تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816519948
بازی با اشعار
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: صفحه ها : [1] 2 raya20th July 2010, 12:52 PMبا سلام و عرض ادب خدمت دوستان محترم :)امیدوارم حال یکایک شما خوبان خوب باشه و لحضاتتون بهاری:) تاپیکی که این بار ایجادش میکنم به این صورت هست که نفر قبل از شما یه بیت شعر میذاره بعد یه وازه از تو شعرش انتخاب میکنه با رنگ دیگه زیر شعرش مینویسه بعد نفر بعد که میاد شعر بزاره باید شعری بگه که توش اون وازه ایی که نفر قبل گذاشته باشه:) نمیدونم متوجه شدین یا نه اول از همه خودم شعر میگم راستی باید حتماااااااااااااااا پست نفر قبل از خودتونو نقل قول کنید و شعراتونم کوتاه و تک بیتی باشه شروع میکنم . رسم ما آوارگان ترک وفا و دوست نیست رسم ما دریا دلان خشکیدن احساس نیست وفا نفر بعد یه بیت شعر بگه که توش وفا باشه توجه : این تاپیک باید مثل مشاعره رفتار بشه و افرادی که شرکت میکنن پست نفر قبل از خودشون رو نقل قول کنن و باید حتما تک بیتی شعر یا دو بیتی بگن و وازه ایی که مشخص میکنن هم باید یه رنگ مجزا از رنگ شعری که گفتن باشه و حتما زیر شعرشون بنویسنش ممنونم dina 200621st July 2010, 05:26 AMبه این قسمتش خوب توجه کنید که در صورت رعاین نشدن تاپیک قفل میشه!! این تاپیک باید مثل مشاعره رفتار بشه و افرادی که شرکت میکنن پست نفر قبل از خودشون رو نقل قول کنن و باید حتما تک بیتی شعر یا دو بیتی بگن و وازه ایی که مشخص میکنن هم باید یه رنگ مجزا از رنگ شعری که گفتن باشه و حتما زیر شعرشون بنویسنش ممنونم رسم ما آوارگان ترک وفا و دوست نیست رسم ما دریا دلان خشکیدن احساس نیست وفا نفر بعد یه بیت شعر بگه که توش وفا باشه ساحره22nd July 2010, 01:08 AMرسم ما آوارگان ترک وفا و دوست نیست رسم ما دریا دلان خشکیدن احساس نیست وفا نفر بعد یه بیت شعر بگه که توش وفا باشه وفا نكردي و كردم ، خطا نديدي و ديدم شكستي و نشكستم ، بُريدي و نبريدم نديدي raya22nd July 2010, 02:33 AMوفا نكردي و كردم ، خطا نديدي و ديدم شكستي و نشكستم ، بُريدي و نبريدم نديدي کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند هر چه شکفتم تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم ریختم تا که بدامان تو آویختم افسوس dina 200622nd July 2010, 03:21 AMهر چه شکفتم تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم ریختم تا که بدامان تو آویختم افسوس افسوس که عمری پی اغیار دویدیم از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم مقصد raya22nd July 2010, 12:02 PMافسوس که عمری پی اغیار دویدیم از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم مقصد مقصد اينجاست، نداي طلب اينجا شنوند بُختيانرا ز جرس صبحدم آوا شنوند خاكيانرا ز دل گرم روان آتش شوق باد سرد از سر خوناب سويدا شنوند جرس ساحره22nd July 2010, 06:07 PMمقصد اينجاست، نداي طلب اينجا شنوند بُختيانرا ز جرس صبحدم آوا شنوند خاكيانرا ز دل گرم روان آتش شوق باد سرد از سر خوناب سويدا شنوند جرس مرا درمنزل جانان چه امن عیش چون هردم جـرس فریـاد می دارد که بـربندیـد محمـلهــا فرياد raya23rd July 2010, 02:31 AMمرا درمنزل جانان چه امن عیش چون هردم جـرس فریـاد می دارد که بـربندیـد محمـلهــا فرياد خانه ام آتش گرفتست آتشي جانسوز هر طرف مي سوزد اين آتش پرده ها و فرش ها را تارشان با پود من به هرسو ميدوم گريان در لهيب آتش پر دود وزميان خنده هايم تلخ و خروش گريه ام ناشاد از درون خسته و سوزان ميكنم فرياد ، اي فرياد خسته ساحره23rd July 2010, 03:28 PMخانه ام آتش گرفتست آتشي جانسوز هر طرف مي سوزد اين آتش پرده ها و فرش ها را تارشان با پود من به هرسو ميدوم گريان در لهيب آتش پر دود وزميان خنده هايم تلخ و خروش گريه ام ناشاد از درون خسته و سوزان ميكنم فرياد ، اي فرياد خسته خسته ام می فهمید؟! خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن خسته از منحنی بودن و عشق خسته از حس غریبانه این تنهایی عشق raya24th July 2010, 12:47 AMخسته ام می فهمید؟! خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن خسته از منحنی بودن و عشق خسته از حس غریبانه این تنهایی عشق عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یارب از عمق وجود اشک ساحره24th July 2010, 12:54 AMعشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یارب از عمق وجود اشک اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود شب raya24th July 2010, 01:12 PMاشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود شب شب که میرسد از کـنـارهها گـریـه مـیکـنـم بـا سـتـارهها وای اگر شبـی ز آستیـن جان بــر نــیــاورم دســت چـــارهها ستاره ساحره25th July 2010, 12:28 AMشب که میرسد از کـنـارهها گـریـه مـیکـنـم بـا سـتـارهها وای اگر شبـی ز آستیـن جان بــر نــیــاورم دســت چـــارهها ستاره به آبروی قناعت قسم که روی نیاز به خاکپای فرومایگان نسودم من اگر چه رنگ شفق یافت دامنم از اشک همان ستاره خندان لبم که بودم من قسم naghmeirani25th July 2010, 01:11 AMبه آبروی قناعت قسم که روی نیاز به خاکپای فرومایگان نسودم من اگر چه رنگ شفق یافت دامنم از اشک همان ستاره خندان لبم که بودم من قسم قسم به جان تو گفتن طریق عزّت نیست به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است سوگند... ساحره25th July 2010, 02:25 AMقسم به جان تو گفتن طریق عزّت نیست به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است سوگند... یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم جان من و جان تو گویی که یکی بوده ست سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم بيزار naghmeirani25th July 2010, 02:35 AMیک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم جان من و جان تو گویی که یکی بوده ست سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم بيزار من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست جاودانی ساحره25th July 2010, 02:54 AMمن از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست جاودانی می نوش که عمر جاودانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست هنگام گل و باده و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست زندگاني raya25th July 2010, 04:20 PMمی نوش که عمر جاودانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست هنگام گل و باده و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست زندگاني زندگي » زيباست، كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟ كو « دل آگاهي » كه در « هستي » دلارائي به بيند ؟ صبحا « تاج طلا » را بر ستيغ كوه، يابد شب « گل الماس » را بر سقف مينائي به بيند « هستي » ساحره25th July 2010, 07:24 PMزندگي » زيباست، كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟ كو « دل آگاهي » كه در « هستي » دلارائي به بيند ؟ صبحا « تاج طلا » را بر ستيغ كوه، يابد شب « گل الماس » را بر سقف مينائي به بيند « هستي » ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست مهتاب naghmeirani25th July 2010, 07:37 PMساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست مهتاب بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبالِ تو گشتم شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم شدم آن عاشقِ بیچاره که بودم کوچه ساحره25th July 2010, 10:00 PMبی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبالِ تو گشتم شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم شدم آن عاشقِ بیچاره که بودم کوچه پیام باد بهار از وصال جانان است بیار باده که هنگام مستی جان است قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی که عقل بر سر بازار عشق حیران است بهار raya26th July 2010, 12:07 AMپیام باد بهار از وصال جانان است بیار باده که هنگام مستی جان است قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی که عقل بر سر بازار عشق حیران است بهار غبار بشوی، زچهره، خود بهار رسید بهار وزید، بهار شکفت، بهار دمید زقله ی کوه، ز سینه ی دشت، ز دامن کشت ز هر چه که سرخ، زهرچه که زرد، زهرچه سپید زمهر و زمه، از آن خم ره، زقوس قزح سینه naghmeirani26th July 2010, 11:13 AMغبار بشوی، زچهره، خود بهار رسید بهار وزید، بهار شکفت، بهار دمید زقله ی کوه، ز سینه ی دشت، ز دامن کشت ز هر چه که سرخ، زهرچه که زرد، زهرچه سپید زمهر و زمه، از آن خم ره، زقوس قزح سینه سینه مالامالِ درد است ای دریغا مرحمی دل ز تنهائی به جان آمد خدا را مرحمی تنهائی raya26th July 2010, 01:02 PMسینه مالامالِ درد است ای دریغا مرحمی دل ز تنهائی به جان آمد خدا را مرحمی تنهائی چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست دل rooya_k2226th July 2010, 02:31 PMچنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست دل گفتمش : دل می خری ؟ برسید چند؟ گفتمش : دل مال تو، تنها بخند ! خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جاي پايش روي دل جا مانده بود..... خنده ساحره26th July 2010, 03:08 PMگفتمش : دل می خری ؟ برسید چند؟ گفتمش : دل مال تو، تنها بخند ! خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جاي پايش روي دل جا مانده بود..... خنده با عزیزان درنیامیزد دل دیوانهام در میان آشنایانم ولی بیگانهام از سبک روحی گران آیم به طبع روزگار در سرای اهل ماتم خندهٔ مستانهام ديوانه raya26th July 2010, 07:46 PMبا عزیزان درنیامیزد دل دیوانهام در میان آشنایانم ولی بیگانهام از سبک روحی گران آیم به طبع روزگار در سرای اهل ماتم خندهٔ مستانهام ديوانه چو مست روی توام ای حکیم فرزانه به من نگر تو بدان چشمهای مستانه ز چشم مست تو پیچد دلم که دیوانه است که جنس همدگر افتاد مست و دیوانه دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر که آفتاب نظر خوش کند به ویرانه بکن نظر که بدان یک نظر که درنگری درختهای عجب سر کند ز یک دانه مستانه ساحره26th July 2010, 08:40 PMچو مست روی توام ای حکیم فرزانه به من نگر تو بدان چشمهای مستانه ز چشم مست تو پیچد دلم که دیوانه است که جنس همدگر افتاد مست و دیوانه دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر که آفتاب نظر خوش کند به ویرانه بکن نظر که بدان یک نظر که درنگری درختهای عجب سر کند ز یک دانه مستانه رو سينه را چون سينه ها هفت آب شو از کينه ها وآنگه شراب عشق را پيمانه شو پيمانه شو بايد که جمله جان شوی تا لايق جانان شوی گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو جانان raya27th July 2010, 01:32 AMرو سينه را چون سينه ها هفت آب شو از کينه ها وآنگه شراب عشق را پيمانه شو پيمانه شو بايد که جمله جان شوی تا لايق جانان شوی گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو جانان جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد جمال naghmeirani27th July 2010, 08:47 PMجان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد جمال تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را آینه ساحره27th July 2010, 09:15 PMتو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را آینه همچو قمر برآمدی بر قمران سر آمدی همچو هلال زار من زان قمرم به جان تو خشک و ترم خیال تو آینه جمال تو خشک لبم ز سوز دل چشم ترم به جان تو چشم naghmeirani27th July 2010, 09:19 PMهمچو قمر برآمدی بر قمران سر آمدی همچو هلال زار من زان قمرم به جان تو خشک و ترم خیال تو آینه جمال تو خشک لبم ز سوز دل چشم ترم به جان تو چشم به چشمم بد ِ مردمان عین خوبی است که من هر چه دیدم ، ز چشم تو دیدم دهانم شد از بوی نام تو لبریز به هر کس که گل گفتم و گل شنیدم لبریز ساحره27th July 2010, 10:10 PMبه چشمم بد ِ مردمان عین خوبی است که من هر چه دیدم ، ز چشم تو دیدم دهانم شد از بوی نام تو لبریز به هر کس که گل گفتم و گل شنیدم لبریز لبریز اشکم ، جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟ و آن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم دنيا raya28th July 2010, 09:17 AMلبریز اشکم ، جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟ و آن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم دنيا تنها نه پهلو زیر بار در ترک برداشت از درد دنیا نیز سرتا سر ترک برداشت از سوز زخمش آسمان تا صبح می نالید صد بار خورشید از غم مادر ترک برداشت از بوستان سبز آل الله کم می شد یاسی که از گلزار پیغمبر ترک برداشت این ابتدای ماجرایی شوم و ننگین بود تا اینکه د ر محرابوستان ب کوفه سر ترک برداشت... ساحره28th July 2010, 11:05 PMتنها نه پهلو زیر بار در ترک برداشت از درد دنیا نیز سرتا سر ترک برداشت از سوز زخمش آسمان تا صبح می نالید صد بار خورشید از غم مادر ترک برداشت از بوستان سبز آل الله کم می شد یاسی که از گلزار پیغمبر ترک برداشت این ابتدای ماجرایی شوم و ننگین بود تا اینکه د ر محرابوستان ب کوفه سر ترک برداشت... هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست ما را همین سرست که بر آستان توست بسیار دیدهایم درختان میوه دار زین به ندیدهایم که در بوستان توست يار فیدل29th July 2010, 09:32 AMهر روز خلق را سر یاری و صاحبیست ما را همین سرست که بر آستان توست بسیار دیدهایم درختان میوه دار زین به ندیدهایم که در بوستان توست يار آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست آنکه زاغیار برد شکوه بر یارکجاست باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست raya29th July 2010, 12:41 PMآنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست آنکه زاغیار برد شکوه بر یارکجاست باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست رمضان آمد و آهسته صدا كرد مرا مستعد سفر شهر خدا كرد مرا از گلستان كرم طرفه نسيمي بوزيد كه سراپاي پر از عطر و صفا كرد مرا نازم آن دوست كه با لطف سليماني خويش پله از سلسله ديو دعا كرد مرا فيض روحالقدسم كرد رها از ظلمات همرهي تا به لب آب بقا كرد مرا دعا akpakp29th July 2010, 01:29 PMرمضان آمد و آهسته صدا كرد مرا مستعد سفر شهر خدا كرد مرا از گلستان كرم طرفه نسيمي بوزيد كه سراپاي پر از عطر و صفا كرد مرا نازم آن دوست كه با لطف سليماني خويش پله از سلسله ديو دعا كرد مرا فيض روحالقدسم كرد رها از ظلمات همرهي تا به لب آب بقا كرد مرا دعا ما بر آریم شبی دست و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم دل بیمار شد از دست رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم بیمار ساحره29th July 2010, 06:01 PMما بر آریم شبی دست و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم دل بیمار شد از دست رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم بیمار بی روی تو راحت ز دل زار گریزد چون خواب که از دیده بیمار گریزد در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود آسودگی از مرغ گرفتار گریزد خواب raya30th July 2010, 02:10 AMبی روی تو راحت ز دل زار گریزد چون خواب که از دیده بیمار گریزد در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود آسودگی از مرغ گرفتار گریزد خواب دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم بر لب رسید جانم تا خدمتش رسیدم میکند بی خم از جا اشکی که میفشاندم میزد به جانم آتش آهی که می کشیدم دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم بوسه ساحره30th July 2010, 11:54 PMدیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم بر لب رسید جانم تا خدمتش رسیدم میکند بی خم از جا اشکی که میفشاندم میزد به جانم آتش آهی که می کشیدم دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم بوسه گر بوسه می خواهی بیا ، یک نه دو صد بستان برو این جا تن بی جان بیا ، زین جا سراپا جان برو صد بوسه ی تر بَخْشَمَت ، از بوسه بهتر بَخْشَمَت اما ز چشم دشمنان ، پنهان بیا ، پنهان برو پنهان naghmeirani31st July 2010, 12:36 AMگر بوسه می خواهی بیا ، یک نه دو صد بستان برو این جا تن بی جان بیا ، زین جا سراپا جان برو صد بوسه ی تر بَخْشَمَت ، از بوسه بهتر بَخْشَمَت اما ز چشم دشمنان ، پنهان بیا ، پنهان برو پنهان در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس تنگ ساحره31st July 2010, 12:54 AMدر دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس تنگ از تنگدلی پاس دل تنگ ندارم چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای آزرده دردم دو سه پیمانه بسم نیست درد naghmeirani31st July 2010, 10:43 AMاز تنگدلی پاس دل تنگ ندارم چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای آزرده دردم دو سه پیمانه بسم نیست درد در طریقِ عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با دردِ تو دارد مرهمی آسایش raya31st July 2010, 08:00 PMدر طریقِ عشقبازی امن وآسایش بلاست ریش باد آن دل که با دردِ تو دارد مرهمی آسایش آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را قضا ساحره1st August 2010, 01:35 AMآسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را قضا قضا چون زند جام عمرم به سنگ به داغم شود دیده ها لاله رنگ لاله mahtab 1102nd August 2010, 04:27 PMقضا چون زند جام عمرم به سنگ به داغم شود دیده ها لاله رنگ لاله در شبِ تاري كه در آن نور حق تابيده بود دل عروج لاله را تا اوج بودن ديده بود بوي رز آن شب نميآمد خداوندا بگو دست نامرد كدامين باد او را چيده بود؟ بوي شببو آن شب از بستان نميآمد چرا؟ آن گل شبزندهدار آن شب مگر خوابيده بود؟ ××× ارتش طوفان در آن شب از براي فتح باغ با رز و شببو و لاله مدتي جنگيده بود لاله كان شب با هجوم سرد طوفان جنگ كرد صبح فردا شربت پرواز را نوشيده بود گر چه رز پرپر شد آن شب، صبح فردا بوي او در چمنزار بهشت جاودان پيچيده بود ××× آسمان -آبيترين آواز بلبل در قفس- در عزاي لاله سيلابي ز خون باريده بود در كنار گور شببو، لاله، رز در باغ گل صبح فردا لاله و شببو و رز روييده بود رز ساحره2nd August 2010, 09:18 PMدر شبِ تاري كه در آن نور حق تابيده بود دل عروج لاله را تا اوج بودن ديده بود بوي رز آن شب نميآمد خداوندا بگو دست نامرد كدامين باد او را چيده بود؟ بوي شببو آن شب از بستان نميآمد چرا؟ آن گل شبزندهدار آن شب مگر خوابيده بود؟ ××× ارتش طوفان در آن شب از براي فتح باغ با � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 641]
-
گوناگون
پربازدیدترینها