واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سياست خارجي روسيه در دوره مدودف
ديمتري مدودف در دسامبر ۲۰۰۷در هشتمين گردهمايي حزب روسيه واحد با ۴۷۸ راي موافق و فقط يك راي مخالف به عنوان نامزد اين حزب براي انتخابات رياست جمهوري معرفي شد. وي كه مورد حمايت احزاب ديگري مانند روسيه عادل، حزب كشاورزان و حزب نيروي مدني نيز بود، با كسب بيش از ۷۰درصد آرا در انتخابات ۲مارس ( ۲۰۰۸اسفند ( ۱۳۸۶به پيروزي رسيد . مدووف قبلا اعلام كرده بود در صورتي كه به عنوان رئيس جمهور انتخاب شود، اصولي را ملاك عمل قرار خواهد داد كه در طرح ولاديمير پوتين موسوم به -طرح پوتين> اعلام شده بود. البته پوتين قبلا موافقت خود را با پذيرش پست نخست وزيري در صورت پيروزي مدودف در انتخابات اعلام كرده بودكه از ديد برخي ناظران خارجي براي كسب حمايت مردمي بيشتر براي مدودف صورت گرفت. اما برخي ديگر از كارشناسان معتقدند كه هرچند پوتين ظاهرا به عنوان نخست وزير به كار ادامه ميدهد اما اين فقط صورت مسئله است و در پشت پرده پوتين همچنان مرد شماره يك روسيه بوده و مدودوف در مكاني پائين تر از او قرار ميگيرد. اما آنچه كه باعث تعجب كارشناسان شده، اين است كه استراتژي پوتين (يعني ادامه فعاليت سياسي به عنوان نخست وزير) مخاطراتي را نيز به همراه دارد و از آن جمله اين مورد كه روسيه با برخي بحرانهاي اقتصادي روبرو است و تورم در اين كشور در حال رشد است و در صورت ادامه اين روند، نخست وزير روسيه اولين نفري خواهد بود كه در معرض انتقادهاي مردمي قرار ميگيرد و اگر شدت نارضايتي مردم از دولت افزايش پيدا كند، بيشترين انتقادها متوجه نخست وزير خواهد بود. در حالي كه يكي از سياستهاي پوتين اين است كه تاكنون از دادن وعدههاي ملموس و مشخص به مردم خودداري كرده است.
برخي ديگر از كارشناسان بر اين باورند كه با پيروزي مدودف در انتخابات رياست جمهوري روسيه، دو كانون قدرت در اين كشور شكل ميگيرد، كانون اول كه تحت رياست پوتين است از قدرت بسيار زيادي بهره مند خواهد شد و كانون دوم تحت رهبري مدودف از قدرت پائين تري سود خواهد جست و اين مسئله، رياست جمهوري مدودف را زير سوال خواهد برد. همچنين برخي تحليلگران غربي معتقدند كه تغييرات اساسي در سياست خارجي به دنبال انتخابات رياست جمهوري ۲مارس مورد انتظار نيست. به گفته سرگئي ماركوف مدير موسسه مطالعات سياسي در مسكو: -هيچ گونه تغيير مهمي در كار نخواهد بود مدودوف دقيقا همان چيزي را مطرح خواهد كرد كه پوتين مطرح ميكند. وي در مسائلي مانند برنامه هستهاي ايران، سياستهاي روسيه در بخش انرژي، اعلام استقلال يك جانبه كوزوو از صربستان و استقرار سپر موشكي آمريكا در اروپا همان خط مشي تندي را در پيش خواهد گرفت كه پوتين داشته است.>
به هر حال هنوز چه پوتين و چه مدودوف توضيح ندادهاند كه به چه شكلي با يكديگر همكاري خواهند كرد. مدودوف ضمن تاكيد بر ادامه -طرح پوتين> كه طبق آن روسيه دوباره يك ابرقدرت خواهد شد، گفته است كه در عرصههاي اقتصادي و سياسي همان اصلاحات پوتين را پي خواهد گرفت. وي البته بر اين امر هم تاكيد كرده است كه اين كار تنها در صورتي ميسر خواهد بود كه پوتين نخست وزير باشد. وي گفت: شكي ندارم كه در آينده هم درست مثل گذشته پوتين از منابع عظيم سياسي كه در اختيار دارد و از نفوذش در جامعه و جهان به نفع روسيه استفاده خواهد كرد. ما با هم به عنوان يك تيم سختترين و گسترده ترين مشكلات را حل خواهيم كرد.>
براي تبيين روابط قدرت در آينده روسيه بايد به اختيارات رئيس جمهور و نخست وزير در قانون اساسي روسيه توجه كرد. بنابر قانون اساسي روسيه كه در سال ۱۹۹۳ميلادي ( ۱۳۷۲ه.ش ) به تصويب رسيده است قوه مجريه از دو بخش رياست جمهوري و نخست وزيري تشكيل شده است. رئيس جمهور پايه و اساس سياست هاي داخلي و خارجي را تعريف و مشخص ميكند. او ميتواند نخست وزير را عزل يا نصب يا كل دولت رامنحل كند هم چنين به ارتش فرمان بدهد. وي سمت فرمانده كل قوا را دارد و ميتواند در كشور وضعيت اضطراري يا حكومت نظامي اعلام كند. نخست وزير نيز بايد وزراي انتخابي خود را به رئيس جمهور معرفي كند. وي كار اداره دولت را طبق قانون اساسي، قانون تصويب شده در مجلس و دستورات رئيس جمهور پيش ميبرد. وزراي كابينه ميتوانند سياستهاي گوناگوني را مانند سياستهاي پولي، دفاعي، امنيتي و خارجي تبيين كنند.
در مجموع به نظر ميرسد كه تصميم پوتين براي تصدي پست نخست وزيري در وهله نخست بر اين اساس اتخاذ شد كه مدودف در انتخابات مارس ۲۰۰۸به رياست جمهوري انتخاب شود. درواقع انتخابات رياست جمهوري روسيه به منزله رفراندومي براي پوتين و سنجش ميزان مقبوليت مردمي وي بود و بدين لحاظ كسب راي ۷۰درصدي مدودف در آن انتخابات در واقع به مثابه مهر تاييدي بر عملكرد پوتين بود. اعلام حمايت پوتين از مدودف همچنين به منزله هشداري به آن دسته از دولتمردان كرملين بود كه از رياست جمهوري مدودف چندان خشنود نيستند. به هر حال مدودف اعلام كرده كه كشور روسيه تحت حكومت رئيس جمهور بوده و باقي خواهد ماند و اداره روسيه به شكل ديگر ممكن نخواهد بود. وي گفت: تصميمات براساس قانون اساسي اتخاذ ميشود و زوج رئيس جمهور- نخست وزير بازدهي بالاي خود را اثبات ميكند. به گفته وي روسيه كشوري فدرال با چشم اندازهاي بزرگ ولي هم چنين مشكلات متعدد است. وي افزود: چنين كشوري فقط به كمك حكومت نيرومند رياست جمهوري ميتواند اداره شود، بدون بستگي به اينكه چه كسي در حال حاضر اتاق كار كرملين را اشغال كرده است. اگر روسيه به جمهوري پارلماني تبديل شود، از ميان خواهد رفت. هرچند وي تاكيد كرده كه روسيه بدون دموكراسي نميتواند فعاليت كند و اعلام كرد كه هيچ دولت غير دموكراتيكي به كاميابي نميرسد ولي در عين حال از قوه مجريه قدرتمند هم دفاع كرده است.
رويكرد كلي سياست خارجي روسيه در دوره جديد:
در دنياي ديپلماسي آنچه موجب تمايز مدودف با ديگر حريفانش شد همانا شهرت ميانه روي او بود، يعني همان خصلتي كه او را به چهرهاي مقبول براي رقيبان غربنشين روسيه تبديل كرده است، تاحدي كه حتي كاندوليزا رايس وزير خارجه روسيه را نيز به تحسين واداشته است واقعيت اين است كه مدودف در سياست خارجي بيش از سياست داخلي تابع انديشههاي پوتين خواهد بود اما به لحاظ رده بندي فكري مدودف هم اكنون در زنجيره مردان حزب روسيه واحد به طيف ميانه روهاي كرملين تعلق دارد كه به واسطه ديدگاههاي اقتصادي حامي بخش خصوصي شناخته ميشوند.
تمايلات اقتصادي او موجب شده كه برخي به اين باور برسند كه وي مخالف رويكردهاي تقابل جويانه در حوزه خارجي خواهد بود وحتي مدعي شوند كه در بين گفتمانهاي جاري روسيه يعني آتلانتيك گرايان و ناسيوناليستها ديدگاه مدودف هم راستا باگروه اول است. برخي نيز گفتهاند كه او با الهام از درگيريهاي ايام پوتين بر اروپايي بودن روسيه و ايجاد روابط گسترده با اروپا تاكيد ميكند و برخلاف آتلانتيك گرايان به گسترش روابط با آمريكا خوشبين نيست.
اما در نهايت نبايد ترديد داشت كه مدودوف در كارزار ديپلماسي به ويژه در موضوعات راهبردي از جمله: سياست انرژي، خلع سلاح، روابط راهبردي با آمريكا و موضوعات امنيتي بر سنت و راه ده ساله روسيه وفادار خواهد بود.
فقدان تجربه كافي در چالشهاي بزرگ سياست خارجي به ويژه موضوعهاي -سخت> امنيتي و راهبردي او را مجبور ميكند كه همچنان متكي بر توان مرشد واستاد خود يعني ولاديمير پوتين، در ميادين رقابت جهاني گام بردارد.
احياي قدرت روسيه:
اكنون وزن و اهميت روسيه در جهان افزايش يافته است و به نظر ميرسدغرب ناچار از كنار آمدن با اين واقعيت است.عقب نشيني غرب در برابر روسيه در زمينه مخالفت با عضويت گرجستان و اوكراين در ناتو در مقطع فعلي كه اساسابه دليل تهديدهاي روسيه صورت گرفت و نيز افزايش ترديدها درباره استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در اروپاي شرقي در كنار افزايش قابل توجه قدرت نظامي روسيه و از سرگيري پرواز بمب افكنهاي استراتژيك اين كشور همگي نشانگر احياي قدرت روسيه در سطح بينالمللي است .
آنگلا مركل در نطقي درباره احترام گذاشتن به ديدگاههاي روسيه درباره مسائل اروپا در نشست سران ناتو در روسيه خطاب به كشورهاي اروپايي ابراز داشت : روابط روسيه و اروپا به اندازه كافي محدود شده است و بيشتر از اين نبايد محدود شود.
اين سخنان مركل به خوبي نشاندهنده محتاطانه عمل كردن اروپا در مقابل روسيه و نشاندهنده تاثيرگذاري برخي وابستگيهاي اروپا به روسيه در مسائلي چون گاز است .
تحيلگران غربي با توجه به نظرات اقتصادي مدودوف كه بر مبناي ليبرال دموكراسي است پيش بيني ميكنند مدودف با غرب روابط بهتري ايجاد كند، اما اگر چنين چيزي هم بوقوع بپيوندد با توجه به احساسات ناسيوناليستي و روحياتي كه در تيم پوتين و مدودف وجود دارد نسخه ليبرال دموكراسي مدودوف با نسخه واقعي و غربي آن متفاوت خواهد بود.
اگرچه مدودف از لحاظ اقتصادي ليبرال است، اما از لحاظ سياسي منتقد غرب است و وي با غرب مثل پوتين تعامل خواهد كرد و براي اجراي اقدامات جسورانه تر در برخورد با غرب آمادگي بيشتري دارد.
بنظر ميرسد بازي جديدي كه روسيه در مقابل غرب و پس از هفت مي(۱۸ ارديبهشت) آغاز كرده است بازي انرژي است و اين سلاح را در مواقع لزوم عليه رقباي سياسي اقتصادي خود
بكار خواهد برد .
روسيه از سال گذشته بارها صادرات گاز به اوكراين غربگرا را با چالش روبرو كرد و اين موضوع به شدت اروپاييها را نگران كرده است . روسيه هم چنين گرجستان غربگرا را با توسعه روابط با مناطق جدايي طلب آن و اعزام نيرو هاي نظامي تقويتي وحتي سرنگونسازي هواپيماهاي بدون سرنشين آن تحت فشار شديدي قرار داده است.
تيم پوتين براي بازگرداندن قدرت روسيه به زمان اتحاد جماهير شوروي سابق درتلاش است وبه خوبي دريافته است كه ايجاد اتحاد جماهيرشوروي به شكل قبل ممكن نيست وازاين رو روسيه جديد ازاين پس تلاش خواهد كرد با تقويت كشورهاي مشترك المنافع و گسترش سازمان همكاري شانگهاي، روسيه را به قدرت جديدي تبديل كند. ورود روسيه به مسائل خاورميانه و خليج فارس وتلاش براي ايفاي نقش دراين مناطق را پس از يك دهه انفعال ميتوان از مصاديق گسترش حوزه نفوذ اين كشور عنوان كرد.
نتيجهگيري :
-۱اگر از عمل گرايي و هنجارمندي سياست خارجي روسيه مسامحه و مصالحه در برابر برخي زياده طلبيهاي آمريكا برداشت نشود، در آن صورت در يك ارزيابي كلان، سياست خارجي اين كشور در دوره پوتين - به رغم برخي استثنائات - عمل گرا و هنجارمند بوده است.
-۲پوتين تسريع فرايند نوسازي روسيه به منظور جبران پس رفتهاي آن ( در دوران فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و به ويژه در دوران زمامداري بوريس يلتسين) از جايگاه بايسته خود در نظام بينالملل را، هدف بلندمدت اين كشور ميداند و در اين راستا بر همكاري، عدم تقابل و تعامل مثبت با جامعه جهاني به عنوان پيش شرطهاي اساسي تحقق آن تاكيد ميكند.ضمن اينكه وي به
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]