه. من مهمانی خاله و عمو و دخترداییام را هم به زور میروم، اصلا از حالا ماتم دید و بازدیدهای نوروزی را گرفتهام، بعد بیایم مهمانی آقای ادمین؟!
خلاصه اینکه اینجوری نیست که دوستان الکیپلکی گروه بزنند. بلکه این گروهزنی یکی از شغلهای این روزگار است و اگر نان نداشته باشد، حداقل برای ادمین و بعضیها، کمی آب را دارد!
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]