واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: بهادر عبدى: اگر مربيان پرسپوليس زودتر به من اعتماد مى كردند حالا ملى پوش بودم
پرسپوليس در فصلى كه گذشت بازيكنى را در تركيب داشت كه با جثه ريز خود، فوق العاده پرتلاش و مؤثر نشان داد. اين مهره كه توصيفش را خوانديد كسى نبود جز بهادر عبدى.بهادر در يك نگاهبهادر عبدى فرزند عزت الله به تاريخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در مجيديه تهران به دنيا آمد.او فرزند آخر يك خانواده ۹ نفرى است و ۳ خواهر و ۳ برادر دارد. وى تحصيلات خود را تا ديپلم تجربى ادامه داد و به خاطر فوتبال مجبور شد وقفه اى ۵ ساله را تحمل كند. با اين حال بر آن است به تحصيلاتش در سطح آكادميك ادامه دهد. بهادر با اينكه از بابت پيشرفت در فوتبال خوشحال است اما تنها ناكامى طى چند سال اخير را دورى از درس و كتاب مى داند.بهادر از شروع تا امروز فوتبال را از شهاب شميران كه در رده دسته ۲ بزرگسالان تهران بود شروع كردم. با ۱۶ سال سن عضو اصلى اين تيم بودم. بعد به تيم صنام رفتم كه در ادامه به صباباترى تغيير نام داد. براى خدمت سربازى هم به تيم «ميلاد» دفاع در دسته يك تهران پيوستم.از اين تيم بود كه با انتخاب مهدى دينورزاده راهى پاسارگاد با مديريت امير عابدينى شدم.اين را اضافه كنم كه برادر بزرگم (بهنام) چون در شهاب بازى مى كرد و سرمربى وقت آن تيم هم آقاى خرمى بود شروع فوتبالم را با شهاب شميران تجربه كردم.شايد در ابتدا به خاطر اينكه هر ۳ برادرم فوتباليست بودند به فوتبال جذب شدم اما در ادامه انگيزه هاى ديگرى در من شكل گرفت از جمله كسب شهرت كه براى يك بازيكن كم سن و سال امرى طبيعى بود.از اصل مطلب دور نشوم. در پاسارگاد به عنوان دفاع راست بازى مى كردم تا اينكه «ماريان پوشينگ» از اسلوونى به عنوان سرمربى تيم انتخاب شد.او بعد از چند بار كلنجار رفتن با من در تمرينات سرانجام تصميم گرفت مرا به عنوان مهاجم كاذب به ميدان بفرستد.در همان سال (۱۳۸۳) به عنوان هافبك هجومى ۸ گل در ليگ دسته اول و ۲ گل در جام حذفى زدم. بيش از ۱۰ پاس گل هم دادم. با انتقال مديريت عابدينى از پاسارگاد به سرخپوشان دلوار افزار من هم ترجيح دادم در اين تغيير با وى همراه شوم.همان زمان يك پيشنهاد ليگ برترى داشتم كه با صلاحديد مديرعامل به سرخپوشان پيوستم. در فصل اول (۱۳۸۴) كه فكر مى كنم به مقام چهارمى دست يافتيم، توانستم ۶ گل در ليگ و ۲ گل در جام حذفى به ثمر برسانم. تعداد زيادى هم پاس گل دادم. در پايان همان فصل يك قرارداد داخلى با پرسپوليس بستم.با اين حال به دليل اينكه باشگاه به من احتياج داشت رضايتنامه من صادر نشد. آمدن حميد عليدوستى هم مزيد بر علت شد تا قانع به ادامه بازى در سرخپوشان دلوارافزار شوم. در فصل ۸۵ هم فقط به خاطر يك امتياز نتوانستيم به پلى آف برسيم. ۷ گل زده در ليگ دسته اول، يك گل زده در جام حذفى و بيش از ۱۰ پاس گل، كارنامه من در آن فصل بود. اين را هم اضافه كنم كه علت اصلى آقاى گل شدن فرهاد خيرخواه (مهاجم فعلى پرسپوليس) پاس هاى من بود.و حالا پرسپوليسهرچند قراردادم با سرخپوشان ۳ ساله و يك فصل آن باقى مانده بود،با اين حال با پرداخت ۵۰ ميليون تومان رضايتنامه ام را دريافت كردم و قراردادم به مدت ۲ سال با پرسپوليس به ثبت رسيد. اينگونه بود كه به اوج آرزوهايم در سطح باشگاه هاى داخلى دست يافتم. البته هنوز به آرزوهايم در تيم ملى و باشگاه هاى اروپايى نرسيده ام و بايد به تلاش خود براى رسيدن به اين اهداف ادامه دهم. وقتى سن و سالم كم بود خيلى دوست داشتم در تيم محلى بازى كنم يا زمانى كه برادرهايم فوتبال بازى مى كنند من را هم با خود سر تمرين ببرند اما راستش را بخواهيد هرگز فكر نمى كردم آن قدر مجذوب توپ گرد شوم كه سر از پرسپوليس دربياورم.يك پدر كاملاً پرسپوليسىعلت فوتبالى شدن خانواده عبدى همين آقاى عزت الله عبدى است كه پدر ۴ فوتباليست به شمار مى رود. او در جمع دوستانش به يك پرسپوليسى قديمى معروف است و هميشه در زمان بازى هاى تيم محبوبش ۲ تلويزيون روشن است. يكى براى اينكه خودش بازى را تماشا كند و يكى براى اينكه عابران پياده تماشا كنند.فوتبال در خانواده عبدىعزت الله عبدى هرگز در يك تيم خاص بازى نكرده، با اين حال مشوق همه فرزندانش به شمار مى رود. بهمن عبدى، كاپيتان تيم ملى جوانان ايران، شاهين، تهرانجوان و بنياد شهيد بود كه در حال حاضر ۴۶ سال سن دارد. بهروز عبدى در صنايع دفاع كاپيتان بود، يك دوره هم به پرسپوليس پيوست (۱۳۶۴) و اين روزها با ۴۰ سال سن يك بازيكن بازنشسته محسوب مى شود. بهنام عبدى در بانك ملى، شاهين و تيم هاى ملى نوجوانان و جوانان و همين طور شهاب شميران توپ زده و با ۳۹ سال سن ديگر به فوتبال فكر نمى كند.بهادر مى گويد هرچند در پرسپوليس عضويت دارم و با اين تيم راهى ليگ قهرمانان آسيا خواهم شد اما هنوز خود را از نظر كسب افتخارات در فوتبال بالاتر از برادرانم نمى دانم و تا روزى كه فيكس پرسپوليس و تيم ملى نشوم، براى اين ۳ عزيز دوست داشتنى كُرى نمى خوانم.علايق شخصىاگر فوتباليست نمى شدم به طور حتم شغل پدرم يعنى فروش لوازم خانگى را دنبال مى كردم.زياد به استخر و سينما مى روم. در دار دنيا هم فقط يك رفيق به نام ابوالفضل فتاحى دارم. علت انتخاب وى هم به خاطر صداقت و يكرنگى است. در كل آدمى نيستم كه زياد با ديگران بجوشم و اعتراف مى كنم از روابط عمومى خوبى برخوردار نيستم.الگوهاوحيد هاشميان را خيلى دوست دارم. او به واسطه استقلال و پرسپوليس به جايى نرسيد بلكه به واسطه همت خود توانست در تيم ملى مطرح شود و سر از تيم هاى بزرگ اروپايى در بياورد. وحيد به واسطه تلاش خود به تمام آرزوهايش دست يافته است. كريم باقرى از نظر فنى واقعاً يك بازيكن بى نظير است. تا وقتى به پرسپوليس نيامده بودم فوتبال او را فقط از طريق تلويزيون دنبال مى كردم. وقتى پرسپوليسى شدم و از نزديك با تمرينات و زندگى شخصى او آشنايى پيدا كردم، فهميدم يك استثناست. او از هر نظر يك انسان سالم و شريف است. كاپيتان كريم را فقط مى توانم با استيون جرارد ليورپول مقايسه كنم. در زمين يك مهره كارآمد و قلدر و از نظر هدايت گرى هم يك كاپيتان كامل و قدرتمند است. كاپيتانى به محبوبيت وى نديده ام. همواره در زمان تمرين تلاش فراوانى مى كنم به همين خاطر آقا كريم هميشه تشويقم مى كند. او حتى يك اسم جالب (نمى گويم) برايم انتخاب كرده و هرگاه كار خاصى انجام مى دهم با آن اسم تشويقم مى كند. ديگر اينكه عليرضا نيكبخت هميشه از من گله دارد آن هم به خاطر اينكه در تمرينات زياد سر به سرش مى گذارم و به پايش مى پيچم. او مى گويد هرگز دوست ندارد من در تيم رقيب و مقابل وى بازى كنم.علت نوسان عبدىدر نيم فصل اول به خاطر ورود به يك تيم بزرگ استرس داشتم و به همين دليل ۴ ، ۵ هفته طول كشيد تا به خودباورى برسم. با اين حال تعويض اول تيم لقب گرفتم. در ادامه به خاطر اعتقاد كادر فنى براى بازى در دفاع راست جانشين شيث رضايى شدم و توانستم تا حدودى در تيم فيكس شوم. از اواسط نيم فصل دوم به عنوان هافبك نفوذى كه تخصص اصلى ام بود بازى كردم و يك پاس گل هم به محسن خليلى در بازى با شيرين فراز دادم. اگر كادر فنى از ابتدا چنين فرصتى را در اختيار من قرار مى داد، به طور حتم بيشتر مى توانستم خود را مطرح كنم و امكان داشت حتى ملى پوش شوم.تيم ملى دير نشدهخيلى از بازيكنان مثل غلامرضا عنايتى، محسن خليلى و... هستند كه در سنين ۲۶ ، ۲۷ سالگى ملى پوش شده اند پس من هم مى توانم به ملى پوش شدن اميدوار باشم.خاطرات بد= تجربيات گرانبهافشار در پرسپوليس خردكننده است. حتى برخى نشريات گاهى به صورت مغرضانه نقدهايى مى نويسند كه آزاردهنده است. به هر حال خوشحالم كه همه اين خاطرات بد در فصل اول رقم خوردند و تجربيات خوبى را كسب كردم. به طور حتم اين تجربيات در ادامه باعث خواهد شد با خيالى آسوده و اعصابى آرام به حضورم در پرسپوليس استمرار بخشم.بازى در تيم هاى بزرگ و موفقيت در آنها فقط به واسطه تمرين زياد ميسر نمى شود بلكه بايد از نظر روانى هم قوى بود و از حاشيه ها دورى كرد. بايد با انتقادات حتى منفى و غيرواقعى برخى نشريات كنار آمد و از كوره در نرفت. در اين صورت است كه مى توان در تيم قدرتمندى مانند پرسپوليس نفس كشيد و موفق شد.تشكر از كاشانى در تيمى كه قهرمان ليگ برتر شد خيلى ها زحمت كشيدند اما قدرنشناسى است اگر از حاج حبيب كاشانى به عنوان مؤثرترين فردى كه تيم را قهرمان كرد نام نبرم .
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 416]