تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس از خدا خير بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خير خواه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806702193




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عكس يادگاري از مراسم شكم‌سيري!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عكس يادگاري از مراسم شكم‌سيري!
گاهي اتفاق‌ها به نوبه خود باعث خير مي‌شوند. خيلي از رفتارهاي به ظاهر ساده اين روزهايمان مي‌تواند حكم تلنگري را داشته باشد كه تازه بفهميم چقدر رفتارهاي‌مان نسبت به اصل و قبل تغيير كرده است.
نویسنده : ربابه زينال 


گاهي اتفاق‌ها به نوبه خود باعث خير مي‌شوند. خيلي از رفتارهاي به ظاهر ساده اين روزهايمان مي‌تواند حكم تلنگري را داشته باشد كه تازه بفهميم چقدر رفتارهاي‌مان نسبت به اصل و قبل تغيير كرده است. آنقدر در روزمرگي و زندگي‌مان غرق شده‌ايم، آنقدر فكر ما اين شده كه بقيه چه كردند، چه خريدند كه يادمان رفته است اصل زندگي صحيح‌مان چطور بود و چطور دست به خراب كردنش زده‌ايم. نمونه‌اش همين بحث‌ها، اتفاق‌ها و خريدهاي مربوط به نوزاد از عكس‌هاي سونوگرافي و آلبوم جنيني گرفته تا سيسموني و جشن «ويارانه»...

10 سال پيش؛ ماجراي بچه‌دار شدن عمو و زن عمو
هرقدر تلاش مي‌كنم مي‌بينم آخرين خاطرات بازمانده از دوران عاقلانه رفتار كردن‌هاي فاميلي‌مان براي ورود نوزاد جديد به جمع خانواده‌مان به كودكي برمي‌گردد كه اين روزها 10 ساله است و بعد از آن ياد ندارم كودكي به جمع خانواده‌مان اضافه شده باشد و ما رفتارهاي كاملاً عاقلانه و منطقي از خودمان بروز داده باشيم.
خبر بچه‌دار شدن عمو و زن عمو و اينكه به زودي يك عضو كوچولو به جمع فاميل اضافه مي‌شود مثل انفجار بمب به سرعت و وسيع در بين همه فاميل، دوست، آشنا و همسايه‌ها پخش شد. آن روزها چون تقريباً همه فاميل در يك منطقه از تهران ساكن بوديم با شنيدن خبرهاي اينچنيني سريع دست به كاري همگاني مي‌شديم. مثلاً وقتي خبر بچه‌دار شدن عمو و زن عمو در آينده نزديك را از زبان مادربزرگ شنيديم اولين حرفي كه آقاجان زد اين بود كه «حسن با وضعيت مالي كه داره چطور ميتونه بچه‌دار بشه؟ ميدوني توي اين دوره زمونه چقدر خرج بچه بالاست؟» مادربزرگ كه انگار اصلاً از اين حرف خوشش نيامده بود وسط حرف‌هاي آقاجان پريد و گفت: «همان كس كه دندان دهد نان دهد، بعدم مگه بچه‌‌ام بي‌قوم و خويشه؟ خودمون همه چيز رو درست مي‌كنيم». اين جمله مادربزرگ فقط يك حرف نبود، بلكه تا به دنيا آمدن نوزاد عمو به همه ثابت شد كه حرف مادربزرگ دوتا نمي‌شود.

همه چيز به خير و خوشي گذشت
خلاصه اينكه از روزي كه خبر عضو جديد خانواده گوش به گوش چرخيد تا روزي كه زن عمو تاريخ دقيق زايمانش را اعلام كرد نه تنها بخش مهمي از سيسموني آماده شده بود بلكه خود‌به‌خود همه فاميل هديه‌هايشان را نقدي داده بودند تا بشود كالاهاي ضروري را با آن خريد. برنامه و هزينه‌هاي ميهماني شب اول و خرج‌هاي ديگر هم خود‌به‌خود حل شده بود. مادربزرگ كنار همه كارهايش مسئوليت دوخت و دوز و تهيه پوشاك سيسموني را هم بر عهده داشت و عمه خانم هم چون هم دستپختش خوب بود هم با زن عمو كوچيكه رابطه صميمي داشت هر از  گاهي «ويارانه» برايش مي‌پخت، آن هم از نوع «ويارانه‌»هاي خانگي با كلي طعم و عطر منحصر به فرد.
همه انگار كه از قبل آماده شده باشند، به وظايفشان آگاه بودند و اگر كسي مي‌ديد ديگري در انجام كارها كوتاهي مي‌كند از سر خيرخواهي از مادربزرگ مي‌خواست كه گوشزد كند يا در انجام كارها كمك بدهد. با فكر مادربزرگ يك روز كه اسمش سيسموني‌برون بود همه دور هم جمع شدند، هرچيز را كه تهيه كرده بودند به مادرنوزاد هديه دادند و بقيه فاميل هم كه به قصد ميهماني آمده بودند هر كدام بنا به رسم، هديه‌اي براي مادر يا نوزاد آوردند.
با همه حرص و جوش خوردن‌ها و هماهنگ كردن‌ها، بازهم تازه وقتي مي‌شد فهميد كه كدام كار درست انجام شده كه نوزاد متولد شود. اگرچه نواقصي در سيسموني بود اما كارها آنقدر خوب پيش رفته بود كه نواقص جزئي بود و به چشم نمي‌آمد. كليت كارها خوب انجام شده بود و تهيه هرچيزي هم كه از قلم افتاده بود را به مادر و پدر نوزاد سپردند تا خودشان هم با سختي كار آشنا شوند. ميهماني شب اول آنقدر خوب بود و حجم هديه‌ها آنقدر زياد كه هيچ كسي فكرش را هم نمي‌كرد همه چيز تا اين اندازه خوب پيش برود. بعد از آن هم اوضاع مرتب بود، همه خانم‌هاي فاميل حواسشان به مادر و نوزاد بود. حمامش برعهده مادربزرگ بود و هرچيزي كه لازم بود را خودشان در جمع درست مي‌كردند، تا هم به سلامتي‌اش اطمينان داشته باشند، هم براساس ذائقه مادر و كودك پيش بروند.

باز هم خبر بارداري يك فاميل، بعد از 10 سال
بعد از گذشت 10 سال از آن ماجرا همه اين لحظه‌ها و خاطرات خوب وقتي در ذهنم مرور شد كه شنيدم يكي از خانم‌هاي فاميل باردار است و تا كمتر از 6 ماه ديگر يك عضو جديد به خانواده ما اضافه مي‌شود. 6 ماه زمان زيادي نبود و در اين مدت كم بايد خيلي كارها انجام مي‌شد. از طرفي تجربه نشان داده بود تا مي‌شود براي خريدهاي قبل از زايمان بايد صرفه‌جويي كرد، چون بعد از به‌دنيا آمدن نوزاد خرج‌ها چند برابر مي‌شود. اما رفتارهاي پدر و مادر نوزاد چيزي خلاف اين را نشان مي‌داد. از سونوگرافي‌هاي چند بعدي و آلبوم جنيني كه مادر جنين سفارشش را داده بود تا سيسموني 20 ميليوني و رفت و آمدهاي آنچناني، همه نشان مي‌داد كه رفتارها در مقابل ورود اين عضو جديد خيلي منطقي و عاقلانه پيش نمي‌رود.

دعوت به مراسم «ويارانه»
هنوز خبر سيسموني چند ميليوني، اسباب‌بازي‌هاي انگليسي، لباس‌هاي امريكايي و كفش‌هاي ترك نوزاد از حرارت نيفتاده بود كه همه خانم‌هاي فاميل در منزل مادربزرگ نوزاد به صرف «ويارانه» دعوت شديم.
تا فراموش نكردم بگويم كه تا آن روز فكر مي‌كردم «ويار‌» رفتاري است كاملاً غيرارادي كه مختص مادر نوزاد است؛ اينكه او نسبت به چه خوراكي علاقه دارد، از چه خوراك يا بويي متنفر است همه مربوط به مادرنوزاد مي‌شود و اين اطرافيان هستند كه بايد به فراخور حال او ملاحظاتي را انجام دهند، اما وقتي به مراسم «ويارانه» دعوتي رفتيم تازه فهميديم اصلاً مادر نوزاد مهم نيست بلكه مهم اين است كه فاميل ببينند مادربزرگ براي نوزاد چه افراطي كه نمي‌كند! خوب يادم بود كه وقتي زن عمو ويار ترش كرده بود عمه برايش‌ آش برگه درست كرد كه هم به سيستم گوارشي‌اش كمك كند هم ويارش فروكش كند، تازه عمه «‌ويارانه‌» را فقط و فقط براي زن عمو درست كرد، آن هم به قدر يكي دو وعده، نه بيشتر. حالا همه اين‌ها را بگذاريد يك طرف و تصور كنيد كارت دعوتي به دست‌تان رسيده با اين نوشته كه «شما به جشن ويارانه دخترم... دعوت هستيد زمان، مكان و...»
«ويارانه‌» آن هم از نوع جشن با كلي كلاس و كارت دعوت! بله متأسفانه ما هم دعوت شده بوديم به جشني كه از همين اول معلوم بود قرار است چطور باشد و چطور پيش برود. مادربزرگ نوزاد لابي منزل‌شان را داده بود با كلي گل و لامپ تزئين كرده و دور تا دور سالن ميز و صندلي چيده بودند. گوشه‌اي از لابي سيسموني نوزاد را چيده بودند كه فقط يك رقم آن ماشين شارژي بود كه يك ميليون تومان قيمتش بود و طرف ديگر رايانه‌اي همراه، آن هم از نوع كيفي! من مانده‌ام نوزادي كه هنوز نيامده چه نيازي به تبلت يا ماشين شارژي دارد؟ نوزادي كه هنوز جنسيتش مشخص نيست، اين همه اسباب و وسيله براي چه مي‌خواهد؟

«ويارانه»‌‌اي براي فخرفروشي
از خير سيسموني كه بگذريم حقيقت اين است كه نمي‌شود از كنار جشن ‌«ويارانه ‌» اين چنيني به راحتي گذشت. ويارانه‌اي كه روزي قرار بود براي مادر نوزاد باشد هم اين روزها به ابزاري براي تفاخر تبديل شده است و اسراف. يك ميز از اين سر لابي تا آن سر مملو از انواع غذا، دسر، سالاد، شيريني، ميوه، نوشيدني و خوراكي‌هايي كه قطعاً تهيه كردنش هزينه ميليوني دربر داشته است. تا چشم كار مي‌كرد روي ميز غذا بود و همه متعجب بوديم كه چطور صاحب‌خانه توانسته اين همه غذا را به تنهايي درست كند. يكي از خانم‌ها كه هنوز نتوانسته بود برق ديدن خوراكي‌ها را در چشمش مهار كند با صدايي بلندتر از موزيك گفت: «خانم گل كاشتي، راضي به زحمت نبوديم چطور اين همه غذا رو دست تنها درست كردي؟» مادربزرگ نوزاد هم از آن طرف سالن با صدايي بلندتر كه همه بشنوند گفت: «زحمتي نبود، همه را از بيرون تهيه كردم. سفارش دادم و برايمان آورده‌اند، خيالتان راحت باشد». گل بود به سبزه نيز آراسته شد. همينطور مدام مي‌گوييم از غذاهاي آماده بيرون خريد نكنيد، غذاهاي خانگي را به غذاي آماده بيرون ترجيح ندهيد و... حالا يكي بيايد با كلي دبدبه و كبكبه براي «‌ويارانه‌» دخترش جشن بگيرد آن هم از نوع كارت دعوتي، هزينه ميليوني و خوراكي‌ها آماده و سفارشي! چه شود! از اين سر سالن تا آن سرش را ميزي بگذارد به عرض 3 متر و طول 15 متر تا بتواند هرچه كه مي‌تواند سفارش بدهد و روي آن بگذارد تا بلكه در جمع كسي پيدا شود و بگويد«ديدي؟ عجب ويارانه‌اي چيده بود!» يكي هم نيست بپرسد اصلاً ويارانه چيست؟ مگر قرار نيست در ويارانه ببينيد مادرنوزاد چه چيز را دوست دارد و چه خوراكي برايش بد است پس اين همه قشون و لشكر خبر كردن براي چيست؟!

عكس يادگاري با...
هنوز تعجب من فروكش نكرده كه مادربزرگ نوزاد هنوز از راه نرسيده دست به كار مي‌شود تا با صداي بلند همه آنچه را كه به اسم سيسموني اما براي فخرفروشي خريده به همه معرفي كند. آنقدر حساس است كه حتي اجازه مي‌دهد موقع نمايش دادن تك‌تك لباس‌ها مارك‌ها و اتيكت‌ها كاملاً مشخص و در معرض ديد همه باشد. در بين معرفي كردن‌هايش به فيلمبردار مراسم تأكيد مي‌كند حواست به عكس‌العمل همه باشد و هيچ كالايي از قاب دوربينت دور نماند.
جشن‌شان هنوز به نيمه نرسيده كه بساط عكاسي و فيگور گرفتن با شكم مادر شروع مي‌شود. تصورش سخت است، مگر نه؟ براي ما ايراني‌ها كه تعصب‌مان در حد و اندازه‌اي بود كه دوست نداشتيم احدي از باردار شدن خانم‌ها خبردار بشود، حالا بياييم و شكم مادر را تزئين كنيم و اجازه بدهيم تك تك ميهمانان با تكه اسباب‌بازي در كنارش عكس يادگاري بگيرند. واقعاً شوكه‌كننده است. ماجراي جشن ويارانه تا جايي پيش مي‌رود كه هركدام از ميهمان‌ها افتخار مي‌دهد و در كنار مادر 9 ماهه باردار مي‌ايستد و با شكم تزئين شده‌اش عكس مي‌گيرد، صدالبته كه اين عكس به عنوان يادگاري به ميهمان داده مي‌شود!

«ويارانه»، يارانه و ديگر هيچ
تفاوت‌ها در يك شهر، زير يك آسمان تا چه اندازه پيش رفته است؟! درست وقتي كه يك خانواده از رفاه و فخرفروشي زياد، انواع و اقسام جشن‌هاي غيرمتعارف را به اسم سنت باب مي‌كند، خانواده‌اي با چند فرزند در گوشه ديگري از شهر تمام هزينه‌هاي زندگي‌اش را با يارانه‌اي تأمين مي‌كند كه واريزي هر ماهه دولت است. اگر يارانه نباشد در خرج زندگي‌اش مي‌ماند و گاهي اوقات حتي پولي براي خريدن نان هم وجود ندارد چه برسد به... در اين طرف شهر نه تنها «‌ويارانه‌» معنايي ندارد بلكه مردم از اول تا آخر ماه همه فكر و دغدغه‌شان اين مي‌شود كه به چه نحو يارانه‌شان راخرج كنند كه به سرماه برسد و اگر كسي مريض شد خرج دوا و درمانش را داشته باشند.


منبع : روزنامه جوان









تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن