واضح آرشیو وب فارسی:الف: آیا روشنفکران شکست خوردهاند؟
حمیدرضا امیدی سرور، ۷۵ دی ۱۳۹۴
تاریخ انتشار : شنبه ۵ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۸
روشنفکران و شکست در پیامبرینویسنده: ایوا اتزیونی-هالویترجمه: حسین کچویانناشر : کتاب فردا، چاپ دوم ۱۳۹۳۱۹۲صفحه، ۷۵۰۰ توماناین کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکنند، در صورت تمایل در تهران اینجا و در شهرستانها اینجا کلیک کنید.****روشنفکر کیست؟ کار روشنفکری و نقش او در جامعه چیست؟ آیا روشنفکران در جامعه تاثیر سازنده داشته اند؟ و اصلا آیا روشنفکران دارای نفوذ در بین توده مردم هستند؟ و بسیاری سولات دیگر از این دست در سالهای دور و نزدیک نه تنها در جوامع غربی که با شدت بیشتر در جامعه ما مطرح بوده است.اینکه می گوییم در جامعه ما با شدت بیشتر مطرح بوده بدان جهت است که اصولا روشنفکری مفهومی وارداتی برای ماست که خاستگاهش فرهنگ دیگری بوده و در باره نوع ایرانی و اسلامی آن که بعضی از آن به عنوان روشنفکری اسلامی یاد می کنند بحثهای پیچیده ای شده که در این مختصر قصد ما پرداختن به آنها نیست.اما خالی از لطف نیست اشاره به اینکه استفاده از واژه روشنفکر با آن مختصات که که امروزه غالبا یاد می شود، بر می گردد به اواخر قرن نوزدهم در فرانسه و ماجرایی که پیرامون محاکمه سروانی یهودی به نام دریفوس و محکوم شدن او به خیانت بدون داشتن دلایل کافی درگرفت. این ماجرای سیاسی با نوشتن مقاله معروف امیل زولا با عبارت من متهم می کنم! از انعکاس وسیعی در میان مردم برخوردار شد. قشر تحصیل کرده، اساتید دانشگاه، دانشجویان، نویسندگان، هنرمندان و... به دو دسته تقسیم شدند. برخی همانند امیل زولا معتقد به تجدید بازرسی و توجه به دلایل مربوط به بی گناهی دریفوس بودند و این عده با جمع کردن امضا از از اوحمایت کرده و بر بی گناهی او پای می فشردند؛ اما گروهی دیگر معتقد بودند به دلایل سیاسی مصلحت حکومت فرانسه در عدم تجدید بازرسیست، حتی اگر تردیدهایی هم در حکم داده شده وجود داشته باشد. اینگروه را طیفهای مختلفی از آنتی سمیتیستها (ضد یهودها)، محافظه کاران و ناسیونالیستها و... تشکیل می دادند. این گروه اردوگاه رقیب (طرفداران دریفوس را) انتلکتوئل ها یا روشنفکران می خواندند. این برای نخستین بار بود که به طور جدی به یک گروه یا جریان عنوان روشنفکری داده می شد.بی اغراق بهترین تقسیم بندی در این زمینه نیز همین ويژگی های اولیه بود. روشنفکران کسانی بودند که بیرون از دایره قدرت قرار داشته و به نقد شرایط سیاسی و اجتماعی می پرداختند. آنها عدالت را مد نظر داشتند بدون آنکه به مصلحت سیاسی یا ملی کاری داشته باشند. درواقع هیچ چیز و هیچ مصلحتی باعث نمی شد که عدالت را قربانی کنند. بنابراین آن را ابراز می کردند.این شروع ماجرا بود و حال اینکه روشنفکران در طول بیش از یک قرن گذشته، در چه شکل شمایل دیگری ظاهر شده و چگونه عمل کرده اند حکایت دراز دامنی ست. بله هرحال در هر نقد و تفسیری از آنها نخست باید روی تعریف مشخصی از ایشان به توافق رسید و بعد درباره چگونگی کارشان حرف شد. کتاب «روشنفکران و شکست در پیامبری» به درستی از همین نقطه آغاز می کند، هرچند که شاید برخی با تعریف ارائه شده در این کتاب موافق نباشند که آن بحث را به جهت دیگری خواهد برد.کتاب حاضر به قلم ایوا اتزیونی-هالوی که با ترجمه حسین کچویان و به همت کتاب فردا وارد بازار شده اثریست درباره این جماعت و نقش و تاثیری که در جامعه غربی داشته اند. عنوان کتاب نیز کم و بیش گویای چند و چون محتوای آن است.بنابراین در همان نگاه نخست باید به این نکته توجه کرد که نقش و تاثیر روشنفکران در هر جامعه ای به این مهم بستگی دارد که چه نسبتی میان آنها و جامعه برقرار می کنیم.ایوا اتزیونی-هالوی براین نکته معتقد است که روشنفکران غربی در پی آن بوده اند که برای خود جایگاهی همچون پیامبران قائل باشند. پس بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر این ادعا می تواند درست باشد طرح ایده ناکامی و شکست آنها در قائل شدن به چنین مقام و جایگاهی برای خود چندان دور از ذهن نیست.کتاب حاضر معرف نگاه و رویکردی منتقدانه به اهمیت و جایگاه روشنفکران است که مترجم کتاب نیز در آثار خود در ایران چنین رویکردی را درقبال بحث روشنفکری در ایران نمایندگی می کند. بنابراین اثر حاضر به عنوان یکی از انواع رویکردهای نقادانه به بحث روشنفکر در خور اعتنا و توجه است و چه بسا در فهم این جریان در شکل ایرانی آن و نقداین کتاب در سه بخش تدوین شده که هر بخش دارای ۲ فصل است.بخش نخست با عنوان صحنه پردازی طی دو فصل «روشنفکران به مثابه نخبگان علمی» و «چگونگی تاثیرگذاری روشنفکران»، به بررسی این مهم میپردازد که روشنفکران چه ویژگیهایی داشته و سطح نفوذ آنها از جنبه سیاسی و اجتماعی در چه حد است. البته بی نیاز از تاکید است که نویسنده جوامع غربی را مد نظر دارد و در ادامه این بخش و در فصل دوم کتاببا معرفی روشنفکران به عنوان نخبگان علمی براین نتیجه می گیرد که نقش و نفوذ آنها مهم و در خور توجه است.بخش دوم «استدالال» نام گرفته و در برگیرنده فصولی با این عناوین است : «روشنفکران در جامعه فراصنعتی: یک دیدگاه» و «روشنفکران در جامعه سامان نیافته» . بخش سوم با عنوان تشریح نمونه ها به دو فصل: »اقتصاددان« و آنچه دانشمندان می دهند و می گیرند. نقش روشنفکران اقتصادی, دانشمندان علوم طبیعی و فیزیکی, پزشکی و جنگ افزاری را مورد مطالعه قرار می دهد .صفحات پایانی کتاب نیز به تبیین نتیجه گیری نهایی نویسنده اختصاص یافته است: اساس این کتاب «افسانه زدایی از نقش اجتماعی و سیاسی است که روشنفکران مدعی اند در دنیای جدید باز می کنند و تلاش برای نشان دادن بی محتوایی نقش آنان به عنوان پیامبران است، پیامبرانی که وظیفه شان پیش گویی حوادث آتی و هدایت جامعه به سوی آینده ای بهتر است».نویسنده کتاب روشنفکران غربی را گروهی می داند که ابزار تولید آنان مغزشان و سرمایه هایشان آموزش های آنان است و دانش، عقیده آنها کالای تولیدی شان بوده و چون قادر به اقناع دیگران بوده اند همانند پیامبران می توانستند رل اصلاحگرانه بازی کنند. با این وجود از نظر نویسنده روشنفکران غرب پیامبرانی ناکام هستند چراکه دانش عرضه شده بوسیله آنان، به آن اندازه ای که مورد ادعای آنها به اصلاح اخلاقی و بهبود اقتصادی و اجتماعی غرب کمکی چه بسا مشکلاتی نیز برای جامعه بوجود آورده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]