واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: برادر متوسليان هم نتوانست مرا از حضور در كردستان منصرف كند
زنان مسلمان و دلسوز ايراني از شليك اولين گلولههاي دشمن متجاوز بعثي و شهيد و مجروح شدن تعدادي از مردم و رزمندگان دريافتند كه بايد در ميادين نبرد حضور پيدا كنند؛ چه در كسوت يك رزمنده و چه در لباس يك امدادگر و پرستار.
نویسنده : مبينا شانلو
آنها به نيت كسب رضايت الهي و اطاعت از مقام ولايت به جبههها رفتند و چه بسا خود مجروح و جانباز شدند و گاه به خيل شهدا پيوستند. اما به حق بايد گفت كه اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نميآمدند، ما شاهد اين همه حضور در ميان صفوف مجاهدان نبوديم. امروز پس از گذشت سالها از اتمام جنگ تحميلي، به سراغ عزت سادات جمشيدون يكي از همان زنان مجاهدي رفتيم كه در دوران انقلاب و بعدها در دفاع مقدس حضور چشمگيري داشت. گفتوگوي ما با اين بانوي رزمنده و جانباز را پيش رو داريد. خانم جمشيدون چطور با افكار امام و فعاليتهاي انقلابي آشنا شديد؟ ما در خانواده پنج برادر و خواهر بوديم. پدرم بازاري بود و فعاليتهاي انقلابي داشت. از طريق پدر ما هم با امام و آرمانهاي انقلاب آشنا شديم. پدرم همواره اعلاميههاي امام را به خانه ميآورد. بچهها هم پيگير بودند. آن زمان من ازدواج كرده بودم و در روستاي تنكمان از توابع شهرستان ساوجبلاغ زندگي ميكردم. اما هر طور كه بود خودم را به تظاهرات و راهپيماييهاي تهران ميرساندم. در عين حال به بچهها پول ميدادم و آنها را به حضور در راهپيمايي تشويق ميكردم. ميگفتم برويد و درود بر خميني و مرگ بر شاه بگوييد. آنها هم ميرفتند و گاهي كتك هم ميخوردند و ميآمدند ميگفتند ما را زدهاند. من هم ميگفتم «عيب نداره انقلاب كتك هم داره» بعد مجدداً آنها را براي حضور در راهپيمايي تشويق ميكردم. تا اينكه اين حركتها خار چشم منافقين شد و منجر به درگيري بزرگي بين ما و منافقين در همان روستاي تنکمان شد. اين درگيريها چطور رخ داد؟ در پي فعاليتهايمان در مخالفت با شاه و بعدها بنيصدر، منافقين آرام ننشستند و به خانهمان حمله كردند و من به شدت مجروح و به بيمارستان منتقل شدم. در نهايت چيزي از خانهمان باقي نماند. اما من آرام ننشستم و به فعاليتهايم ادامه دادم. انتظامات نماز جمعه تهران بودم و فعاليتهايي ضد بنيصدر و طرفدارانش داشتم. پس از آن از سال 1358 عضو شوراي اسلامي و رابط دفتر امام در مدرسه علوي و جماران بودم. بر حسب نياز براي سخنرانيها هم اقدام ميكردم. اما همه اين فعاليتها از ديد منافقين دور نميماند و به هر ترتيبي كه بود به آزار و اذيتم ميپرداختند. تا اينكه جنگ هشت ساله عليه ايران تحميل شد. وضعيت خانواده شما در زمان جنگ به چه شكل بود؟ من پنج پسر و دو دختر داشتم. با آغاز جنگ بچهها يكي پس از ديگري در جبهه حضور پيدا ميكردند و گاهي بعد از مجروحيتهايشان براي عيادت به بيمارستان ميرفتم. همسرم هم براي دفاع از كشور و اسلام راهي شد. من هم بعد از راهي كردن پسرها همراه با دخترانم در تعاون سپاه و جهاد به فعاليت مشغول شدم. مدتي بعد جزو پرسنل بنياد شهيد شدم و فعاليتم شكل گستردهتري به خود گرفت. مدتي بعد براي امدادگري و خدمترساني به رزمندگان، راهي مريوان كردستان شدم. به عنوان يك خانم حضورتان در جبهه سخت نبود، آن هم در منطقه كوهستاني كردستان؟ چرا خب اما نياز به حضور بود. براي همين از اول آبان ماه 1360 راهي مريوان كردستان و در بيمارستان شهيد قاضي سنندج مشغول به فعاليت شدم. كارم امدادرساني و رسيدگي به حال مجروحان بود. در همين اثنا بود كه برادر احمد متوسليان را زيارت كردم. خانه پدري ايشان ديوار به ديوار خانه پدري من بود. از اين رو من را خوب ميشناخت. برادر احمد وقتي من را آنجا ديد گفت نبايد به اينجا ميآمديد، حضور شما اينجا خطر ناك است. منافقين شما را ميشناسند. من به ايشان گفتم: اينجا به حضور من نياز است براي همين از هيچ چيزي هراس ندارم. مدتي بعد از حضور در جبهه و خدمت شش ساله در بنياد شهيد و از آنجايي كه شيميايي شده بودم و امكان ادامه كار برايم نبود، استعفا دادم اما همواره به فعاليتهاي انقلابي و بسيجي خودم ادامه دادم. خانم جمشيدون چقدر حضور زنان را در عرصههاي اجتماعي به ويژه در شرايطي كه پشت سر گذاشتيد لازم ميدانيد؟ لزوم حضور زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس بر همگان ثابت شده و بر هيچ كس پوشيده نيست. اولين مسئوليتي كه زنان در دفاع مقدس، به صورت خودجوش و همپاي مردان بر عهده گرفتند، جنگيدن با دشمن بعثي در جنوب و مزدوران داخلي در كردستان بود. دفاع مقدس، نمونههاي بيشمار و در عين حال، كمنظيري از پشتيبانيهاي معنوي زنان را به ثبت رسانده است، در گيلانغرب، فرمانده يك گردان رزمي با ديدن رشادتهاي يك زن روستايي، از عقبنشيني منصرف ميشود و نيروهاي خود را به رغم فرمان بنيصدر، به شهر باز ميگرداند. زنان علاوه بر اينكه فرزندان، همسران، برادران و پدران خود را به مشاركت در دفاع مقدس تشويق ميكردند و اين تشويقها در استقبال مردان براي حضور بيشتر در جبههها بسيار مؤثر واقع شد، پس از شنيدن خبر جراحت و شهادت بستگان و عزيزان خود، شكيبايي و بردباري كمنظيري را به نمايش گذاشتند كه آن هم در تقويت روحيه رزمندگان به ادامه مردانه جنگ كمك فراواني كرد....
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]