واضح آرشیو وب فارسی:یزد فردا: به موضوع اصلی برمی گردیم. از زمان فروپاشی اتحاد شوروی، اشتباهات راهبردی غرب در رابطه با روسیه باعث رویگردانی هر چه بیشتر روسیه از غرب گردید. عدم انحلال ناتو پس از انحلال پیمان ورشو، حمایت هر روزه غرب از تجزیه طلبی گروههای واگرا در نقاط مختلف روسیه، استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در کشورهای شرق اروپا، فریب دادن روسیه در مشارکت صدور قطعنامه بر علیه رژیم قذافی و پا را فراتر گذاشتن از آن قطعنامه برای سرنگون کردن قذافی، روسیه را به این نتیجه رسانید که غرب به روسیه به عنوان شریکی محترم نگاه نمی کند. سرنگونی رئیس جمهور مورد حمایت روسیه در اوکرایین آخرین تیر خلاص به رابطه حسنه روسیه و غرب بود. سالهای طولانی زمان لازم بود تا روسیه به غیرقابل اعتماد بودن و ناصادق بودن غرب در ارتباطاتش با روسیه پی ببرد. شاید دلیل طولانی شدن این زمان به نوع زمامداری تیم پوتین مدویدف بر می گردد. اگر یک نظام سیاسی برای رهبرانش کیش شخصیت بسازد، تمامی فشار تصمیم گیریهای مهم سیاسی بر دوش رهبران گذاشته می شود. در چنین حالتی گیرنده های حساس سلسله مراتب پایینی قدرت توانایی تاثیرگذاری بر سطوح عالی قدرت را از دست می دهند. از این موضوع که بگذریم بنظر می رسد روسیه در حال حاضر در حال به خود آمدن و تعریفی جدید در روابط بیرونی خود با جهان می باشد. شاید تلاشهای ایران نیز در این تغییر راهبرد و آشنا نمودن روسیه به نقش واقعی خود بی تاثیر نبوده است. ایرانی که سالهاست زخم خورده از سیاستهای غرب در منطقه بوده است و هوشمندی خود را در عدم اعتماد ساده لوحانه و مطلق نگرانه به کشورها نشان داده است. منافع مشترکی که می تواند ایران و روسیه را بیکدیگر نزدیک کند در کجاست؟ هر دو کشور خواهان نقشی تاثیرگذار در ارتباطات جهانی خود با سایر کشورها و بویژه در ارتباطاتشان با جهان غرب می باشند. هر دو کشور میخواهند عضوی محترم در جامعه جهانی و تصمیم گیریهای بین المللی باشند. هر دو کشور خواستار به رسمیت شناختن منافع منطقه ای و جهانی شان هستند. روسیه دارای جمعیت مسلمان زیادی در سراسر خاک خود و نیز جمعیت مسلمان زیادی در کشورهای حوزه نفوذ خود در آسیای میانه می باشد. دوستی عمیق با کشوری مسلمان مشروعیت دهنده روسیه در حاکمیت ملی خود در بخشهای مسلمان نشین کشورش می باشد. بنظر می رسد روسیه به عنوان کشوری با اکثریت مسیحت ارتدوکسی منافع ایدئولوژیکی و اسلام ستیزانه ای که غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا از خود نشان داده است را دنبال نمی کند و برای آن کشور اینگونه منافع جذابیتی ندارد. صلح درسوریه و ایجاد نظام سیاسی پایدار در آن کشور که منافع دو کشور را به چالش نکشد از دیگروجوه مشترک سیاست هر دو کشور ایران و روسیه می باشد . آیا در درازمدت بین ایران و روسیه می تواند واگراییهایی ایجاد شود و دوستان امروز به دشمنانی در آینده تبدیل شوند؟ در حوزه سیاست هیچ چیز نامحتمل نیست و همه چیز شدنی می باشد. با توجه به همه چیز خواهی و مطلق نگری غرب در ارتباطات خود با سایر کشورها و تلاش برای ایجاد ساختارهای سیاسی که کاملا تسلیم سیاستهای غرب باشند چنانجه غرب بتواند در کشور ما یا روسیه در بین نسلی گرایش به تسلیم پذیری را ایجاد نماید طبیعی است که هر دوستی می تواند در آینده به دشمنی تبدیل شود. در چنین شرایطی کشورهایی که ادعایی جهانی را طرح می نمایند یا خواهان نفوذ و حیثیتی جهانی باشند نمی توانند تمامی بار سیاستگذاریهای خود را بر دوش یک فرد یا گروه محدود قرار دهند. با وجود اینکه اقتدار چند ساله اخیر روسیه بر دوش تیم پوتین - مدویدوف بوده است چنانچه این تیم نتواند بازسازی بین نسلی انجام دهد و افرادی مانند خود را پرورش دهد و به آنها اعتماد نماید خود این تیم در درازمدت به بزرگترین دشمن اقتدار روسیه تبدیل خواهد گردید. این روند در کشور سوریه روی داد و رییس جمهوری که بیشترین دوستی با ایران داشت خود به چالشی برای ادامه این دوستی تبدیل گردید. چنانچه حوزه تولید نخبگان و گردش نخبگان در روسیه به اندازه لازم نباشد و نهادینه سازی سیاست از فرد به ساختار سیاسی منتقل نشود هر مدت یکبار تغییرات شدید در سیاست کشورها قابل انتظار می باشد. در این مورد غرب با تمامی کوتاه نگریهایش، در حوزه نهادینه سازی ساختار سیاسی در مقایسه با کشور ما و روسیه در جایگاهی بالاتر قرار دارد و در این مورد می تواند الگو قرار گیرد. کشور ما نیز با وجود همه کاستیهایش با توجه به انعطاف پذیری در سطوح عالی قدرت در موقعیتی برتر از روسیه قرار دارد. تا زمانی که روسیه نتواند در حوزه سیاسی، نهادینه سازی تصمیم گیری را در حوزه زمانی بین نسلی انجام دهد نمی توان روی دوستی آن کشور در درازمدت حسابی باز نمود. این موضوع از جمله مسائلی است که بایستی در روابط و گفتگوهای دو طرف در نظر گرفته شود. سخن آخر اینکه: با تمام مسائلی که باعث اقتدار کشورها و نظامهای سیاسی می شود صرفنظر از چگونگی تصمیم گیریها و فردی بودن یا ساختاری بودن تصمیم گیریها این درستی تصمیمات کشورها است که ایجاد کننده قدرت در روابط بین المللی می باشد. خواه این تصمیمات بطور فردی گرفته شود یا اینکه این تصمیمات محصول خرد جمعی باشد. تصمیمات درست اگر محصول تنها یک فکر باشد می تواند در برهه ای از زمان اقتدار کوتاهی را برای یک کشور ببار آورد. و تصمیمات نادرست اگر محصول خردی جمعی باشد چون پشتوانه های قدرتمندی را برای خود دارا می باشد می تواند ویرانگرتر از تصمیمات هر فرد مستبدی باشد. فاجعه ای که در حال حاضر در دنیا جریان دارد تصمیمات حاصل از خرد جمعی ساختارهای سیاسی غرب است که پایه های آن بر منافع کوتاه مدت و عدم صداقت غرب استوار می باشد. غرب هرچقدر نیز از نظر سخت افزاری دارای قدرت زیاد، بمب اتم و ناوهای هواپیمابر باشد اگر نگاه دوربردی خود را تصحیح نکند و برد آن را بیشتر ننماید گرفتاریهایش بیشتر خواهد شد و روزبروز متحدین بیشتری را از دست خواهد داد. با توجه به تمامی عیوب و نگاه کوتاه نگرانه غرب به مسائل جهانی در اینجا لازم است گفته شود هر کجا تصمیمات غرب بر پایه نگاهی بلند مدت و جهانشمول استوار بوده است، غرب نشان داده است که حاضر به فداکاریهای بیشتر و دادن هزینه بیشتر از کشورهایی مانند ما بوده است. در هنگام شیوع بیماری ابولا در آفریقا، غرب فداکارانه و با دادن هزینه های بسیار زیاد و با در معرض خطر قرار دادن جان پزشکان و پرستارانش توانست از شیوع و گسترش این بیماری جلوگیری نماید. امید اینکه چنین نگاه دوربردی در حوزه سیاست بر سیاستهای مبنی بر منافع کوتاه مدت کشورها غلبه یافته و کشورها با هم افزایی توانایی هایشان با نیروی بیشتر به جنگ مشکلاتشان بروند. در چنین حالتی روزی را شاهد خواهیم بود که اتحادهای منطقه ای به اتحادهای جهانی تبدیل شود. به امید فراهم آوردن چنین روزی برای فرزندانمان. پایان. افراد آنلاین این خبر
جمعه ، ۱۱دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: یزد فردا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]