واضح آرشیو وب فارسی:آوای دنا: مادر سردار شهید عبدالحسین ولی پور: در جنگ گلوله ای به طرف فرزندم شلیک شد و این گلوله به قران اثابت کرد و تا برگ اخر قران را سوراخ کرد اما آسیبی به شهید وارد نشد. بعد از عملیات به شهید دستغیب گفت که من لیاقت شهادت ندارم چرا که گلوله این اندازه به من نزدیک شد اما شهید نشدم پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir برای رسیدن به خانه مادر شهید عبدالحسین ولی پور پنج شنبه 13 آذر ماه یک روز بعد از اربعین حسینی بیش از 15 کیلومتر را با ماشین طی کردیم بعد از بیست دقیقه به ده برافتاب روستای محل زندگی این شهید رسیدیم. به خانه مادر این شهید که رسیدیم نذری مادر این شهید روی آتش بود و وقت آذان بود که به خانه ایشان رسیدیم و صحبت با ما را برای بعد از اذان انتخاب کرد و برای خواندن نماز به مسجد ده رفتند. بعد از خواندن نماز ما را به اتاقی برد که در آن اتاق چندین عکس از شهید عبدالحسین بود و عکسی دیدیم که عکس پدر شهید و خود شهید در یک قاب عکس است. راجع به پدر شهید پرسیدیم جواب داد چند سال قبل سید خلیفه ولی پور، پدر شهید فوت کرده است. بی بی سیبی ولیان مادر شهیدعبدالحسین ولی پور به خبرنگار " پایگاه خبری آوای رودکوف " گفت: شهید عبدالحسین در سال 1342 در بلیو متولد شد 6 سال در جنگ حضور داشت و چهار بار مجروح شد که بار پنجم در 22 بهمن ماه 1364 در منطقه فاو شیمیایی شد بعد از انتقال به بیمارستان در دوم اسفند ماه سال 64 به شهادت رسید. وی بیان کرد: هنگام آمدن به مرخصی اولین کاری که انجام می داد به خانواده شهدا سرکشی می کرد و بعد به خانه می آمد. مادر شهید ولی پور افزود:در ده برآفتاب به علت نبود مدرسه در سن 11 سالگی در ده برآفتاب شروع به درس خواندن نمود پس از گذراندن کلاس اول ابتدائی چون استعداد سرشار داشت در امتحانات کلاس دوم شرکت کرده و قبول شد و بدین ترتیب در یکسال دو کلاس را پشت سر گذاشت در فصل تابستان همراه پدرش کارگری میکرد تا در تأمین معاش خانواده کمک کند. وی بیان کرد: در روز 9 مهرماه سال 1359 عازم جبهه شد و او را به سنندج در کردستان منتقل کردند. مادر سردار شهید عبدالحسین ولی پور در ادامه گفت: پسرم در مدت این 6 سال که در جبهه حضور داشت چهاربار مجروح شد اولین بار در منطقه خرمشهر از ناحیه پا مجروح شد و یک بار دیگر در عملیات کربلای چهار نیز از ناحیه دست مجروح شد. مادر شهید عبدالحسین دو عملیات دیگر را به یاد نداشت اما از این شهید به خوبی یاد می کرد او می گفت :در جنگ فرمانده تیپ 48 امام علی(ع) بود و رمز عملیات یا فاطمه الزهرا بود. وی خاطرنشان کرد:در یکی از عملیات هایی که شرکت داشت قرانی در جیبش بود و گلوله ای طرفش شلیک و این گلوله به قران اثابت کرده بود و جالب اینجاست که گلوله تا برگ اخر قران را سوراخ کرده بود اما آسیبی به شهید وارد نشد بعد از عملیات به شهید دستغیب گفت که من لیاقت شهادت ندارم چرا که گلوله این اندازه به من نزدیک شد اما شهید نشدم شهید دستغیب بهش جواب داد تولیاقت شهادت را داری اما اگر شماها شهید شوید چه کسی باید اسلام را نگه دارد و ازش حفاظت کند. مادر شهید با لهجه زیبای خود گفت:شهید فرزند اول من است و از اینکه شهید شده است هیچ گله و شکایتی ندارم و راضی به رضای خدا هستم شهید عبدالحسین با رضایت من و انتخاب خودش در این راه قرار گرفت و همیشه می گفت اگر پشت امام(ره) خالی شود خاک و ناموس ما توسط دشمن تصرف خواهد شد. وی افزود: در جبهه از فرزندم پرسیده بودند که چرا مادرت با حضور شما در جبهه موافقت می کند و جلوی شما را نمی گیرد جواب داده بو.د که مادرم به راهی که من انتخاب کرده ام را قبول دارد و مخالف من نیست و راه من را قبول دارد. وی عنوان کرد:شب حرکت برای رفتن به منطقه فاو عموهایش برای دیدنش آمده بودند و ازش خواستند که این بار نرود اما قبول نکرد و می گفت باید برم و سنگرها را خالی نگذارم. مادر شهید می گفت که خاطرات زیادی از شهید دارم اما به دلیل اینکه پنج شنبه بود و همه نوه هایش برای دیدن مادربزرگشان آمده بودند ما نیز بیشتر از این نماندیم و خداحافظی کردیم. و وقت برگشت دو غذای نذری را نیز به ما دادند.
شنبه ، ۱۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آوای دنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]