تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805426724




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پارمنیدس، رساله فراموش شده افلاطون


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: گروه اندیشه: اگر کسی افلاطون را بزرگ ترین فیلسوف تاریخ نشناسد ،بدون شک نمی تواند او را لااقل جزو سه فیلسوف بزرگ تاریخ به شمار نیاورد. او نخستین کسی بود که بحث دقیقی را درباره فلسفه هنر مطرح کرد و رساله های چون ایون ، هیپیاس بزرگ ، کتاب دهم جمهوری گواه آنند ، نخستین کسی بود که با استدلال درباره این اندیشید که شناخت چیست و رساله مشهور او در این باره یعنی تئتتوس موید این نظر است و همچنین درباره زبان در رساله کراتیلوس اندیشه ورزی کرد و می توان گفت این مسیر به همه موضوعات فلسفه می پردازد. در این میان به نظریه ای رسید به عنوان نظریه مثل که آن را همیشه به نام افلاطون می شناسند و در کنار او سقراط را نیز می گذارند. پس از معرفی این نظریه در تاریخ نقدهایی را متوجه خود کرد که از شاگردش ارسطو آغاز می شد و دو نقد مهم او یکی خوریسموس و یا جدایی بود ودیگری ایده سوم و بی نهایت ایده.  اکنون ما می دانیم پیش از آن که ارسطو این نقد ها را بر فلسفه افلاطون وارد کند. افلاطون خود بر این نقدها آگاه بوده است ویکی از رساله های او که هردوی این نقدها را مطرح می کند رساله پارمنیدس می باشد. علاوه بر این رساله پارمنیدس به مطالب و مسائل دیگری نیز توجه شده که در مقاله زیر به آن ها  پرداخته شده است. *** ساختار رساله در این رساله می خوانیم که کفالس از شهر کلازومنیا به آتن وارد شده و در آن جا با آدئیمانتوس دیدار می کند. او از آدئیمانتوس می خواهد که برادر ناتنی خودش را به نام آنتیفون به کفالس معرفی کند چرا که آنتیفون با شخصی به نام پیتودوروس آشناست که از دوستان زنون الئایی بوده و مکالمه ای را که سال ها پیش میان سقراط وپارمنیدس در حضور زنون و در حوالی آتن رخ داده است را شنیده است و کفالس می خواهد از پیتودوروس خواهش کند که آن مکالمه را برای او بازگو نماید.  این اتفاق می افتد و پیتودوروس که ابتدا این خواسته را نمی پذیرد ،قبول می کند که مکالمه را برای کفالس شرح دهد. اما این مکالمه که از زبان پیتودوروس گفته می شود هماهنگی بسیار زیادی با این مقدمه پیدا می کند چرا که بر طبق گفته پیتودوروس پارمنیدس وزنون نیز از شهرشان به تازگی وارد آتن شده بودند ،درست مشابه کفالس، و در آن جا تازه کتاب زنون شهرت پیدا کرده بود که سقراط در خانه آن ها وارد شده و گوش به قرائت کتاب زنون از زبان خودش سپرده بود درست از همان گونه که پیتودوروس آن مکالمه را برای کفالس می گوید. در آن زمان سقراط جوان و پارمنیس کهنسال بوده است. هماهنگی میان این دوداستان در مقدمه به این منوال  اتفاق می افتد. اما این هماهنگی ساختاری از این هم بیشتر می شود وقتی که می بینیم که می توان رساله را به دوقسمت تقسیم کرد یکی قسمت اول کتاب که سوال های پارمنیدس و پاسخ های سقراط را بیشتر دربرگرفته و یکی قسمت دوم که استدلالات پارمنیدس را به عنوان تمرین فلسفی در رساله می گنجاند که پس از خواهش های بسیار سقراط وپیتودوروس وزنون ، پارمنیدس راضی شده که این تمرینات را انجام دهد، توجه کنید که پیتودوروس خود نیز ابتدا از شرح مکالمه برای کفالس اجتناب می کرد و پس از تمناهایی چند رضایت داد. تقسیم کتاب به دو مرحله که چرنیس نیز به آن پرداخته. بی شباهت به تقسیم منظومه پارمنیدس به دو قسمت نیست که یکی را به نام قسمت اندیشه و دیگری قسمت عقیده معرفی کرده اند.  به همین اندازه برای فهمیدن این که ساختار رساله تصادفی نیست و افلاطون این موضوع را نیز مد نظر داشته کافی است. اکنون به اهمیت فلسفی رساله نگاهی می اندازیم. نقد نظریه مثل در قسمت اول کتاب زمانی که پارمنیدس از سقراط می پرسد که آیا تو خود توانسته ای این دو نوع چیز را یعنی ایده ها وچیز های دیگر را از هم جدا کنی و ادامه می دهد که معتقدی ایده هایی چون عدالت و زیبایی و...وجود دارند و پاسخ مثبت سقراط را می شنود ایرادهایی به این نظر وارد می کند که خبر از آ گاهی افلاطون نسبت به نقدهای نظریه مثل دارد. در جایی پارمنیدس می پرسد که آیا برای چیزهایی حقیر چون موی و گل و...نیز به ایده قائلی ؟ پاسخ سقراط  این است که : «به هیچ وجه ،بلکه معتقدم که آن چیزها همچنانند که می بینیم و جای شگفتی می بود اگر در مورد آن ها هم به وجود ایده قائل می شدیم.البته گاه این اندیشه مرا به تشویش انداخته است که نکند وضع آن ها نیز چنان باشد که پیشتر گفتیم و از این رو وقتی که به آن ها می رسم از بیم آن که در گرداب مهملات بیفتم و غرق شوم زود به آن ها پشت می کنم» در این پاسخ نکته ظریفی وجود دارد و آن تردیدی است که سقراط افلاطونی هنوز با آن دست وپنجه نرم می کند و ممانعت از تفکر درباره آن ها، این موضوع نشان می دهد که از این نقد که باید این چیزها را نیز دارای ایده بداند بی اطلاع نبوده است و می توانیم این آگاهی را نیز درباره افلاطون در نظر داشته باشیم. اما نقدهای دیگر را به وضوح مطرح می کند و می بیند که نمی تواند برای آن ها پاسخی بیابد. اگر چیزی از ایده بهره ور است راهی ندارد که یا از کل آن بهره ور باشد یا از جز آن. پارمنیدس نشان می دهد که اگر کل ایده بخواهد در چیزهایی مجزا وجود داشته باشد ناچار از هم جدا خواهد شد و اگر جزیی از ایده نیز بخواهد در چیزها وجود داشته باشد این مشکل پیش خواهد آمد که برای مثال ایده کوچکی بزرگ تر از خود می شود زمانی که جزیی از کوچکی در چیزی باشد در حالی که جز کوچکتر می شود واین به تناقض می انجامد پس هر دوی این موارد رد می شود. سقراط پیشنهاد می کند که اگر ما به وسیله فکر با ایده ارتباط داشته باشیم این مشکل حل خواهد شد و چون این موضوع به این نتیجه می انجامد که هرچیزی فکر داشته باشد ومتفکر باشد این شق نیز رد می شود. این موضوع نیز بررسی می شود که اگر ایده ها جدای از ما باشند که باید این گونه باشند چرا که در غیر این صورت وجود مستقل نمی داشتند ، در آن صورت باید به خاطر ارتباط با خودشان ایده شده باشند چرا که مستقلند ونه ارتباط با دیگر چیزها و دیگر چیزها نیز با ارتباط با خودشان به سر می برند نه با ایده ها و این موضوع به این نتیجه می انجامد که ما از شناسایی حقیقی بهره ور نیستیم ونمی توانیم ایده ها را بشناسیم و اگر کسی از شناسایی حقیقی بهره مند باشد خدا خواهد بود که اشیا را نیز می شناسد در حالی که گفتیم ایده ها مستقلند و این امر به تناقض می انجامد. اما تکثر ایده ها تا بی نهایت مشکل بسیار بزرگی است که پارمنیدس به آن می پردازد و آن بدین گونه است که اگر چیزها تصاویر و اشباح ایده ها هستند در نتیجه چیزها به ایده ها شبیه خواهند بود پس باید ایده دومی وجود داشته باشد که وجه شباهت آن ها را توجیه کند و ایده دوم خود نیز با ایده اول شبیه خواهد بود پس ایده سومی نیز باید وجود داشته باشد وتا بی نهایت . و می بینیم که در این جا به دقت تمام افلاطون از نقد خود و نقد نظریه  مثل آگاه است. آغاز قسمت دوم رساله پارمنیدس از آن جا که سقراط را در عنفوان جوانی می بیند او را ناآگاه از مشکلاتی که فلسفه دارد می شمارد و به او پیشنهاد می کند که تمرین های مقدماتی را از سر بگذراند. پس از آن که سقراط و پیتودوروس و زنون از او تمنا می کنند که این تمرین را در این مسئله به کار گیرد پارمنیدس این کار را می کند اما چون پاسخ های کوتاه می خواهد از یکی از جوانان مجلس می خواهد که عهده دار این مسئولیت شود و ارسطو بانگ بر می دارد که منظورت منم چرا که جوان ترینم. استفاده از نام ارسطو نیز تصادفی نیست و می تواند ما را در کی از مشکلات بزرگ تاریخ فلسفه راهنمایی کند چرا که می دانیم ارسطوی فیلسوف منتقد افلاطون است و همین نقدهایی را که افلاطون به خود وارد می کند بار دیگر بیان می دارد اما این سوال وجود دارد که اگر ارسطو شاگرد افلاطون است چرا هیچ گاه از آگاهی خود افلاطون نسبت به این نقد ها چیزی نمی گوید و آن ها را طوری بیان می کند که گویی از آن خود است. فکر می کنم از آن جا که از نام ارسطو در این رساله استفاده شده به عنوان کسی که پاسخ های کوتاه به تمرین پارمنیدس بدهد و او نیز به عنوان کسی که در این جمع است از انتقادات آگاه است می تواند این مسئله را این گونه پاسخ داد که ارسطو لااقل از همان ابتدا به عنوان یک متقد به این نظر مطرح شده باشد یعنی در زندگی افلاطون ، ارسطوی منتقد به عنوان آگاه از این نقدها بوده و البته دلیل دوم هم این که از ارسطو کتاب های درسیش مانده و نباید انتظار داشت که همان گونه که افلاطون که کتاب هایی را که برای عموم نوشته مانده اند ونه درس گفتارهایش ، مقدمه پردازی کند و به ما نشان دهد که ابتدا این انتقادها را چه کسی مطرح کرده است.


جمعه ، ۲۷آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[مشاهده در: www.setaresobh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن