محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829198408
مروري بر زمينهها و آثار قيام ۱۵ خرداد / 3
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مروري بر زمينهها و آثار قيام ۱۵ خرداد / 3
گروه خبرنگاران افتخاري / نجيبه خروشي : روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ مصادف بود با عاشوراي حسيني. از صبح آن روز تظاهرات گستردهاي همراه با مراسم عزاداري و عكسهاي امام خميني در دستان مردم، در خيابانهاي تهران آغاز شد. مسير اصلي تظاهرات از مدرسه مسجد حاج ابوالفتح در ميدان شاه به سمت بهارستان و سپس ميدان فردوسي با حضور دهها هزار نفر از مردم تا دانشگاه تهران امتداد يافت.
پس از عبور از مقابل كاخ شاه و شعارهاي خشمگينانه مردم عليه ديكتاتور به ميدان توپ خانه و سپس ميدان ارك منتهي گشت. در گزارشهاي ساواك از تظاهرات اين روز به حضور آشكار دانشجويان در كنار طلاب و ساير اقشار مردم اشاره شده است.
در شهر قم نيز در ده روز اول محرم مراسم عزاداري با شكوه و متفاوت از سالهاي گذشته برگزار ميشد و همه منتظر نطق عاشوراي امام بودند. تهديد مأمور ساواك از طرف شخص شاه براي منصرف ساختن امام خميني از ايراد سخنراني ثمري نداد و ايشان به سوي فيضيه حركت كرد. و در حالي كه هزاران تن از مردم او را همراهي ميكردند وارد مدرسه فيضيه شد. مقارن ساعت هفت بعدازظهر، بر بلنداي منبر قرار گرفت و بيانات تاريخي خود را ايراد كرد. با اين سخنراني آتشين و حماسي، رويارويي قاطع و سازش ناپذير امام در برابر شاه و رژيم سلطنتي به اوج خود رسيد و «روح انقلابي تازهاي در مردم مسلمان ايران دميده شد.»
محمدرضا شاه براي نخستين بار از سوي يك شخصيت مرجع روحاني، مورد سؤال، انتقاد، سرزنش و حمله قرار گرفته بود. به تعبير غلامرضا نجاتي، «غول وحشت و هراسي كه نام شاه طي سالهاي متمادي در اذهان جاي داده بود، در هم شكسته شد. آيت الله روح الله خميني در حضور دهها هزار تن مستمع، شاهنشاه را «آقاي شاه!»، «تو!»، «بيچاره!»، «بدبخت!» خطاب كرده بود بت بزرگ سخت ضربه خورده بود؛ اقتدار رژيم كودتا و ترس و وحشتي كه از سازمان امنيت مخوف او در اذهان وجود داشت، آسيب ديده بود.»
وي پس از بيان اين نكات، مينويسد: « نطق روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ آيت الله خميني نقطه عطفي است در تاريخ معاصر ايران؛ نمودي است از يك حركت پهلواني و واكنش شديدي است در برابر ستمگريهاي محمدرضا شاه. بپذيريم يا نپذيريم، سخنان آن روز آيت الله خميني رژيم شاهنشاهي را تكان داد؛ سخت هم تكان داد، و شمارش معكوس از همان روز شروع شد. ابعاد ماجرا وسيعتر از آن بود كه بتوان از راه تهديد يا وعده و وعيد با آن مقابله كرد. شاه، به شيوه معمول و با اتكا به پشتيباني امريكا، در برابر اين تهديد به سياست خشونت و سركوب متوسل شد و دستور بازداشت آيت الله خميني را صادر كرد.»
در يكي از گزارشهاي ساواك، وضعيت تجمع مردم در سخنراني عصر عاشوراي امام اينگونه توصيف شده است: «جمعيت، تمام صحن مدرسه فيضيه، صحن بزرگ حضرت، ميدان جلو صحن و صحن مسجداعظم را گرفته بود. تمام پشتبامها پر از جمعيت بود كه غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعيت را در حدود دويست هزار نفر ميگفتند و اظهار ميداشتند در تاريخ قم چنين جمعيتي ديده نشده است... خميني را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت آن چنان صلوات فرستادند كه تا دو كيلومتر صداي آن ميرفت.»
نيمه شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/ ۱۲ محرم ۱۳۸۳ پس از دستگيريهاي گسترده روحانيان طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأموران رژيم، با استفاده از تاريكي شب و خواب بودن مردم، امام خميني(ره) را با به كارگيري دهها كماندو و سرباز گارد شاهنشاهي و كنترل نظامي محلههاي اطراف منزل ايشان بازداشت كردند ـ و در واقع ربودند ـ و به تهران منتقل كردند؛ اين دستگيري ۱۵ خرداد را آفريد.
از ابتداي صبح آن روز تظاهرات گسترده و خونيني در شهرهاي قم، تهران، ورامين، شيراز و كاشان و اعتصابها و واكنشهاي مردمي در مشهد، اصفهان، تبريز و بسياري از شهرستانهاي كوچك و بزرگ كشور رخ داد. بيشترين كشتار وحشيانه مردم در تهران و ورامين صورت گرفت و هزاران تن از اقشار مختلف مردم كشته و زخمي شدند.
روزنامه واشنگتن پست تلفات ۱۵ خرداد در تهران را يك هزار تن اعلام كرد.
«ماروين زونيس روزنامه نگار امريكايي كه در تهران شاهد تظاهرات بوده، تعداد كشته شدگان و مجروحين را چند هزار تن تخمين زده است.»
در تهران و چند شهر حكومت نظامي اعلام شد و موج دستگيري روحانيون و دانشجويان و بازاريان و مردم مبارز در مناطق مختلف گسترش يافت. روز شانزده خرداد هم شهر تهران همچنان شاهد صحنههاي تظاهرات مردم و مقابله آنان با نيروهاي مسلح بود كه با شهادت و مجروح شدن عدهاي و دستگيري تعدادي ديگر قبل از ظهر كاملاً سركوب شد.
عَلَم در جلسه كابينه كه بعد از ظهر ۱۵ خرداد تشكيل شد، گفت: «ما شانس آورديم، زيرا اينها تشكيلات قوي داشتند و كوچك نيست با آنكه از صبح عدهاي مجروح و كشته شدند، معذلك هنوز هستند و اين خيلي عجيب است.»
در اين جلسه محمد باهري وزير دادگستري، جهانگير تفضلي وزير مشاور و نصرت الله معينيان معاون نخست وزير در تأييد كشتار مردم سخناني گفتند. دكتر پرويز ناتل خانلري وزير فرهنگ نيز چنين اظهار داشت: «طبقه روشنفكر سخت عصباني است و بر له دولت است و ميگويد چرا دولت سستي ميكند و اقدام شديد نميكند... حكومت نظامي ضرورت كامل دارد و بسيار شديد بايد عمل كرد.»
ارتشبد فردوست نيز در خاطرات خود مينويسد: «درباره تظاهرات وسيع ۱۵خرداد، حتي شب قبل آن، اداره كل سوم [ساواك] و شهرباني هيچ اطلاعي نداشت... اگر تظاهرات قبلاً تدارك ميشد و دو موضوع در آن رعايت ميكند، بدون هيچ ترديد به سقوط محمدرضا ميانجاميد... تا ظهر ۱۵ خرداد هم محمدرضا و هم امريكاييها و هم انگليسيها تظاهرات را يك طرح براندازي وسيع و سازمان يافته ميدانستند و به شدت دستپاچه بودند.»
نجاتي مينويسد كه قيام پانزده خرداد «قيام مردم عليه رژيم و شخص محمدرضا شاه بود و همه گرايشهاي سياسي و مذهبي را در بر ميگرفت... قيام ۱۵ خرداد يك قيام خودجوش و ناگهاني بود.»
آبراهاميان هم مينويسد: «قيام خرداد ۱۳۴۲ سه روز به طول انجاميد، صدها ـ و شايد هزاران ـ كشته برجاي گذاشت و نه تنها تهران و قم بلكه اصفهان، شيراز، مشهد و تبريز را هم در برگرفت. البته رژيم اين قيام را سركوب كرد و از گسترش آن به شهرهاي ديگر جلوگيري كرد.»
شرح وقايع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران به از نقل يك ماركسيست شناخته شده در پي ميآيد؛ بيژن جزني، كه پس از گذار از سازمان جوانان حزب توده و جناح چپ دانشجويان جبهه ملي دوم و تشكيل اولين گروه چريكي با ايدئولوژي ماركسيستي به ايدئولوگ حركتهاي مسلحانه چپگرا تبديل شد: «تظاهرات خونين ۱۵ خرداد در تهران از چند روز قبل به صورت تظاهرات نيمه مذهبي ـ نيمه سياسي شروع شد. حمله به مدرسه فيضيه قم و سپس بازداشت [امام] خميني... باعث شد كه تظاهرات در روز ۱۵ خرداد (دو روز بعد از عاشورا) ابعاد و شدت بيسابقههاي پيدا كند. خصلت شورشي تظاهرات باعث تعطيل زندگي عادي شهر و جاري شدن انبوه انساني به خيابان ها شد... . خيابان هاي مهم شهر توسط نيروي نظامي از يكديگر قطع شد و نيروي نظامي همراه تانك و زرهپوش و جيپهاي حامل مسلسل سنگين، مردم را ـ اعم از تظاهركننده يا عابر ـ به گلوله بست. مردم از خيابانهاي مركزي به خيابانهاي اطراف پخش شدند و جمعيتي كه داوطلبانه يا به اجبار كار را تعطيل كرده بود، هيجانزده در خيابانهاي اطراف شهر سنگربندي كرده و در هر جا نغمهاي ساز كرده بودند. نيروي مسلّح به خيابانهاي اطراف شهر اعزام شد و در منطقهاي وسيع كه از شرق به خيابان دلگشا و سه راه شكوفه مي رسيد و از غرب تا انتهاي خيابان آذربايجان، كشتار با ابعادي وحشيانه آغاز شد. چنين سركوبي خونين به هيچ وجه متناسب با امكانات و نيروي شورشيان نبود. شاه از خانه «خاتمي»، فرمانده نيروي هوايي، در جريان امور قرار داشت و دستور حداكثر اِعمال خشونت را صادر ميكرد. مردم، كه جز چوب و سنگ سلاحي نداشتند، قادر به هيچگونه مقاومتي نبودند. اشغال نظامي شهر ادامه يافت. در روز ۱۶ [خرداد] نيز با كوچكترين تجمعي، آتش نظاميان عدهاي را از پا در ميآورد. توده، كه از سلاّ خي رژيم به خشم آمده بود، مشتهاي خالي خود را با خشمي جنون آسا مينگريست و بسيار كساني بودند كه از شدت نوميدي ميگريستند. ... جنبه مذهبي تظاهرات، دهقانان اطراف تهران را نيز به حركت درآورد؛ گروهي خود را به شهر رساندند و در تظاهرات شركت كردند و عدهاي نيز با نيروي مسلح ارتش و ژاندارمري ـ هردو ـ روبهرو شدند. از جمله در سرپل باقرآباد ورامين، سلاّ خي وحشيانهاي از دهقانان شد كه عازم «جهاد با دشمنان دين» بودند. گفته شد كه در اين نقطه ۴۰۰ تن قرباني شدند. عصر پانزدهم خرداد، بيمارستانها و هر جاي ديگر كه نام درمانگاه و درمانهاي طبي و بهداشت داشت، انباشته از زخمي و كشته شده بود. اين كشتگان كساني بودند كه زنده به اين مراكز رسيده بودند؛ و الاّ اجساد كشته شدگان در خيابانها توسط ارتش جمع آوري ميشد و به طور جمعي منهدم ميگشت. گفتهاند تعداد زيادي از اجساد در درياچه قم ريخته شد و مقاديري نيز در چالههاي عظيم انباشته شد و با بولدوزر روي آنها پوشانده شد.»
غلامرضا نجاتي با تأكيد بر حركتهاي مسلحانه بعد از سال ۱۳۴۲، معتقد است: «۱۵ خرداد، به رغم سركوب و شكست آن، تجربه بزرگي از قيام مردم عليه ظلم و ستم، و نيز نمايشي از شكست رژيم شاه در انجام اهداف دراز مدت استعمارگران آمريكايي و انگليسي بود كه ساليان دراز، براي اجراي آن، سرمايه گذاري شده بود. قيام ۱۵ خرداد نقطه عطفي بود در تاريخ معاصر ايران، كه جنبش سياسي و انقلابي را به جنبش ايدئولوژيكي سياسي ـ مذهبي و مبارزه مسلحانه مبدل ساخت. همچنين بيانگر اين حقيقت بود كه از آن پس مبارزه با رژيم كودتا با مسالمت و در چارچوب قانون امكان نخواهد داشت. ظهور گروههاي چريكي و آغاز نبرد مسلحانه، پيامد قيام ۱۵ خرداد و تداوم مبارزه ملت ايران تا انقلاب سال ۱۳۵۷ بود.»
آبراهاميان در مورد پيامد قيام ۱۵ خرداد نوشته است: «هر چند شاه توانست قدرتش را تثبيت كند، خاطره كشتارهاي خرداد ۱۳۴۲ آتش زير خاكستر باقي ماند تا در فرصتي مناسب شعله ور شود. هم چنان كه بحران تنباكوي سال ۱۲۹۱ تمريني براي انقلاب مشروطه بود، رويدادهاي خرداد ۱۳۴۲ نيز تمريني بود براي انقلاب اسلامي ۱۳۵۷.»
حامد الگار استاد دانشگاه بركلي و محقق شناخته شده در زمينه اسلام و ايران، مينويسد: «شورشي كه با تقويم شمسي ايراني در روز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفي در تاريخ نوين ايران است. در اين روز بود كه پايههاي رهبري و سخن گويي امام خميني براي الهام بخشيدن به تودههاي مردم در مبارزه بر ضد شاه و اربابان بيگانه او، با ايجاد همبستگي از راه تفكر اسلامي ريخته شد و به جاي احزاب غيرمذهبي كه پس از مصدق اعتبارشان از دست رفته بود، توده مردم، تحت رهبري مذهبي، اقدام به جنبشهاي سياسي كردند. به هر صورت نهضت ۱۵ خرداد پيش درآمد انقلاب اسلامي ۹ـ ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) بوده است.»
انحلال «جبهه ملي دوم» و تعطيل «نهضت آزادي» در نوزدهم خرداد ۱۳۴۲ نهضت آزادي اطلاعيهاي تحت عنوان «ديكتاتور خون مي ريزد» در دفاع از قيام ۱۵ خرداد منتشر كرد كه « موضع تعدادي از اعضاي خارج از زندان اين گروه بود. چندي بعد اعلاميه ديگري به امضاي دستگاه اجرايي نهضت آزادي منتشر شد كه اختلاف نظر آنان را با گروه منتشر كننده اعلاميه قبلي فاش ميكرد.»
ميثمي در مورد اين اعلاميه تأكيد ميكند كه «سران نهضت [آزادي] اطلاعيههاي بعد از ۱۵ خرداد را كه به نام نهضت آزادي داده شده بود، نپذيرفتند.»
در كتاب نهضت امام خميني نيز تصريح شده كه «رهبران اين گروه اين اعلاميه و چند اعلاميه مشابه آن را تكذيب كردند و ساختگي دانستند.»
مهندس بازرگان در خاطرات خويش با آنكه موضوع پيشنهاد خود در زندان به رهبران جبهه ملي براي صدور اعلاميهاي در محكوميت اعمال رژيم و كشتار ۱۵ خرداد را توضيح ميدهد هيچ اشارهاي به اطلاعيههاي منتشره در بيرون از زندان نميكند.
در مجموعه اسناد نهضت آزادي با وجود چاپ اطلاعيه مزبور، چند صفحه بعد اعلاميه تكذيب اينگونه اطلاعيهها درج شده است.
نجاتي در مورد عدم موضع گيري جبهه ملي در قبال قيام پانزده خرداد مينويسد: «رهبران جبهه ملي دو سه روز پس از قيام پانزده خرداد، در زندان از حادثه آگاه شدند. فاجعه مهمتر از آن بود كه نسبت به آن بيتفاوت بمانند. بازرگان پيشنهاد كرد شوراي عالي جبهه ملي، اعلاميه صادر كند و اعمال رژيم را در كشتار مردم محكوم كند... بحث درباره تهيه و تصويب اعلاميه مبني بر محكوم كردن رژيم كودتا در كشتار مردم در قيام ۱۵ خرداد، به اختلاف نظر شديد و مشاجره كشيد و سرانجام مقدمات انحلال و فروپاشي جبهه ملي دوم را فراهم كرد.»
بازرگان نيز در شرح ماوقع ميگويد: «قرار شد آقاي صالح موضوع را در هيئت اجرائيه جبهه ملي مطرح كند و تصميم بگيرند. نتيجه از پيش معلوم بود، هيئت اجرائيه پس از چند روز سرانجام به مخالفت با صدور اعلاميه رأي داد... آقاي [شاپور] بختيار در خاطرات خود گفته است كه با كوشش او طرح مورد بحث (صدور اعلاميه جبهه ملي در اعتراض به حادثه ۱۵ خرداد) به تصويب نرسيد. به هر حال اين موضوع نيز كه حاكي از اختلاف نظر بين رهبران جبهه ملي بود، مقدمه انحلال جبهه را فراهم كرد.»
با اوج گرفتن اختلافات دروني جبهه ملي كه بخشي از آن به ويژه در زمينه ساختار تشكيلات در كنگره جبهه ملي (دي ۱۳۴۱) تشديد شد، پس از آزادي سران آن در شهريور ۴۲ روند از هم پاشيدگي اين گروه تشديد شد. مكاتبات متعدد شوراي عالي جبهه و دكتر مصدق به نتيجهاي نرسيد و «كشمكش درون سازماني تا ارديبهشت ۱۳۴۳، كه شوراي عالي جبهه ملي در پاسخ به نامه دكتر مصدق انحلال خود را اعلام كرد، ادامه يافت.»
هم زمان با افزايش دستگيري روحانيان و موج بازداشت يكباره علماي تبريز و تداوم سركوب مبارزان مذهبي، از نيمه دوم سال ۱۳۴۲ رژيم شاه به سركوب نيروهاي سياسي مخالف پرداخت. در آبان ماه سران نهضت آزادي به محاكمه كشيده شدند؛ داريوش فروهر و چندتن از فعالان «حزب ملت ايران»، همچنين گروهي از دانشجويان، بازاريان و افراد وابسته به جبهه ملي ـ با محاكمه و بيمحاكمه ـ به زندان رفتند؛ جمعي براي خدمت سربازي به نقاط بد آب و هوا فرستاده شدند؛ طيب حاج رضايي و حاج اسماعيل رضايي، به جرم تحريك مردم به شورش در پانزده خرداد، به حكم دادگاه نظامي محكوم و در آبان ۴۳ تيرباران شدند.
يوسفي اشكوري در مورد آزادي سران جبهه ملي از زندان و وضعيت نهضت آزادي مينويسد: «رهبران جبهه ملي سرانجام بدون دادرسي و محاكمه، در روز ۱۸ شهريور ۱۳۴۲، از زندان آزاد شدند. اما اعضاي نهضت آزادي در زندان ماندند. دليل آن نيز روشن بود. جبهه ملي در مجموع راه مسالمت آميز خود را در مبارزه با رژيم دنبال كرد و به آن وفادار ماند. ولي نهضت آزادي با شتاب، راديكال و ستيزه جو شد... و در نهايت با نهضت انقلابي و حماسي روحانيان و به ويژه آيت الله خميني، مرجع سازش ناپذير و مقاوم جنبش جديد روحانيان، پيوند برقرار كرد.»
جلال الدين فارسي نيز معتقد است كه در آن زمان ساواك پي برده بود كه «عناصر متدين، با تجربه و اهل مطالعه نهضت آزادي با پيروان امام يا نيروي ۱۵ خرداد به هم پيوستهاند.»
وي همچنين تأكيد دارد كه «بيش از هشتاد تا نود درصد بدنه نهضت آزادي» در آن هنگام «جوانان متدين، ملتزم به احكام و داراي مطالعات و آموزش اسلامي نسبتاً خوبي بودند.»
اشكوري درباره محاكمه رهبران و اعضاي نهضت آزادي مينويسد: «... پس از اجراي دو مرحله محاكمه (بدوي و تجديدنظر) تقريباً تمامي رهبران و كادرهاي اصلي و اعضاي درجه دو و سه آن به حبس (يك تا ده سال) محكوم شدند. رژيم ميخواست از محاكمه علني آنان در دادگاه نظامي به نفع خود بهره برداري كند اما مدافعات آنان (بويژه مدافعات مهندس بازرگان) در دادگاه تجديدنظر نظامي... كاملاً به زيان رژيم تمام شد.»
از هفت نفري كه از طرف هيئت مؤسس، اعلاميه تأسيس نهضت آزادي را امضأ كرده بودند، چهارنفر (حسن نزيه، منصور عطايي، رحيم عطايي، عباس سميعي) تحت تعقيب قرار نگرفتند. مجموع محكومين نهضت آزادي در محاكمات ۴۲ و ۴۳ هشت تن بودند و تا پايان سال ۴۴ مجموعاً در دو سري محاكمه (۳ تن و ۸ تن جداگانه) يازده تن ديگر از اعضاي نهضت آزادي محاكمه و از يك تا ۵ سال زندان محكوم شدند.
همانگونه كه نجاتي تصريح ميكند در محاكمه سري اول ۴۲، «مبناي كيفرخواست دادستان ارتش، چند اعلاميه از سوي نهضت آزادي بود» كه بعد از قيام پانزده خرداد و در هنگام بازداشت رهبران نهضت، انتشار يافته بود.
در واقع اقدامات جناح انقلابي جوانان نهضت آزادي، به پاي رهبران نهضت محسوب شد. در مورد آيت الله طالقاني كه در اوايل خرداد ۴۲ آزاد شده بود و بعد از ۱۵ خرداد مجدداً بازداشت شد، پيشنويس اعلاميهاي كه به خط ايشان خطاب به سربازان و افسران مسلمان كشف شده بود، مستند اصلي محكوميت وي قرار گرفت.
جلال الدين فارسي كه روشن ساخته اغلب اعلاميههاي شديداللحن نهضت آزادي را در زمان بازداشت سه تن رهبران اصلي نهضت آزادي نوشته و منتشر كرده است، در خاطرات خود ضمن تصريح به ارتباط و همكاري هيئتهاي مؤتلفه اسلامي با نهضت آزادي، مينويسد: «نهضت آزادي مثل همه سازمانهاي سياسي، امكان چاپ و انتشار چيزي نداشت و محتاج پيروان امام(ره) يعني هيئتهاي مؤتلفه بود... در انتشار اعلاميههاي نهضت آزادي هم هيئتهاي مؤتلفه شركت ميكردند.»
هيئتهاي مؤتلفه كه در آن زمان «فقط در تهران بيش از ۵۰۰ نفر عضو داشته است، در راه انداختن تظاهرات و بسيج توده ها عليه رژيم نقش بسزايي ايفا مي كرد.»۹۷ اشكوري در مورد توقف فعاليت هاي نهضت آزادي پس از محاكمه رهبران آن مي نويسد: «... نهضت آزادي با ركود و توقف و مانع جدي مواجه شد و از گسترش و فعاليت آن در داخل كشور جلوگيري به عمل آمد.»۹۸ در يكي از بيانيه هاي نهضت آزادي نيز در مورد تعطيل شدن نهضت در آن زمان چنين آمده است: «... پس از محكوميت سران و بعضي اعضأ نهضت آزادي، فعاليت آن عملاً تعطيل گرديد.»۹۹
********************************************************************
پينوشت ها: ۱- عاقلي، باقر، روزشمار تاريخ ايران، ج ۲، تهران، نشر گفتار، ۱۳۷۲ش، ص ۱۴۵، ذيل ۱۵ مهر ۱۳۴۱. ۲- روحاني، سيد حميد، نهضت امام خميني، ج ۱، ۱۳۵۶ش (افست چاپ بيروت)، صص ۵۰ـ۱۴۹. ۳ - همان، صص ۳ ـ۱۵۲؛ عاقلي، ۱۲، ج ۲، ص ۱۴۶. ۴ - علي بابايي، غلامرضا، فرهنگ تاريخي سياسي ايران و خاورميانه، ج ۱، تهران، رسا، ۱۳۷۴ش، ص ۳۵. ۵ - روحاني، سيدحميد، نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، تهران، نشر عروج، ۱۳۸۱ ش، صص ۴ ـ۱۸۳؛ حسينيان، روح الله، سه سال ستيز مرجعيت شيعه (۴۳ـ ۱۳۴۱)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۸۲ش، ص ۱۳۲. ۶ - سه سال ستيز...، ص ۱۳۳. ۷- نهضت امام خميني، صص ۷ـ۱۸۶. ۸ - همان، صص ۹ـ۱۸۷؛ سه سال ستيز...، صص ۸ـ۱۳۷ و ۱۴۰ و ۱۴۵. ۹ - نهضت امام خميني، صص ۶ـ۱۶۳ (متن كامل و تصوير اعلاميه نهضت آزادي). ۱۰- سه سال ستيز...، ص ۱۴۵. ۱۱- يادنامه دكتر غلامحسين صديقي، به اهتمام پرويز ورجاوند، تهران، چاپخش، ۱۳۷۲، ص ۵۳۹، متن اعلاميه جبهه ملي. ۱۲- نهضت امام خميني، صص ۱۶۳ و ۱۶۷. ۱۳- اين اولين موضع گيري و واكنش رسمي شاه عليه امام خميني به شمار مي آيد؛ كه پس از تلگراف شديداللحن ايشان به شاه و علم ابراز گرديد.» (نهضت امام خميني، ص ۱۷۳). ۱۴- همان جا؛ نجاتي، غلامرضا، تاريخ سياسي ۲۵ ساله ايران، ج ۱، تهران، رسا، ۱۳۷۱، ص۲۲۴؛ فرهنگ تاريخي سياسي...، صص ۶ ـ۳۵. ۱۵- همان جا، با اندكي تصرف. ۱۶- نهضت امام خميني، ص ۲۰۵. ۱۷- ر.ك: نهضت امام خميني، صص ۶ـ۱۸۴. ۱۸- نهضت امام خميني، صص ۱۰ـ۲۰۹. ۱۹- يوسفي اشكوري، حسن، در تكاپوي آزادي، ج ۱، تهران، قلم، ۱۳۷۶ش، ص ۲۶۶. ۲۰- فارسي ، جلال الدين، زواياي تاريك، تهران، نشر حديث، ۱۳۷۳ش، ص ۷۶. ۲۱ -در تكاپوي آزادي، ص ۲۶۷. ۲۲- صحيفه نور، ج ۱، صص ۴ ـ۲۳؛ نهضت امام خميني، صص ۲ ـ۲۳۰؛ تاريخ سياسي ... ، ص ۲۲۴ ۲۳- نهضت امام خميني، صص ۶ـ۲۶۲؛ سه سال ستيز...، صص ۵ـ۱۸۰؛ سفري، محمدعلي، قلم و سياست، ج ۲، تهران، نشر نامك، ۱۳۷۱ ش، صص ۸۰ـ۴۷۹. ۲۴- فرهنگ تاريخي سياسي...، ص ۳۸؛ نهضت امام خميني، صص ۶ ـ۲۷۰، با تلخيص. ۲۵- قلم و سياست، ص ۴۸۲؛ يادنامه دكتر غلامحسين...، صص ۵۲ـ۵۴۴. ۲۶- در تكاپوي آزادي، صص ۷۳ـ۲۶۸. ۲۷- همان، ص ۲۶۸. ۲۸- همان، ص ۲۷۳. ۲۹- نهضت امام خميني، صص ۳۰۲ ـ۲۹۶، (متن كامل اعلاميه مراجع). ۳۰- همان، چ ۱۵، ص ۳۲۷. ۳۱- همان، چ اول، صص ۱۱ ـ۳۱۰. ۳۲- همان، چ ۱۵، ص ۳۴۱. ۳۳- صحيفه امام، ج ۱، صص ۹ـ۱۵۸ و ۱۶۲ و ۱۶۴. ۳۴- همان، ص ۱۶۵، پانوشت به نقل از كوثر. ۳۵- نهضت امام خميني، صص ۲ـ۳۴۱. ۳۶- همان، ص ۳۱۵؛ صحيفه نور، ج ۱، ص ۳۷. ۳۷- كرباسچي، غلامرضا، هفت هزار روز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي، ج ۱، تهران، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران، ۱۳۷۱ش، صص ۴ ـ۱۳۳، ذيل ۲ فروردين ۱۳۴۲؛ ر.ك: نهضت امام خميني، صص ۴۹ـ ۳۳۷. ۳۸- فرهنگ تاريخي سياسي...، ص ۳۸؛ هفت هزار روز...، صص ۶ـ ۱۳۵، ذيل همان روز؛ اطلاعات ۶/۱/۴۲: «طي زد و خورد قم و تبريز، سه نفر كشته و عده اي مجروح شدند.» ۳۹- هفت هزار روز...، ص ۱۳۴. ۴۰- فرهنگ تاريخي سياسي...، ص ۳۸. ۴۱- اين اعلاميه، در اصل، پيام امام به علماي تهران است كه در سطح گسترده اي به صورت اعلاميه چاپ و در بسياري از شهرها توزيع شد. ۴۲- صحيفه نور، ج ۱، صص ۴۰ ـ۳۹؛ نهضت امام خميني، صص ۳ ـ۲۷۲. (در هر دو مأخذ متن كامل اعلاميه درج شده است). ۴۳- همان. ۴۴- همان. ۴۵- نهضت امام خميني، ص ۳۹۹. ۴۶- همان، صص ۶ـ ۳۹۵. ۴۷- روزشمار تاريخ ايران، ج ۲، ص ۱۵۴؛ نهضت امام خميني، صص ۹ـ۴۰۶. ۴۸- نهضت امام خميني، ص ۳۵۶؛ در تكاپوي آزادي، ص ۲۷۵. اشكوري اين اعلاميه را مربوط به بعد از پانزده خرداد ميداند و نيز تأكيد مي كند كه در اين اعلاميه «به روحانيان و علما و يا ماهيت مذهبي قيام ها» اشارهاي نمي شود. ۴۹- نهضت امام خميني، ص ۳۵۶، پانوشت. ۵۰- هفت هزار روز...، ص ۱۳۹. ۵۱- فرهنگ تاريخي سياسي...، ص ۳۹؛ مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج ۲ ، قم، انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱ش، صص ۹ـ ۲۸؛ هفت هزار روز...، ص ۱۴۰. ۵۲- سه سال ستيز...، ص ۲۴۵؛ نهضت امام خميني، ص ۴۲۴. ۵۳- همان، ص ۴۲۴. ۵۴- همان، ص ۴۲۵. ۵۵- همان، صص ۳۶ـ۴۲۷. ۵۶- روزنامه اطلاعات، ۲۸ ارديبهشت ۱۳۴۲. ۵۷- تاريخ سياسي معاصر ايران، ص ۳۲. ۵۸- همان، صص ۴ ـ۳۳. ۵۹- حاج صادق اماني، به روايت حاج مهدي عراقي، از كساني بود كه اين توصيه را جامه عمل پوشاند؛ و از جمله اين نوحه را سرود كه در روز ۱۵ خرداد نيز خوانده مي شد: «گفت عزيز فاطمه / نيست ز مرگ واهمه / تا كه به تن توان بوَد / زير ستم نمي روم / ننگ و حيات ذلت است / عزت و مرگ لذّت است / من ز يزيد بي حيا / ظلم و ستم نمي كشم». شهيد اماني از بنيانگذاران و رهبران «هيئت هاي مؤتلفه اسلامي» بود كه همزمان با شروع نهضت امام خميني تشكيل شد. (روايت ناقص اين نوحه در كتاب ناگفته ها، ص ۱۷۹ آمده است. در كتاب در تكاپوي آزادي، ص ۳۶۹ به نقل از خاطرات زندان، بازرگان آن را به طور كامل نقل مي كند و يادآور مي شود كه اين نوحه را در زندان هم مي خوانده اند. ر.ك: نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، صص ۴۶۷ و ۴۶۸ و ۴۷۷ و ۴۷۸ و ۴۸۴). ۶۰- نقل قول ها از صحيفه نور، ج ۱، ص ۵۲. ۶۱- نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، صص ۵ـ۴۹۳. ۶۲- همان، ص ۴۹۸. ۶۳- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۲۸. ۶۴- همان، ص ۲۳۳. ۶۵- سه سال ستيز...، ص ۴۶۶. ۶۶- تاريخ سياسي معاصر ايران، صص ۳ ـ۴۲؛ هفت هزار روز...، ص ۱۵۰؛ نهضت امام خميني، ص ۴۷۲. ۶۷- ر.ك: نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، صص ۸۵ـ۵۱۵؛ سه سال ستيز...، صص ۳۱۹ـ۲۹۳. ۶۸- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۳۶، به نقل از واشنگتن پست، ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸. ۶۹- همان جا. ۷۰- منصوري، جواد، تاريخ قيام ۱۵ خرداد به روايت اسناد، ج ۲، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۷۸ش، ص ۲۶. ۷۱- متن كامل مذاكرات هيئت دولت طاغوت در پانزده خرداد ۱۳۴۲، تهران، روابط عمومي نخستوزيري، ۱۳۶۲ش، صص ۳۱ـ۲۲. ۷۲- همان. ۷۳- فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج ۱، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳ش، صص ۵۱۰ و ۴ـ۵۱۳. ۷۴- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۳۹. ۷۵- آبراهاميان، يرواند، ايران بين دو انقلاب، ترجمه: گل محمدي ـ فتاحي، تهران، نشر ني، ۱۳۷۷ش، ص ۵۲۳ ۷۶ - جزني بيزن ،تاريخ سي ساله ايران ،ج ۲ ، نشر كارگر، بي تا ، صص ۵-۱۱۴ . ۷۷- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۴۰. ۷۸- ايران بين دو انقلاب، ص ۵۲۴. ۷۹- ا. بيل. جيمز، شير و عقاب، ترجمه: فيروزه برليان، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش، ص ۲۱۳. ۸۰- تاريخ قيام...، ص ۶۱. ۸۱- ميثمي، لطف الله، از نهضت آزادي تا مجاهدين خلق، تهران، نشر صمديه، بي تا، ص ۱۳۷. ۸۲- نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، ص ۶۴۹. ۸۳- شصت سال خدمت و مقاومت ـ خاطرات مهندس مهدي بازرگان، ج ۱، تهران، رسا، ۱۳۷۵ش، صص ۴ـ۳۹۱ ۸۴- اسناد نهضت آزادي ايران، ج ۱، تهران، نهضت آزادي ايران، ۱۳۶۲ش، صص ۲۹۶ و ۳۳۲ و ۳۴۰؛ سلطاني، مجتبي، خط سازش، ج ۱، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۷ش، صص ۴ـ ۷۳. ۸۵- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۴۳. ۸۶- شصت سال خدمت...، صص ۳۹۲ و ۳۹۴. ۸۷- تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، ص ۲۴۵. ۸۸- همان، ص ۲۹۷، با اندكي تلخيص و تصرف. ۸۹- در تكاپوي آزادي، ص ۲۷۵. ۹۰- زواياي تاريك، ص ۱۱۱. ۹۱- همان، ص ۶۶. ۹۲- در تكاپوي آزادي، ص ۲۷۶. ۹۳- نوزده تن محكومين نهضت آزادي عبارت بودند از: آيت الله طالقاني، مهندس بازرگان، دكتر يدالله سحابي، دكتر عباس شيباني، احمد علي بابايي، محمد مهدي جعفري، عزت الله سحابي، ابوالفضل حكيمي، مصطفي مفيدي، بسته نگار، رادنيا، مجتبي مفيدي، عالي، مهدي شاملو، محمد مهدي خمسي، نيل فروشان، مقدسپور، ضرابي، محمدرضا خمسي. آيت الله طالقاني و بازرگان به ده سال، دكتر شيباني و علي بابايي به شش سال، يك تن به پنج سال، پنج تن به چهار سال، يك تن به سه سال، چهار تن به دو سال و چهار تن ديگر به يك سال زندان محكوم شدند. ر.ك: تاريخ سياسي ۲۵ ساله...، صص ۳۳۲ـ ۳۳۴. ۹۴ - شصت سال خدمت...، ص ۴۱۱. ۹۵- همان، صص ۶ـ ۴۱۵. ۹۶- زواياي تاريك، ص ۹۲. ۹۷- نهضت امام خميني، ج ۱، چ ۱۵، ص ۷۵۸. ۹۸- در تكاپوي آزادي، ص ۳۷۶. ۹۹- اسناد نهضت...، ج ۱۱، ص ۲۴. منبع: موسسه مطالعات وپژوهش هاي سياسي
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]
-
گوناگون
پربازدیدترینها