تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):مؤمن، خاموشى اختيار مى‏كند تا سالم بماند و سخن مى‏گويد تا سودى ببرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836952739




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهراوه شریفی نیا:همبازی شدن با مامان بهترین اتفاق بود


واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: نمی دانم چقدر با این جمله موافق هستید که برخی بازیگران ذاتاً بازیگر هستند و برخی از بازیگران ذاتاً بازیگر نیستند.به گزارش هدانا،کافی است مخاطب عام تلویزیون و سینما باشید تا متوجه شوید برخی از بازیگران سینما و تلویزیون حتی اگر در جایگاه فعلی شان به حق واقعی شان نرسیده باشند، ذاتاً بازیگر هستند و بازیگری ریشه در وجود آنان دارد. این هنرمندان جلوی دوربین بازیگری را با ادا و اصول به تماشاگر تحمیل نمی کنند. تو عیناً می توانی زندگی را در جنس بازی آنها درک کنی و باور لحظات بازی این دست بازیگران اصلاً سخت و دشوار نیست. مهراوه شریفی نیا از آن دست بازیگرانی است که با توجه به جایگاه خانوادگی اش توقع می رود شناخت کاملی از این عرصه داشته باشد، اما نکته ای که در کار او به شدت منعکس می شود، شاید توانایی اش به سبک و سیاق آزیتا حاجیان در زندگی جلوی دوربین باشد. شریفی نیا به رغم تبحر بر حس و تکنیک در اکثر لحظات از لحن و نگاه درستی برخوردار است و شاید نقطه قوت بازیگری او در تلفیق حس و تکنیک همزمان در بازیگری باشد. بازیگر سریال «خداحافظ بچه» که حضور در سینما و تلویزیون را از کودکی تجربه کرده است، این روزها دو مجموعه «کیمیا» و «معمای شاه» را روی آنتن دارد. به همین بهانه با او یک فنجان چای نوشیدیم تا (فریده) «روز حسرت» (سیروس مقدم)، (شیوا)ی «قلب یخی» (محمدحسین لطیفی)، (سارا)ی «آشپزباشی» (محمدرضا هنرمند)، (مهشید) «ساعت شنی» (بهرام بهرامیان) این بار از «کیمیا» بگوید، از همکاری اش با جواد افشار و بازی کنار مادرش در این سریال 110 قسمتی؛ تجربه ای که قطع به یقین، دیگر با این شکل و شمایل برایش تکرار نخواهد شد. خانم شریفی نیا مشغول کار جدیدی شدید؟ این روزها چه خبر؟ - این روزها فعلا فقط استراحت می کنم. تازه سه هفته است که تولید «کیمیا» تمام شده. هنوز درگیر نریشن های هر قسمت هم هستم . کارهای شخصی عقب افتاده را انجام می دهم و سعی می کنم کم کم دوباره به خاطر بیاورم که زندگی بدون کیمیا چگونه بود. اصولاً بازی در یک سریال 110 قسمتی برای یک بازیگر چگونه اتفاق می افتد؟ جدا از بحث فیلمنامه، کارگردانی، به نظر شما بازیگر چگونه می تواند خودش را در یک سریال110 قسمتی به لحاظ حضور و جذابیت حفظ کند؟ - در کل ساخت سریال اینقدر طولانی آن هم برای اولین بار ریسک بزرگی است؛ بیشتر از همه هم برای نویسنده، تهیه کننده و کارگردان. برای بازیگر شاید لذتبخش تر باشد . همراه شدن با یک کاراکتر در مدت زمانِ طولانی قطعا جذاب تر از حضور در بخشی از زندگیِ یک شخصیت است. من به کیمیا آمیخته شدم . نگرانش بودم، باهاش بزرگ شدم، باهاش درد کشیدم، باهاش غصه خوردم. تنها ریسک کار طولانی آسیب های جسمی و روحی ای است که به بازیگر زده می شود. بعد از کیمیا دو هفته فقط توی خونه نشستم و روزها را به بطالت گذراندم. فقط به در و دیوار خیره می شدم تا از اون فضا بیرون بیایم. حتی حوصله دیدار تازه کردن با دوستانم را هم نداشتم. سختی های زندگی اش روی دوشم سنگینی می کرد. باورم نمی شد دیگه نباید نگران پدرم و برادرم و دخترم و ... باشم. خیلی سخت بود و در عین حال بسیار لذتبخش و دوست داشتنی. «کیمیا» یک شخصیت خاص است که روندی متفاوت از زندگی او را ما در این مجموعه می بینیم، روانشناسی شخصیت «کیمیا» او را یک کاراکتر انقلابی معرفی می کند اما این در اجرا نیازمند یک جنس خاص از بازی است. از لحن و سبک و سیاقی که برای اجرای این نقش در نظر گرفتید صحبت کنید. ـ من مخالفم. کیمیا از اول یک دختر انقلابی نیست. بلکه تحت تاثیر تعلیمات پیمان( مهدی پاکدل) و نرگس(سوگل طهماسبی) و خانم طاهری(سودابه بیضایی) تبدیل به یک دختر انقلابی می شود و خیلی وقت ها حرف هایی را تکرار می کند که از آنان شنیده و دوست داشته. کاراکتر کیمیا یک دختر نازپرورده است که چون تنها دختر خانواده بوده، بیشتر مورد توجه و مهر پدرش است. جسور است و به شدت صداقت داره. کیمیا برای من مثل یک جعبه مدادرنگی است. همه جور رنگی درش هست اما در سال های نوجوانی رنگ های جیغ و پر انرژی را زندگی می کند و در سال های بعد که سنش بالاتر می رود، آن شور و نشاط جای خودش را به متانت و وقار می دهد. شاید روزهای انقلاب کیمیا قرمز و زرد و نارنجی باشد، ولی بعد از ازدواجش آبیِ آسمانی و سبز می شود. برجسته ترین خصلت کیمیا از نظر من اعتماد به نفسِ بالا، شهامت و صداقت بود. یک سوال، فیلمنامه کامل چقدر در طراحی کامل یک نقش به بازیگر کمک می کند؟ ـ خیلی زیاد. یکی از بهترین اتفاق های کیمیا همین بود . بازی کنار آزیتا حاجیان و در نقش مادر و دختر حتماً خالی از اتفاقات ویژه نبوده؛ در این باره بگویید و آیا در این راستا کماکان خانم حاجیان با شما مادرانه رفتار می کرد یا اینکه در نقش یک استاد راهنمای این نقش سنگین هم بود؟ ـ عالی بود. همبازی شدن با مامان بهترین اتفاق بود. نگاهش ، دستاش، ضربان قلبش همه و همه به من کمک می کرد تا بهتر از پسِ نقش سختم بر بیایم. گذشته از این مامان و بابا همیشه من را در هر کاری یاری کردند و برایم مثل دو تا استادِ تمام و کمال مایه گذاشتند. کیمیا هم مثل همیشه شامل لطف و راهنمایی های خوبشان شد. قاعدتاً هر بازیگر در ایفای یک نقش با چند دوره سنی مختلف با مشکلاتی روبرو می شود، در آمدن نقش در سنین مختلف با توجه به تغییر رویکرد کاراکتر برای شما چگونه اتفاق افتاد؟ توضیح مفصلی بدهید از طراحی نقش از سن نوجوانی (مدرسه) به بالا... ـ سخت ترین بخشش ، بخش دبیرستانِ کیمیا بود . از قسمت پنجاه و پنج که کیمیا ازدواج می کند و کم کم سنش بالا می رود، ولی مشکل آن دو سال دبیرستان بود . از جایی که کیمیا ازدواج می کند، دچار پختگی و بلوغی می شود که به خودِ من نزدیک تر است، ولی درآوردنِ نپختگی و شور و شعفِ نوجوانی در دورانِ دبیرستان خیلی کار مشکلی بود . چندین اتود زدم، روی صدایم و حرکات دست و طرز راه رفتنم به شدت کار کردم . فقط روی پنجه راه می رفتم و اجازه نمی دادم چیزی به نام خستگی در من نفوذ پیدا کند تا بتونم نشاط و شیطنت یک دختر نوجوان را به تصویر بکشم . هر تصویری که از خاطرات مادرم و تمام دوستانش و عمه هام در ذهنم بود برای خودم مرور کردم. فیلم های آپاراتی که از آن دوران دیده بودم و یا خاطراتی که تعریف کرده بودند و حال و هوایشان. مهم ترین چیز این بود که عمق و پختگی نگاهِ خودم در نگاهِ کیمیا وجود نداشته باشد . من ذاتا دختر آرامی هستم و اصلا اعتماد به نفس و جسارتِ کیمیا رو ندارم. همه تلاشم این بود که پختگی و آرامشی که در خودِ من وجود دارد، در کیمیای نوجوان به هیچ وجه وجود نداشته باشد. واقعا نقش سختی بود. بعد هم در آوردنِ سنِ چهل و هفت سالگی. در کل در کیمیا من سن خودم را بازی نکردم؛ یا چندین سال کوچکتر بودم یا چندین سال بزرگ تر . برای سن بالاتر هم باید دقیقا همه آن شور و نشاط و نپختگی را از خودم می گرفتم و به سمت متانت و عمق می رفتم. نگه داشتنِ راکوردِ صدا و حرکات دست و طرز راه رفتن برای مدتِ دوسال واقعا دشوار بود. بالای همه سکانس ها نوشته بودم که مهراوه یادت نره اینجا هنوز هفده سالته و پر از شور نوجوانی هستی و باید سرپنجه راه بروی و ... . از هر چیزی که بلد بودم استفاده کردم تا بتوانم تعصب و هیجاناتی که دوران انقلاب برای دختران نوجوان داشت و پختگی یک زنِ چهل و هفت ساله که مادر شده را به تصویر بکشم. به نظر شما سریال «کیمیا» می تواند تا پایان جذاب بماند و مخاطبش را حفظ کند؟ ـ با توجه به قصه ای که خواندم فکر می کنم بله. اینقدر روند داستان جذاب هست که مخاطب دلسرد نشود. به هر حال بالا پایین زیاد دارد، ولی روند کلی یک قصه خانوادگی است با مشکلاتی که برای کیمیا پیش میاید و با همه توانش سعی می کند از پسشان بر بیاید . اون موقع که خوندم خیلی جذاب بود ، ما هم سعی کردیم جذابیت هایش را درست ارائه بدهیم، دیگر حالا اینکه چقدر می تواند به دلِ شما بشیند در زمان معلوم می شود. کار با جواد افشار چگونه بود؟ از سبک و سیاق کارگردانی و هدایت بازیگران بگویید. ـ عالی و بی نظیر. جواد افشار در کیمیا قوتِ قلب همه ما بود. یک انسانِ شریف و متعهد که به تمام عهد و پیمان هایی که با خدای خودش بسته پایبند است. از آن دسته آدم هایی که به دنیا آمده تا به دیگران یاد بدهد هنوزم می شود انسان بود و دروغ نگفت و خوشبخت بود. علاوه بر خصلت های خوبِ انسانیِ جواد افشار، نوع میزانسن ها و کارگردانی اش را هم من خیلی دوست داشتم. زندگی را در فضا جاری می کرد و بالا بودنِ ریتمِ سکانس ها برایش بسیار مهم بود. حس را خوب می فهمد. راهنمایی های بسیار بجا و درستی می کرد که باعث کمک به منِ بازیگر می شد. راستش من تا سه ماه اولِ تصویربرداری نمی دانستم آقای افشار جانباز است. یعنی اینقدر بالا و پایین می پرید و انرژی داشت که حتی وقتی مادرم بهم این جریان را گفت باورم نشد. تصور من از کسانی که برای کشورم جنگیدند چیز دیگری بود. فکر نمی کردم این همه انگیزه و شور و نشاط در او وجود داشته باشد. انتظار نداشتم مردی که یک پایش رو از دست داده قبل از من از تپه ها و هر مسیر سخت و صعب العبوری که من می ترسیدم از آن رد بشوم پایین برود که ترسِ من بریزد. رفتارش باور نکردنی بود و احساسش روزهای صحنه های جنگ بی نظیر بود. گاهی به خاطرِ اصرار فراوانِ من، برایم از خاطرات جنگ تعریف می کرد. خاطرات روزهایی که شانزده ساله بود و برادرش جلوی چشمش شهید شد و پای خودش را روی مین از دست داد. اینقدر از خاطرات روزهای دفاع مقدس و رشادت ها و از خود گذشتگی هایش سرشار شده بودم که وقتی قرار بود انفجاری اطرافم رخ بده خجالت می کشیدم که بترسم . خجالت می کشیدم که به شرایط سخت اعتراض کنم . خجالت می کشیدم حتی یک ثانیه به چیز دیگری به جز جنگ و مردم خرمشهر فکر کنم . روزهای تصویربرداری صحنه های جنگ همه ما هم بازیگران و هم همه بچه های پشت دوربین از تصویربردار و صدابردار تا بچه های صحنه و گروه کارگردانی همه و همه واقعا خودمان را فراموش کرده بودیم و وارد شهریور و مهر سال پنجاه و نه شده بودیم . همه اینها فقط به دلیل انرژی عجیب و غریب خود آقای افشار بود . فقط به خاطر وجودِ نازنینش بود که در رگ های تک تک ما درست مثلِ همان سال های اول جنگ غیرت و تعصب نسبت به خاکِ وطنمان می جوشید. انگار داشتیم واقعا با دشمن مبارزه می کردیم. اصولاً بازی در سریال های طولانی مدت به روند کاری بازیگر لطمه نمی زند؟ از این تجربه راضی هستید؟ ـ من خیلی راضی ام. تجربه بی نظیری بود. کار همین است دیگر. دوسال درگیر کیمیا بودم و خب کارهای دیگر را از دست دادم. حتی تابستان امسال کارهایی بهم پیشنهاد شد که خیلی دلم می خواست درشان حضور داشته باشم، ولی هرجور فکر کردیم دیدیم نمی شود و کیمیا نیاز داره که من همه تمرکز و حواسم فقط به خودش باشد. راستش من اینقدر کیمیا را دوست دارم که فقط به خودش فکر می کنم نه به چیزهایی که بابتش از دست دادم . همین که هر شب مهمان خونه های مردم هستم و اینقدر سریال را دوست دارند و از ما با مهرشان پذیرایی می کنند به همه از دست دادن ها می ارزد. کار کنار مادرتان در لحظات حساس این دو شخصیت مثل اعدام مادر حتماً شما را از تکنیک جدا و به یک بازی حسی دعوت می کرده... - صحنه های اعدام وحشتناک بود. خیلی سخت بود. یک هفته تمام جگرم کباب شد. دیدنِ مادر پای چوبه دار آخرین چیزی است که یک دختر می تواند تحمل کند. واقعا از ته دلم عذاب کشیدم و پیر شدم. خیلی دلخراش بود . یادمه سر صحنه اعدام مامان که تصویربرداری اش چهار شب طول کشید، پلان های سمتِ مامان را گرفتن بودن و نوبت بخشِ من و علی شادمان بود، مامان رفت دوباره زیر چوبه دار ایستاد و طناب رو انداخت گردنش . من داد زدم «چی کار می کنی؟» گفت: «برای اینکه حس شما بهتر بشه من اینجا می ایستم» واقعا نمی توانستم تحمل کنم فقط داد زدم: «نمی خوام، از جلوی چوبه برو کنار، فقط از اینجا برو کنار» و مامان رفت. و ما به چوبه خالی نگاه کردیم که باز هم دردناک بود. تصور کردنِ مامان پای اون چوبه با اندازه ی کافی سخت بود. اصلا دلم نمی خواست خود واقعی اش را ببینم. صحنه خواندن وصیت نامه اش، دیدارش توی زندان همه و همه داغانم کرد.شب ها واقعا کابوس همه صحنه ها را می دیدم. روزهای دشواری بود. واقعا دشوار. به سینما فکر نمی کنید؟ جنس بازی مهراوه شریفی نیا با توجه به زندگی جلوی دوربین (حضور قابل باور) می تواند در سینما صاحب جایگاهی مناسب تر از امروز باشد. در کل به مدیوم سینما چگونه نگاه می کنید؟ ـ چرا؛ هر وقت فرصتش پیش آمده کار کردم . آخرینش هم قصه های رخشان بنی اعتماد بود که اکران شد.حالا که تولید کیمیا تمام شده می توانم به پیشنهادهای کاری فکر کنم و امیدوارم کارهای خوبی پیش بیایند. اصولاً سریال های هر شبی در طولانی مدت به محبوبیت بازیگر کمک می کند. در این باره چه بازخوردی داشتید؟ ـ لطف و محبت مردم بیکرانه است. انرژی های خوبشان خستگی آدم را در می برد. امیدوارم همانطور که ما از دل و جونمان مایه گذاشتیم اونا هم از ته دلشان دوستمان داشته باشند و ما را مثل خانواده خودشان بدانند و نسبت به ما همانقدر باغیرت و خطاپوش باشند. هر چه از کیمیا و این تجربه خاص در عالم بازیگری ناگفته مانده بگویید؟ ـ کیمیا امروز دیگر بخشی از وجود من است. با اینکه شخصیتش خیلی زیاد با شخصیتِ واقعی من فرق دارد، ولی خوشحالم که فرصتِ زیستن به جای کیمیا نصیب من شد . از تک تک لحظه های زندگی اش یاد گرفتم و در کنارش پخته تر و بزرگ تر شدم . خدا را شکر می کنم که در این دو سال به من توان داد تا بتوانم به جسمِ کیمیا روح ببخشم و نزدیک هفتصد روز از عمرم را با او شریک شوم. دعا می کنم از پسش برآمده باشم و شما کیمیا را همانقدر که من دوست داشتم دوست داشته باشید.


دوشنبه ، ۱۶آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هدانا]
[مشاهده در: www.hodana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن