واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: mahtabi26th August 2010, 06:23 PMسهراب سپهری دو هم بدنیا اومد. میگین نه مشاهده کنین: ...كفش هايم كو؟! دم در چيزي نيست. لنگه ي كفش من اين جاها بود! زير انديشه ي اين جا كفشي! مادرم شايد اين جا ديشب كفش خندان مرا، برده باشد به اتاق كه كسي پا نتپاند در آن هيچ جا اثر از كفشم نيست نازنين كفش مرا درك كنيد كفش من كفشي بود كفشستان! و به اندازه ي انگشتانم معني داشت... پاي غمگين من احساس عجيبي دارد شصت پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد شصت پايم به شكاف سر كفش، عادت داشت...! نبض جيبم امروز تندتر مي زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب كوپن مرغش باطل بشود ..... جيب من از غم فقدان هزار و صدو هشتاد و سه چوق كه پي كفش، به كفاش محل خواهد داد «خواب در چشم ترش مي شكند.» كفش من پاره ترين قسمت اين دنيا بود سيزده سال و چهل روز مرا در پا بود «ياد باد آن نهانش نظري با ما بود» دوستان! كفش پريشان مرا كشف كنيد! كفش من مي فهميد كه كجا بايد رفت كه كجا بايد خنديد. كفش من له مي شد گاهي زير كفش حسن و جعفر و عباس و علي توي صف هاي دراز من در كله ي صبح، پي كفشم هستم تا كنم پاي در آن كه به آن «نانوايي» مي گويند! شايد آن جا بتوان،نان صبحانه ي فرزندان را توي صف پيدا كرد بايد الان بروم....اما نه! كفش هايم نيست! كفش هايم...كو؟! با تشکر فریباکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) paradise7230th December 2010, 03:13 PMاهل دانشگاهم.........روزگارم خوش نيست......... ژتوني دارم.....خرده عقلي....سرسوزن شوقي..... اهل دانشگاهم......پيشه ام گپ زدن است......... گاهگاهي مي نويسم تكليف.....مي سپارم به شما.......... تابه يك نمره ناقابل بيست.....كه درآن زندانيست........ دلتان زنده شود......چه خيالي؟چه خيالي؟مي دانم گپ زدن بيهودست...خوب مي دانم دانشم بيهودست..... استاد ازمن پرسيد چه قدر نمره زمن مي خواهي؟ اهل دانشگاهم.....قبله ام آموزش....جانمازم جزوه.... مشق از پنجره ها مي گيرم.....همه ذرات وجودم متبلور شده است... درسهايم راوقتي مي خوانم كه خروس......مي كشد خميازه...... مرغ و ماهي خواب است..... خوب يادم هست....مدرسه باغ آزادي بود......درس بي كرنش مي خوانديم.... نمره بي خواهش مي آورديم.....تامعلم پارازيت مي انداخت همه غش مي كرديم.... وكلاس چه قدر زيبا بود.....ومعلم چه قدر حوصله داشت.... درس خواندن آنروزمثل يك بازي بود......كم كمك دور شدم ازآنجا...بارخودرا بستم... عاقبت رفتم دردانشگاه...رفتم از پله ي كامپيوتر بالا....چيزهاديدم در دانشگاه.... من گدايي ديدم درآخرترم......دربه در مي گشت.....نمره اي بهر قبولي مي خواست... من كسي را ديدم كه ازديدن يك نمره ي ده...دم دانشگاه پشتك مي زد..... شاعري ديدم هنگام خطا به خرچنگ مي گفت ستاره....واسيد نيترك راجاي نوشابه مي نوشيد.... همه جا پيدا بود .....همه جا را ديدم..... بارش اشك از نمره ي تك......جنگ آموزش با دانشجو.....حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر فتح يك ترم به دست ترميم.....قتل يك لبخند درآخر ترم.....همه را من ديدم... من به يك نمره ي ناقابل ده خشنودم....من به ليسانس قناعت دارم..... من نمي خندم اگر دوست من مي افتد.....من نمي خندم اگرنرخ ژتون رادوبرابربكنند.... ونمي خندم اگر موي سرم مي ريزد.....من دراين دانشگاه.....درسراشيب كسالت هستم... خوب مي دانم استاد كي كوئيز مي گيرد....برگه حذف كجاست.... سايت و رايانه آن مال من است....كل دانشكده از آن منست.... مابدانيم اگرسلف نباشد....همگي مي ميريم...واگرحذف نباشد همگي مشروطيم..... ونپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود؟....كارما نيست شناسايي مسئول غذا.... كارما نيست شناسايي بي نظميها....كارما شا يد اين است كه در مركز پانچ پي اصلاح خطاها برويم.... باتشكر رها سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]