واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آينده پيادهروي اربعين تضمين است
نویسنده : عليرضا محمدي
بعدازظهر يكشنبه هشتم آبان ماه در حالي موكب ايراني واقع در عمود 828 را ترك ميكنيم كه جدول زمانبنديمان نشان ميدهد حداقل سه روز زودتر از اربعين به كربلا خواهيم رسيد. بنابراين فشار زيادي به خودمان نميآوريم و به آرامي قدم برميداريم. اين طور شايد بهتر هم باشد. خوب ميشود به چهره خادمان سيدالشهدا(ع) نگاه كرد. عراقيهايي را ميگويم كه خالصانه از مهمانان حسين پذيرايي ميكنند و هر كسي با هر تمكن مالي و استطاعتي كه دارد، داشتههايش را با زائران تقسيم ميكند. در اين ميان چشمم به مردي ژندهپوش ميافتد كه كودكي خردسال مقابلش ايستاده و از سر و وضعشان معلوم است كه در فقر مالي به سر ميبرند. مرد تمام داشتههايش را در دو يا سه پارچ پلاستيكي جمع كرده و زائران را به نوشيدن آبي زلال فرا ميخواند. به صورتش نگاه ميكنم. به نظر ميرسد در ميان انبوه اغذيه و اشربهاي كه دور و برش پخش ميشوند از اينكه تنها توانسته مقداري آب عرضه كند كمي خجالتزده است. كنارشان ميايستم و از دست كودك خردسالش ليواني آب ميگيرم. احساس ميكنم در برابر قدر و قيمت خدمت خالصانهاش به زائران اباعبدالله حرفي براي گفتن ندارم. مينوشم و عبور ميكنم. چند قدم آن طرفتر دختر بچهاي دو يا سه ساله بستهاي دستمال كاغذي به دست گرفته و با چادر عربياش، تابلويي زيبا و زنده در ميان جاده خلق كرده است. برخي از زائران ميايستند و با او عكس يادگاري ميگيرند. پدرش چند قدم عقبتر ايستاده و با لبخند نظارهگر ماجراست. به حتم حضور كودكان در خادمي زائران اربعين، آينده اين حركت خودجوش و عظيم مردمي را تضمين ميكند. ما هم ميايستيم و با خادم بانمك و خردسال عراقي عكس يادگاري مياندازيم. نزديكيهاي غروب آفتاب قصد توقف و استراحت ميكنيم. در اينجا ديگر از موكبهاي ايراني خبري نيست و از يك عراقي در خصوص محل اقامت پرس و جو ميكنيم. تا بخواهد جوابمان را بدهد، ديگري پيشدستي ميكند و از ما ميخواهد به روستايشان برويم كه در همين حوالي است. درست از مقابل عمود 1259 به طرف ديگر جاده ميرويم و به دنبال جوان عراقي 200 متري پياده ميرويم تا به روستايشان ميرسيم. محل اقامت ما يك انباري قديمي است كه تبديل به اقامتگاه زائران شده است. روي ديوارهايش پوشيده از تصاوير رهبران مذهبي عراق و پرچمهايي مزين به نام ائمه اطهار است. جواني به نام جعفر السعداوي مسئول پذيرايي از ماست. بسيار پرحرف است و از همان ابتدا مشخص ميكند از طرفداران مقتدا صدر است و دوستدار انقلاب و ولايت. از جعفر در مورد حمام سؤال ميكنيم كه به اشتباه فكر ميكند پاهايمان كوفته شده و نياز به مشت و مال دارد. به زحمت متوجهاش ميكنيم كه بيخيال مشت و مال بشود و با اين وجود از ما طلب لباسهاي كثيفمان را ميكند تا زنان روستا آنها را بشورند. اين همه مهمان نوازي شرمندهمان كرده است. جعفر اما دست بردار نيست و هرچه ميگوييم سير هستيم، برايمان شام ميآورد. بعد از شام تعدادي از زائران اهل ساري از راه ميرسند و جمعمان جمعتر ميشود. صحبتها زود گل مياندازد و زودتر از آنچه فكرش را بكني خستگي ناشي از پيادهروي امان از جمع ميبرد و همه جا را سكوت فراميگيرد. صبح روز دوشنبه نهم آذرماه در حالي كه سه روز به اربعين مانده است، نزديكيهاي كربلا هستيم. آخرين عمود جاده نجف به كربلا 1375 است و بعد از آن عمودها در داخل حريم شهر كربلا و تا عدد 1460 ادامه مييابند. از سر همين خيابان ميتوان گلدستههاي حرم امام حسين(ع) را ديد. چهره زائراني كه براي اولين بار و آن هم پس از چند روز پيادهروي توانستهاند بارگاه امام سوم خود را نظاره كنند، ديدني است. شلوغي در كربلا به نهايت رسيده و يكي از همراهان كه تجربه روز اربعين را قبلاً درك كرده است ميگويد اين شلوغي در برابر اجتماع آن روز ناچيز است. قصد ما اقامت چند ساعته و خواندن زيارت اربعين و بازگشت سريع است. از ميان جمعيت خودمان را تا نزديكيهاي بينالحرمين ميرسانيم. از مسيري كه ما آمدهايم خيابان بسته است و تنها دستههاي عزاداري اجازه عبور دارند. از همان جا زيارت را ميخوانيم و برميگرديم. اما انگار چيزي جا مانده كه تك تك همراهان مرتب برميگردند و پشت سرشان را نگاه ميكنند! حالا درد تمام تاولها خودشان را نشان ميدهند. كوفتگي ساق پا و خستگيها و بيخوابيها. ديگر كربلايي پيش رو نيست كه به اميد ديدن حرم ملكوتي مولاي شهيدان و برادر باوفايش دردها را به شوقش التيام ببخشيم. يقين مشكل از ماست كه حسين را جا گذاشته و برگشتهايم. وگرنه او كه همه جا با ما بود...
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]