واضح آرشیو وب فارسی:عصر تبریز: عصر تبریز: یکی از مخاطبان عصر تبریز با ارسال مطلبی به خبر باز کردن بخیه های کودک اصفهانی توسط یک پزشک واکنش نشان داد. ضمن احترام به مخاطبین متن ارسالی وی تقدیم مخاطبان می گردد: تقدیم به تمام پزشکان ایران زمین که فکر میکنند احترام به عنوان و تیتر انها اجبار است چون معتقدند با مشقت این تیتر را به دست اورده اند! اما من میخواهم بگویم، در این دنیا نه تنها پزشکان بلکه تمام انسان ها نمی توانند انتظار احترام اجباری داشته باشند. احترام و تعلق خاطر، اکتسابی است، من حتی یک بار هم این سریال جدید “مهران مدیری” را که خشم جامعه ی پزشکی را بر اورده ندیدم، اما هر روز چندین و چندین انشا و نقد پزشکان را خوانده ام. من بدون دیدن این سریال میخواهم ار تجربه های خودم بگویم. از فیلم واقعی که سال ها در بیمارستان قلب تبریز به دلیل بیماری پدرم با چشمان خودم دیدم. از سریال بی نظمی ها، بی احترامی ها و آشوب هایی که در بیمارستان های تبریز دیدم.از اشک هایی که ریختم، از التماس هایی که به رزیدنت ها کردم وقتی اتندی نبود. شما هموطن پزشک عزیز، در دورات اینترنی چندین بار باید از بخش با شما تماس گرفته میشد تا بالاخره از پاویون خود به بخش مشرف میشدید؟ چندین بار به بیمار و همراه بیمار جواب سربالا داده اید. امدن شما با اکراه و بی مسئولیتی، و صرفا از روی رفع تکلیف، قابل احترام نیست، من نمیتوانم به کسی که به من و امثال من احترامی قایل نیست ،حتی لبخند بزنم! اما من صدبار دست ان خدمه را که از روی انسانیت حال من و مریض من را میپرسد را میبوسم. اما شما صرفا چون عنوانت قداست دارد ایا لایق احترامی؟! من نمیتوانم خنده های پزشکان اورژانس را به جوک هایی که در تلفن همراه خود میخواندند انگاه که پدر من داشت توسط همکارانشات احیا میشد و من اشک میریختم فراموش کنم. بازهم میگویید همه ی شما به معنای واقعی پزشک هستید؟ آیا پزشک بودن شما را از انسان بودن دور میکند؟ شما پزشک عزیز که ادعا میکنید باید به شما احترام گذاشته شود، چون جان انسان ها در دست شماست، هنوز یادم نرفته که چندین بار رزیدنت سال بالایی بدون ویزیت و صرفا شرح حال تلفنی اینترن کشیک، به یک مریض که سابقه افت فشار خون داشت با فشار خون ٧٠-۵٠ “پتیدن” تجویز کرد و اگر من نبودم و مقاومت نمیکردم ان پتیدن مثل دفعات قبل تجویز میشد وشاید پدرم دوباره به دلیل افت فشار و عدم پاسخ بدن به درمان به اغما می رفت و … تا حالا چندین بیمار نااگاه ،به راحتی و فقط به خاطر سهل انگاری شما، جان داده اند. چند بار برای احیا ی مریض دیر رسیده اید؟ چند بار به من و امثال من در مقام همراه مریض بدون کوچکترین شفاف سازی جواب سر بالا داده اید؟ بیایید کمی انصاف داشته باشیم. در اینکه شما برای رسیدن به هدف شغلی تان نسبت به بقیه انسان ها مسیر سختی و طاقت فرسایی را گذرانده اید شکی نیست. اما ایا این دلیل میشود که همه ی شما باید پرستیده شوید و خود را تا مقام خدایی بالا ببریید و ظرفیت انتقاد را نداشته باشید؟ همانطور که نمی توان گفت همه بد هستند نمی توان گفت همه خوووب هستند.همه ی انسان ها خوب و بد دارند، همه ی پزشک ها انسان هستند و لذا همه ی پزشک ها صرفا به دلیل پزشک بودنشان انسان مافوقی نیستند. سوال من از شما این است “ایا طبابت و خدمات درمانی که ارایه میدهید رایگان هست”؟ بله اصلا نیست! شما انجام وظیفه میکنید، اما وظیفه ی شما برای ما ارزشمند است، چون به واسطه ی انجام وظیفه ی شما به شرطی که نتیجه دهد ارزشمندترین افراد زندگی ما عمر بیشتر و راحت تری را خواهند داشت. اما نه هر انسانی و نه هر پزشکی صرفا چون پزشک هست، نباید خطا ها، قصور و بی احترامی هایش نادیده گرفته شود و انتقادپذیر نباشد. من میبوسم دستان “ دکتر جمشید سیفی “، متخصص مغز اعصاب تبریزی را که به خاطر یک بیمار که هیچ تشخیصی برای دلیل بیماریش پیدا نمیشد، بدون دریافت کوچکترین هزینه ای و تنها بر اساس حس مسئولیت و وجدان پزشک بودنش،در مقام مشاور ماه ها مطالعه انجام داد و زمان گذاشت. من میبوسم پای “ دکتر صمد غفاری ” کاردیولوژیست تبریزی را که به خاطر وخامت حال بیماری که حتی در اتاق وی بستری نبود و مسئولیتی نسبت به بیمار نداشت ،از فرودگاه به بیمارستان بازگشت. من میبوسم دستان این بزرگوار را که با احساس مسئولیت، دلسوزی، جدیت، حس “نوع دوستی ” و بزرگواری روند درمان بیمارانش را پیگری می کند. من میبوسم دستان روانپزشک تبریزی، “ دکترعلیرضا فرنام ” پزشک بزرگواری را که به نشانه ی احترام به پای تک تک بیمارانی که به مطبش مراجعه میکنند برمی خیزد. و در کلاس درسش به تمام دانشجویانش تاکید میکند که هر بیماری که از بین بقیه پزشکان شما را انتخاب کرده لایق احترام است به خاطر اعتمادش به شما … من میبوسم دستان رزیدنتی را که با همراه بیمار همچون مادر، پدر و خواهر و برادر خود حرف میزند و احساس مسئولیت و همدردی اش در تک تک رفتار، و نگاهش هویداست. من به نشانه ی احترام تعظیم میکنم و دست تمام طبیبان واقعی جهان را میبوسم. اما فراموش نمیکنم بودند کسانی که نه تنها پزشک نبودند بلکه از انسانیت هم فاصله داشتند. فراموش نمیکنم که چه راحت به بیمار و همراه روستاییش پرخاشگری میکردند.فراموش نمیکنم که چه بی تفاوت از خیلی از صحنه ها که نسبت به ان مسئول بودند گذشتند. چه.پس بیاید یک طرفه به قضیه نگاه نکنید. بیایید خودتان را جای بیمار و همراه بیمار بگذاریید. اسرا طریقیان/ فارغ التحصیل mba از دانشگاه امیرکبیر
دوشنبه ، ۱۶آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر تبریز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]