واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
اشک شوق زیارت چشمان مهاجرین را پُر کرد
«حوریه بیانی» پژوهشگر و کارشناس مطالعات زنان و خانواده از چهرههای مطرح در میان زنان مهاجر افغانستانی مقیم ایران در یادداشتی، شور و حال مهاجرین افغانستانی را از زیارت اربعین به تصویر کشیده است.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «حوریه بیانی» پژوهشگر و کارشناس مطالعات زنان و خانواده از چهرههای مطرح در میان زنان مهاجر افغانستانی مقیم ایران در یادداشتی شور و حال مهاجرین افغانستانی را از زیارت اربعین به تصویر کشیده است. در این یادداشت آمده است: عشق به امام حسین علیه السلام و آرزوی پیاده روی اربعین، نقطه وصل همه مسلمانان و شیعیان جهان است. خط سرخ حسینی و آرزوی بودن در بین الحرمین، اشک در چشمان همه جمع میکند. طبق قوانین و مقررات، اتباع افغانستانی ساکن ایران، امسال باید برای رفتن به کربلا، گذرنامه و ویزای عراق را در دست میداشتند. کسانی که گذرنامه داشتند، در روزهای بعد از عاشورا، مدام پیگیر نحوه گرفتن ویزا و برنامهریزی برای رفتن بودند و کسانی هم که کارت شناسایی آمایش داشتند، همه چشم و گوش شده بودند تا خبری از نحوه حضور در مراسم اربعین بشنوند. جمع کثیری از مشتاقان زیارت اربعین از کسانی بودند که کارت آمایش داشتند و چند شب قبل از اربعین را در مرز خوابیده و امیدوار به اتفاقی شبیه سال پیش بودند که در روز اربعین خود را بر سرمزار مولای خود برسانند. اما امسال با باز و بسته شدن مقطعی مرز، عدهای سعادت حضور در راهپیمایی اربعین را پیدا نکردند ولی بسیاری از مهاجرین روزها در راه و در مرز ماندند، زیر باران خیس شدند و سرانجام با دل شکسته به خانههای خود بازگشتند. شرمندگی را میشد از نگاه بسیاری از این بازماندگان از زیارت فهمید و بغض فرو خورده را از صدای خسته آنان تشخیص داد. زنی در حالی که بغض در گلو داشت، گفت: مرا نطلبید، از مشهد تا مهران، سواری 230 هزار تومان طلب کرده بود، مشکلی نبود، پولهای خودم را کنار گذاشته بودم برای اربعین؛ میخواستم هزینه سفرم از دسترنج خودم باشد. وی با هر مهرهای که به لباسها دوخته بود و با انگشتانی که نخ در چرخ خیاطی کرده بود، خودش را در بین الحرمین دیده بود. هر هزار تومان را با امید معجزه اربعین پارسال جمع کرده بود اما باز هم از قافله عشق جا مانده بود. گفت: سر مرز، آسمان هم برای ما گریست، ما و زمین و آسمان، همه، میگفتیم: لبیک یا حسین! و میگریستیم. باران مهران با مهر از چادرش عبور کرده بود و روحش را شسته بود. نگاه شرمنده و غم صدایش هیچ کدام نمیتوانست لطافت باران را از وی بگیرد. گفتم: بوی کربلا گرفتهای مادر! با استکان چای بازی میکرد و سنگینی نگاهش آوار شده بود بر فرش زیر پایمان. پیاده روی اربعین آرزوی همه ماست اما قوانین سفت و سخت، میتواند روی روح ما خراش بکشد و باز دوباره صبرمان را بیازماید. اما در کنار کسانی که از سفر باز ماندند بسیاری از مهاجرین که گذرنامه و ویزا داشتند و برخی هم که هیچ مدرکی نداشتند، با استفاده از شلوغی مرز، توانستند به آرزوی دیرین خود که همانا زیارت امام آزادگان در روز اربعین بود خود را به کربلا برسانند. بعد از عاشورا فکر و ذکر همه شده بود اربعین و من هم یکی از آنان بودم که در آخرین لحظات از زیارت جاماندم. بار اول که شماره ناشناس، صدای گوشیم را بلند کرد، فقط صدای هق هق «راضیه» بود، قول داده بود چشمش که به گنبد افتاد به من زنگ بزند. صدای دوستم راضیه هنوز در گوشم میپیچد که در تلفن گفت: الان بین الحرمین هستم حوریه، جمعیت خیلی زیاده. همه هستند پیر جوان، زن، مرد. خیلی از بچههای هیئت هستند، از همه کشورها هستند، یکی تمام راه پدر پیرش را به دوش گرفته بود. حتی یک خانواده مهاجر که بدون گذرنامه و ویزا و با استفاده از شلوغی مرز مهران، خود را به کربلا رسانده بودند، خوشحال به نظر میرسیدند و دغدغه بازگشت و اینکه چگونه میخواهند دوباره به ایران بازگردند را نداشتند و گفتند: حتی اگر کارتهای شناسایی ما باطل هم بشود اشکال ندارد، به آرزوی خود رسیدهایم و دیگر آرزویی نداریم. راضیه میگفت: با اولین کاروان مهاجرین که در روز اربعین با پرچم افغانستان وارد کربلا شدیم، از بلند گوهای ورودی شهر اعلام شد که هم اکنون زائران حسینی از افغانستان وارد کربلا شدند و این همان لحظهای بود که هر کسی آرزویش را داشت. «حوریه، انشاالله سال دیگه با هم بیایم و با چند کیلو چای سبز برای زائران اربعین چای سبز هلدار دم کنیم.» به گمانم میخواست دلداری ام دهد، مرا که به بهانه درس و بحث، باز دوباره از سیل مشتاقان زیارت اربعین جا مانده بودم. مرا که جا مانده بودم مثل امسال، مثل خیلی سالهای دیگر. انتهای پیام/
http://fna.ir/CYLC6X
94/09/17 - 15:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]