واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راديو صداي آمريكا شنبه گذشته به بهانه اظهارات چند ماه پيش رئيس گروهك نهضت آزادي در مؤسسه خاورميانه واشنگتن و مصاحبه بعدي وي با سايت ضد انقلابي روز نت (25 خرداد 87) ميزگردي با حضور دو تن از عناصر سلطنت طلب ترتيب داد. در اين ميزگرد ناصر محمدي معاون سردبير نشريه سلطنت طلبان چاپ لندن و منوچهر گنجي رئيس گروهك درفش كاوياني ( مهره شناخته شده سازمان سيا) به شرح و بسط و ارزيابي و نقد! اظهارات ابراهيم يزدي پرداختند.پيش از آن كه وارد محتواي اظهارات ابراهيم يزدي و ميزگرد صداي آمريكا درباره آن شويم، ذكر اين نكته ضرورت دارد كه حدود 4 ماه پيش هنگامي كه يزدي قصد عزيمت به آمريكا و انجام برخي ملاقات ها و سخنراني ها را داشت ادعا كرد «آمريكايي ها 2 سال است به من ويزاي سفر نمي دهند». برخي سايت هاي نزديك به وي هم اعلام كردند كه دولت آمريكا او را از مقامات سابق جمهوري اسلامي و مورد شكايت خانواده تيمسار رحيمي از مقامات رژيم شاه (به اتهام شركت در قتل اين مقام ارتش) مي داند و ويزا نمي دهد. اما به زودي به شكلي معجزه آسا! مشكل ويزا در دوبي حل شد و رئيس گروهك نهضت آزادي به آمريكا رفت و با اين وجود از تمام سفر وي تنها گزيده اي از سخنراني اش در مؤسسه خاورميانه واشنگتن از سوي سايت نهضت آزادي منتشر شد.اتفاق جالب ديگر اين بود كه راديو صداي آمريكا در اقدامي غريب و با آب و تاب تمام ادعا كرد مايل به گفت وگو با يزدي درباره سفرش به آمريكا بوده اما نامبرده از اين امر استنكاف كرده است. در ادامه ماجرا، ابراهيم يزدي توضيحي تحت عنوان اعتراض منتشر كرد كه در آن ادعا شده بود «دبيركل نهضت آزادي به خاطر اسلام ستيزي صداي آمريكا و ميدان دادن به كساني كه به باورها و اعتقادات ميليون ها ايراني توهين مي كنند و به خاطر عدم رعايت بي طرفي از سوي صداي آمريكا، تن به مصاحبه با اين رسانه نداد».تا اينجا پيداست كه رئيس نهضت آزادي مي كوشد مرز خود با صداي آمريكا و مخالفت دولت آمريكا با سفر وي را القا كند. نگارنده ضمن تاييد اسلام ستيزي صداي آمريكا مايل بود ادعاي آقاي يزدي را بپذيرد اما حل شدن ناگهاني مسئله ويزا- موضوعي كه آمريكايي ها بارها بر سر آن براي مقامات رسمي جمهوري اسلامي حتي در سفرهاي رسمي به نيويورك دردسر درست كرده و كوتاه نيامده اند- و پس از آن ميزگرد مثبت صداي آمريكا درباره مواضع اخير نامبرده، موضوع را اندكي پيچيده مي سازد و ناظر بي طرف و خوش گمان را با پرسش و بدگماني مواجه مي كند.مگر آقاي يزدي چه گفته بود كه با استقبال VOA مواجه شد؟ رئيس گروهك نهضت آزادي در سخنراني خود در آمريكا به پيوند دين و سياست در جامعه ايراني اشاره و تصريح مي كند «مليت و مذهب يا ايرانيت و اسلاميت آنچنان به هم تنيده اند كه جدا كردن آنها تقريبا ناممكن است. يكي از پرسش هاي بنيادين پيرامون فرآيند مدرنيزاسيون در ايران، سازگاري يا ناسازگاري اسلام با مفاهيم مدرن مانند حقوق بشر و دموكراسي است». او سپس هدف از جنبش اصلاحات را ايجاد فشار بر حاكمان مي داند و با اشاره به مخالفت ملت ايران با مداخله خارجي چنين مي گويد «نيروهاي خارجي تنها زماني مي توانند بر تسريع فرآيند داخلي دموكراسي در يك كشور كمك كنند كه هم جهت با پيشامدهاي درون كشور قرار گيرند. خط مشي آمريكا در مورد ايران كمكي به آرمان دموكراسي نمي كند بلكه به آن آسيب مي رساند». وي سپس در مصاحبه با روزنت ادعا مي كند «نظام به بن بست رسيده و بايد به قانون اساسي و جمهوري اسلامي منهاي ولايت فقيه بازگشت». جالب اينجاست كه در ميزگرد شنبه گذشته صداي آمريكا، دو عنصر سلطنت با وجود تخطئه ظاهري ابراهيم يزدي، به شرح و بسط سخنان وي مي پردازند و از جمله منوچهر گنجي وزير آموزش و پرورش شاه كه همكاري خود با «سيا» را انكار نمي كند، با تخطئه ظاهري و خلاف واقع ابراهيم يزدي مي گويد «ابراهيم يزدي در روزهاي اول انقلاب تيمسار رحيمي و تيمسار نصيري را محاكمه مي كرد كه منجر به اعدام آنان شد ]اما[ او مسئله جديدي را تحت عنوان جمهوري اسلامي بدون ولايت فقيه مطرح مي كند. بدون ولايت فقيه، 05 اصل قانون اساسي بايد تغيير پيدا كند. بنابر اين ممكن است دكتر يزدي دشمن من باشد [!؟]و من از او خوشم نيايد كه نمي آيد ولي مسئله مهمي را مطرح كرده و من دست او را مي بوسم». ناصر محمدي سلطنت طلب ديگر شركت كننده ميزگرد هم با تأكيد بر اين كه «مخالفت با ولايت فقيه، نقطه مشترك اپوزيسيون است اما ولايت فقيه در قانون اساسي اول هم بوده است»، مي گويد: «مسئله اصلي، اسلامي بودن جمهوري اسلامي است».اكنون در خوش بينانه ترين تلقي و با فرض اينكه آقاي يزدي با آمريكا و رسانه رسمي آن مرزبندي دارد، بايد پرسيد كه چرا اظهارات وي با استقبال همين رسانه روبرو مي شود و عنصر سلطنت طلبي چون گنجي دست او را مي بوسد؟چه نسبت فكري، سياسي و راهبردي ميان يك عنصر لائيك درباري وابسته با يك مدعي جمهوري خواهي و اسلام دوستي وجود دارد كه اولي را دست بوس دومي مي كند؟! و چه چيز باعث مي شود مجري صداي آمريكا لابلاي پرسش خود القا كند «با توجه به شرايط كنوني، يزدي نمي تواند يكدفعه بگويد جمهوري اسلامي تبديل به جمهوري شود و يك روش گام به گام را پيشنهاد مي كند».البته وزن سياسي گروهك نهضت آزادي و رئيس سابقه دار آن در ايران كاملاً مشخص است چه آن زمان كه در خرداد 67 رسماً دعوت به تحريم انتخابات رياست جمهوري كردند اما 03 ميليون ايراني از همان انتخابات حماسه اي با شكوه و خيره كننده در دنيا ساختند و چه آن زمان كه در دومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران ليست دادند اما نامزدهاي آنها نتوانستند بين 2 تا 02 هزار راي جمع كنند. تنها يك مسئله مي ماند و آن عمق نفاق نهفته در گروهك نهضت آزادي است كه مشي كارگزاري پروژه هاي آمريكا را با انواعي از تظاهر پيش مي برد تا شايد بدين ترتيب مؤثر واقع شود. آنها فهميده اند و اذعان مي كنند كه مستقيماً با ديانت و انقلاب اسلامي مردم نمي توان درافتاد همچنان كه نمي توان مثل گذشته آشكارا در آغوش آمريكا غش كرد. پس بايد پروژه نهايي را مرحله بندي كرد و با پيچيدگي و نفاق مركب پيش برد و ادعا كرد كه جريان هاي درون انقلاب با ولايت فقيه مشكل دارند و نظام را در بن بست مي دانند.اين هم حرف شخص رئيس نهضت آزادي نيست. درد جاي ديگري است، درد بزرگ صهيونيست ها و نومحافظه كاران حاكم بر آمريكا است كه در پايان هزاره دوم ميلادي، قرن 12 را قرن جديد آمريكايي تعريف كرده و تغيير جغرافياي سياسي خاورميانه و ترسيم نقشه جديد براي آن را قطعي مي دانستند اما ناگهان رشته هاي آن پروژه بزرگ را در برابر تدبير رهبري فرزانه و شجاع ايران پنبه شده يافتند. درد و سوز اصلي را بايد در كاخ سفيد، سازمان سيا و موساد و پنتاگون جست وجو كرد و تنها اين نكته را يادآور شد كه سران نهضت آزادي كبك سر زير برف كرده را مي مانند و ماهيتشان در پيشگاه ملت ايران كاملاً روشن است. اين لو رفتن هم تنها به اعتبار اسناد لانه جاسوسي آمريكا نيست بلكه مدت ها پيش از آن براي اهل خبر و مطالعه ماجرا روشن شده بود، آنجا كه جيمز بيل محقق سرشناس و استاد دانشگاه آمريكايي يك روز قبل از پيروزي نهايي انقلاب اسلامي (12 بهمن 75) در حالي كه كاخ سفيد قافيه را باخته بود، در گفت وگو با مجله تايم به زمان تحصيل و تدريس خود اشاره و تصريح كرد: «آمريكا مي تواند با چند تن از سران جديد ايران كنار بيايد... مرداني را مي شناسم كه در آمريكا تحصيل كرده و اصولاً محافظه كارند و آمريكا مي تواند با آنها كنار بيايد و براي جريان يافتن دوباره نفت ايران به غرب از كمك آنها بهره مند شود. از جمله آنها دكتر ابراهيم يزدي و عباس امير انتظام هستند. يزدي از طرفداران آمريكاست و امير انتظام هر چه بخواهيد آمريكايي است».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]