واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: در پی درگذشت زنده یاد علی حاتمی از شاعران خوب خراسانی از سیدحسن مبارز، شاعر و از دوستان حاتمی خواستیم تا برایمان از او بنویسد که این نوشته پیش روی شماست.یکشنبه بیست و دوم آذرماه سال نود و چهار روزی بود که یک نفر از جمع شاعران خراسان کم شد. برادرم سیدابوالفضل، عصر یکشنبه تلفنی خبر داد که علی حاتمی درگذشت. این خبر برایم بسیار سخت بود. تازه با هم خداحافظی کرده بودیم. تازه با هم حرف زده بودیم. داشتم می رفتم قم، با هم خداحافظی کردیم و قم هم که رسیدم، تلفنی با هم حرف زدیم، اما فردای آن روز سیدابوالفضل تماس گرفت و خبر دارم کرد و حالا چه غم بزرگی دل های دوستان خراسانی را تصرف کرده است. ارتباط ما چند نفر یک ارتباط عادی دوستانه نبود. ارتباطی عاطفی میان ما چند نفر بود. این [ما چند نفر] را که می گویم؛ یعنی علی حاتمی، سیدابوالفضل مبارز، ابوالفضل عصمت پرست، سید مسلم موسوی، مسعود یوسف پور و برخی دیگر از عزیزان. بنا شد چند سطری درباره شعرش بنویسم و چقدر در این گونه شرایط، دشوار است نوشتن هایی از این دست که تأملی دقیق می خواهد. دوست ندارم حالا که دارفانی را وداع گفته است، بیشتر از آنچه بود، او را نشان بدهم. شعرهای او دارای مضامین و موضوعات گوناگون اجتماعی، آیینی، طنز و گاهی با لهجه محلی بود و این اواخر بیشتر به شعر آیینی و هیات می پرداخت و دنیایی داشت. علی به معنای واقعی دوست داشتنی بود و اکنون هم که دارم می نویسم، برایم دشوار است از شعرش بگویم. یک جمله از شعرش می نویسم و دوست دارم جمله ها بنویسم از صفا و صمیمیت و جوانمردی اش. شاید علی حاتمی اگر به شعر طنز و اجتماعی و شعر با گویش محلی می پرداخت، بیشتر از این ها شناخته شده بود، اما همیشه می گفت، دوست دارم برای اهل بیت(ع) بگویم. دوست داشت شاعر اهل بیت باشد و شد. آخرین غزلش که ناتمام ماند، ظاهراً غزلی رضوی بود که مطلعش را برایم خواند و نمی دانم تکمیل شد یا نشد. به هر حال بحث بر سر بهتر بودن شعر اجتماعی یا آیینی نیست و هر کدام به جای خود کارکردی مناسب دارند، اما علی حاتمی شعر آیینی را انتخاب کرد با اینکه می دانست در شعر اجتماعی می تواند بسیار بیشتر حرف برای گفتن داشته باشد. یک نمونه شعر اجتماعی و یک غزل آیینی از مرحوم علی را که همواره یادش در دل های ما باقی خواهد ماند، در پایان همین یادداشت خواهید خواند. اما از شعر علی که بگذریم، او شاعری بود که بیش از هر چیز ویژگی های نیک اخلاقی اش نمود داشت. دوست دارم در این چند سطر کمی از ویژگی های اخلاقی او هم بنویسم. رابطه علی حاتمی با فرزندانش عباد و ایمان ، دوستانه و صمیمانه بود و من بارها می دیدم این صمیمیت را. او به رغم سختی ها، سرشار از شادی بود و هرگاه ما را غمگین می دید، سعی می کرد با حرف ها و خنده هایش فضا را عوض کند. گاهی اگر ناراحتی با دوستانش داشت در کمترین زمان ممکن خودش پیشقدم می شد. دلی شفاف و زلال داشت، متواضع بود و اهل خودخواهی و خود بزرگ بینی نبود. ناراحت شدن هایش هم شفافیتی خاص داشت. اهل دو رویی و نفاق نبود. ارادتی خاص به فرزندان اهل بیت(ع) و سادات داشت. شوخی هایش همیشگی بود و تبسم پیوسته بر لبش منقش بود. این اربعین کربلا بودیم و از کربلا که برگشتیم، گفت همکارانم می گویند: محل کار بدون تو خیلی سوت و کور است. اما حالا با پر کشیدنش ... « جانباز » بی خبر از خبرگزاری ها مَرد طوفان و بی قراری ها او که روزی کلید اصلی بود بر در و قفل اضطراری ها گوشه یک اتاق شش متری پنجه در چنگ بدبیاری ها مانده در خاطرات سنگرها مانده در قعر یادگاری ها در دلش یاد فکه و اروند یاد ایام پایداری ها بین امواج خستگی گاهی یاد مجنون و شب شکاری ها خسته از این همه تفاوت ها خسته از رنج کج مداری ها یک قفس خالی وپُر از پرواز مانده در او پَر قناری ها کم کَمَک کوچ این پرستو هست سمت صحرای گل تباری ها می رود سمت مقصد آخر مقصدِاز قفس فراری ها «برای مدح تو» ز بیت بیت غزل انقلاب می بارد به جای اشک ز چشمم گلاب می بارد برای مدح تو ای چلچراغ زیبایی قلم به دفتر من شعر ناب می بارد نشسته در شب تاریک و سرد مهرآباد شما که سر برسی آفتاب می بارد برای هر قدمت باغ باغ گل باید ز ابر چشم خیابان گلاب می بارد
شنبه ، ۲۸آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]