واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: دختران ما امروزه پابهپای آقایان ورزشکار برای کشور افتخار کسب میکنند، آن هم با تمام کم و کاستیهای موجود. یکی از این افتخارآفرینان کیمیا علیزاده است؛ تکواندوکار 18 ساله کشورمان که در مسابقات جایزه بزرگ روسیه توانست قهرمان تکواندوی المپیک 2012 لندن را شکست داده و ضمن کسب عنوان قهرمانی با آمدن به رتبه دوم رنکینگ جهانی تا مدتها نام خود را در صدر اخبار ورزشی سر زبانها بیندازد.
کیمیا در فینال آن مسابقات ابتدا از حریف انگلیسی خود 3 بر صفر عقب افتاده بود، اما در عین ناباوری توانست نتیجه را به نفع خود رقم بزند. آن روز سایت فدراسیون جهانی تکواندو که مسحور آرامش کیمیا شده بود، نوشت: کیمیا علیزاده با رنکینگ 40 جهانی در طول مبارزه از جونز انگلیسی با رنکینگ شماره 2 جهان عقب افتاده بود، با این حال با ضربه سخت بر سر حریف انگلیسی خود و کسب سه امتیاز، مبارزه را به راند طلایی کشاند و با خونسردی تمام توانست تک امتیاز سرنوشت ساز را در راند مرگ به نام خود ثبت کند.
کیمیا علیزاده، نخستین بانویی است که توانست در تاریخ تکواندوی زنان با کسب مدال برنز این رقابتها طلسم چند ساله را بشکند و نظر همگان را به خود جلب کند. کمی درباره کیمیا ...
کیمیا علیزاده دختری است 18 ساله و اهل کرج، خانوادهاش اصالتا از اطراف شهر تبریز هستند، اما به گفته خود کیمیا هیچوقت نتوانسته به این شهر سفر کند و از نزدیک آنجا را ببیند. او که فرزند ارشد خانواده است یک برادر کوچکتر از خود دارد که بر خلاف خواهرش به رشته والیبال میپردازد و اما بقیه داستان از زبان خود کیمیا... یک ثبتنام ساده
تقریبا از هشت سالگی تکواندو وارد زندگی من شد. در کودکی به دلیل این که بسیار بچه آرام و مظلومی بودم، خانواده تصمیم گرفتند نام مرا در یک باشگاه ورزشی ثبتنام کنند و از این رو به یک باشگاه مراجعه و در رشته تکواندو نامنویسی کردیم. فقط 9 سال داشتم که وارد تورنمنتهای کشوری شدم و توانستم مدالهای طلا و برنز را کسب کنم. در آن زمان اتفاقات پیرامونم مثل رفتن به اردو، مدت طولانی بودن در کنار اساتید و دوستان برایم بسیار جالب و هیجانانگیز بود. گویا وارد یک دنیای جدید شده بودم. بعد از آن سال 91 وارد تیم ملی نوجوانان شدم و به صورت حرفهای به راهم ادامه دادم. نقطهپایان، شروع زندگی حرفهای
درست در سالی که موفق به کسب مدال طلای کشوری شدم، تورنمنت انتخابی تیم ملی نیز آغاز شد. آن روز گویا بخت با من یار نبود و به شکل باور نکردنی هر دو مسابقه را به حریف واگذار کردم. به قدری ناامید شده بودم که یک درصد هم احتمال نمیدادم مرا برای تیم ملی انتخاب کنند، اما بعد از پایان مسابقات در اوج ناامیدی نامم را در سالن صدا زدند. همان زمانی که همه چیز برایم به نقطه پایان رسیده بود در واقع استارتی برای شروع ورزش حرفهایام شد. نصیحت پدر
بعد از اینکه متوجه شدم به اردوی تیم ملی دعوت شدم با پدرم تماس گرفتم و تمام ماجرا را برایش تعریف کردم. پدرم در عین داشتن احساس خوشحالی و غرور فقط یک نصیحت به من کرد و گفت: دخترم فقط وارد شدن به تیم ملی مهم نیست، بلکه تلاش و کوشش بیوقفه و کسب قهرمانی و مدال برای کشورت بسیار مهمتر است. این نصیحت را همیشه سرلوحه کارم قرار دادم و همیشه تلاش کردم برای یک منظور به میدان مسابقه بروم، آن هم
افتخار آفرینی برای کشورم. شکست، پلی برای موفقیت
بعد از اینکه از سوی مربیان و اساتیدم مورد قدردانی قرار گرفتم کمکم به خود ایمان آوردم که میتوانم به تمام مقامهایی که در سر دارم دست پیدا کنم تا اینکه در تورنمنت اندونزی نتوانستم مدالی کسب کنم. بعد از این شکست بهقدری آشفته بودم که گاهی به سرم میزد از تکواندو دست بکشم و ادامه ندهم. اما خدا را شاکرم که توانستم این شکست را پلی برای موفقیت خود قرار دهم، همین شد که در مسابقات جهانی تکواندوی نوجوانان در چین تایپه موفق شدم مدال طلای این رقابتها را کسب کنم. دردسرهای سن کم
با این که تا به حال توانستم مدال طلای جهانی 2014 چین تایپه، طلای 2014 کره، طلای مسابقات المپیک نوجوانان و مدال طلای تورنمنت ترکیه را به دست آورم، اما بعد از همین تورنمنت بود که بازیهای آسیایی اینچئون آغاز شد و متاسفانه کرهایها موضوع کم سن و سالی من را بهانه کرده و با حضورم در تورنمنت اینچئون موافقت نکردند که این سبب شد 40 امتیاز را برای کسب سهمیه المپیک بهراحتی از دست بدهم. به دنبال سهمیه المپیک
بعد از اینکه به دلیل سن پایین نتوانستم به بازیهای آسیایی اینچئون بروم، در تورنمنت جام فجر شرکت کردم و صاحب طلایی دیگر شدم و پس از اینکه مدال نقره تورنمنت هلند را کسب کردم، به یکی از بزرگترین تورنمنتهای زندگی ام در کشور روسیه رفته و افتخار این را داشتم تا در تاریخ ایران اولین بانویی باشم که توانسته در رشته تکواندو مدال کسب کند. حال بعد از این افتخار بزرگ پروژهای در ذهن دارم به نام المپیک که تمام روز و شبم را به خود اختصاص داده است، امیدوارم بتوانم قله المپیک را فتح کنم. الگو بودن دشوار است
شناخته شدن و مورد توجه اکثریت انسانها قرار گرفتن هر چند بسیار لذتبخش است، اما اوایل برای من سخت بود، زیرا تمام نگاه اطرافیان نسبت به تو تغییر میکند، انتظارات دو برابر میشود و از آنجا که بهعنوان یک ورزشکار باید الگوی هم سن و سالهای خود باشم بار مسئولیت بیشتری روی دوشم احساس میکنم. در باور کسی بودن زیباست
از زمانی که وارد تیم ملی شدم، هم باشگاهیهایم انگیزه بیشتری برای ادامه این ورزش پیدا کردهاند. میتوان گفت من با کسب این مقامها باوری شدهام در ذهن
هم سن وسالانم که هیچ چیز غیرممکن و دستنیافتنی نیست. من نیز سعی میکنم در این راه به دوستانم کمک کرده و حتی گاهی در تمرینها تجربیات کسب شده از اردوها را نیز در اختیارشان قرار دهم. افتخارات را دِرو خواهیم کرد!
تکواندوی بانوان کشورمان بسیار جای پیشرفت و مانور دارد، مهمترین امری که در حال وقوع است توجه به مقاطع پایه و حمایت از آنانی است که قهرمانان آینده کشورمان را آماده میکنند. برای مثال در تیم ملی نونهالان، هم قهرمانی آسیا و هم جهانی را داشتیم که این موضوع خود دید مثبت مسئولان به این رشته را میرساند، اگر با همین حمایت به پیش برویم در آینده افتخارات را یکی پس از دیگری دِرو خواهیم کرد. الگویی به نام مهرو
استاد مهرو کامرانی چه ازلحاظ اخلاقی و چه از لحاظ فنی بزرگترین الگوی زندگی من است. او نهتنها مرا در رسیدن به این مقطع کمک کرده، بلکه یک مشاور خوب برای من بوده است. هر زمان که بعد از تمرینهای سخت و فشرده از نظر روحی و جسمی خالی میشوم استاد کامرانی است که با راهنماییهایش به من آرامش دوباره میدهد و آگاهم میسازد. رنگ فقط آبی
زیاد اهل فوتبال نگاه کردن نیستم اما من و برادرم یک استقلالی به تمام معنا هستیم و از جایی که پدرم پرسپولیسی است همیشه یک کل کل شیرین و لذتبخش بینمان وجود دارد. از طرفی تا حد امکان در کارهای خانه به مادرم کمک میکنم و اجازه نمیدهم دستتنها بماند. حتی در آشپزی هم کمکش میکنم؛ مخصوصا ماکارونی که عاشقش هستم. سونیا ضیایی / هفته نامه جام بانوان روزنامه جام جم
سه شنبه 1 دی 1394 ساعت 10:40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]