واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گذر از بحران
سياستخارجي- محمدرضا طيراني:
انقلاب اسلامي ايران در 22 بهمن1357 الگوي نويني ازحكومت، كه همان مردم سالاري ديني است را به دنيا معرفي كرد.
جمهوري اسلامي ايران، از بدو تأسيس تاكنون، با چالشهاي گوناگوني درحوزة سياست خارجي، مواجه شده است. انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي درخرداد 1368به رهبري انقلاب، بازتابهاي مختلفي در نظام بينالملل داشت.
براي بررسي مهمترين تحولات و چالشهاي جمهوري اسلامي ايران در دوران زعامت مقام معظم رهبري با دكترعلي اكبرولايتي، مشاوركنوني ايشان در امور بينالملل به گفتوگو نشستيم.
* براي ورود به گفتوگو و موضوع بحثمان، مناسب است كه تصويري كلي از وقايع مهم يك سال آخر عمرحضرت امام خمينيره را ترسيم كنيد.
شايد بتوان يك سال آخر عمر با بركت حضرت امامره را بهعنوان يك بخش مشخص تعيين و تعريف كردكه كارهاي مهمي در اين حدود يك سال صورت گرفت.اگر اين كارها به سرانجام نميرسيد، ما هم در زمينه داخلي و هم در صحنه خارجي و بينالمللي ممكن بود كه با مشكلات زيادي روبهرو شويم. بخشي را كه ما در وزارت امورخارجه شاهد بوديم، ارتباطات غيرقانوني و مشكل آفرين بعضي از افراد دفتر ايشان با خارجيها بود. دخالت در امور خارجي بدون اينكه مسئوليتي داشته باشند.
بعضي از اينها ارتباطاتي غيرقانوني با بعضي از سفارتخانههاي كشورهاي عربي داشتند. اين بخشي بود كه ما در وزارت امور خارجه از آن مطلع بوديم. در داخل كشور هم برخي اشكالات ديگر را بهوجود آوردندكه امام از اين روشي كه دفتر آقاي منتظري در پيش گرفته بود و اتفاقا مورد رضايت ايشان هم بود، ناراضي بودند.
به يك زماني رسيدكه ايشان گويي كه خودشان احساس كرده بودندكه اواخرعمرشان است و لذا تصميم گرفتندكه تكليف اين موضوع راروشن كنند و آقاي منتظري را از قائم مقامي عزل كردند.ايشان نصب نكرده بودند.خبرگان تصميم به انتخاب آقاي منتظري گرفتند و امام تصميم به عزل ايشان گرفتند. اين يك كار، كه اگر صورت نميگرفت، حتما بعدها منشأ مشكلاتي براي نظام ميشد. موضوع ديگري كه از اهميت زيادي برخوردار بود و در صحنه خارجي امامره انجام دادند، موضوع پذيرش قطعنامه بود. يعني به پايان رساندن جنگ. اين جنگ به ماتحميل شد.آنها شروع كردند، ما هم دفاع كرديم.
به جايي رسيديم كه در مجموع، امام به اين نتيجه رسيدندكه آتش بس را كه از يك سال قبل، سازمان ملل پيشنهاد كرده بود بپذيريم.غير از بعضي علل داخلي كه امام در آن نامهاي كه در انتشار محدود براي مسئولان نظام، قرائت شد و در آن دلايل پذيرش قطعنامه را ذكركرده بودند، به لحاظ فني هم اين يك سال تعويق، توجيه داشت.
* چرا؟
عرض ميكنم كه موقعي كه قطعنامه 598 در سال1366 تصويب شد، عراق پذيرفت، ماهم رد نكرديم.اما براساس همين قطعنامه، دبيركل مأمور شده بودكه ترتيبات اجرايي براي قطعنامه تهيه بكند و تهيه كرد. ما اعلام كرديم كه ترتيبات اجرايي دبيركل را قبول داريم ولي عراق اعلام كردكه اين ترتيبات را قبول ندارد. بنابراين اينگونه نبودكه عراق قطعنامه را كامل پذيرفته بوده باشد و ما كامل ردكرده باشيم. ما ميگفتيم قطعنامه مثل قانون ميماند و ترتيبات اجرايي مثل آييننامه نميشود كه قانون داشته باشيم ولي آييننامه نداشته باشيم. ما هم گفته بوديم كه اگرعراقيها ترتيبات اجرايي را بپذيرند، ما قطعنامه را قبول ميكنيم و عراق نپذيرفت.
چون درآن مشخص شده بودكه چهكار بايد بكنيم.هدف عراق از پذيرش قطعنامه، استفادة تبليغاتي بود؛ يعني اينكه در دنيا صلح طلب جلوه بكند و ما جنگ طلب. ولي اين صلح طلب بودن يك لوازمي داشت؛ بخشي از آن اين بودكه قطعنامه عينا اجرا شود، آتش بس شود، از مرزهاي بينالمللي عقبنشيني شود، مبادله اسرا صورت بگيرد، متجاوز تعيين بشود و...كه چون عراق نميخواست به اين لوازم پايبند باشد، حتي آتش بس را هم با تأخير پذيرفت.
يعني در زماني كه ما قطعنامه را پذيرفتيم، تازه منافقين با تحريك عراق به ايران حمله كردند، عراق از آنها پشتيباني كردو اينها خسارات زيادي به ما واردكردند، نيروهاي عراقي در بعضي جاها وارد شدند، افراد غيرنظامي را بهعنوان اسيرگرفتندكه در موقع مذاكره براي چانه زني آنها هم به اندازة ما اسير داشته باشند. به اين دليل بودكه عراقي هازير بار ترتيبات اجرايي دبيركل سازمان ملل نميرفتند. ما هم گفتيم كه قطعنامه بدون ترتيبات اجرايي معني ندارد. به هرحال اين كشمكشها ادامه پيداكرد تا اينكه امام بالاخره قطعنامه را پذيرفتند. سامان دادن و جمع و جوركردن وضعيت جنگي ميان ايران و عراق از سوي ايران، كار مهمي بودكه جز با اقتدار و تدبيرامام معلوم نبود كه صورت بگيرد. امام، آن راپذيرفتند و از آن به جام زهر تعبيركردند.
اين دوكار را در اواخر عمرشان انجام دادند و عملا گويي كه زمينه را آماده كردند براي مرحله بعدي كه مصادف بود با رحلت ايشان و جايگزيني رهبرآينده. نكته سوم دادن يك نوع اشارات و علامات بودكه با اين كار انگشت گذاشتند روي شخصيتي كه بعد از ايشان ميتواندرهبري را بهعهده بگيرد، كه اين را، هم مرحوم حاج احمدآقا و هم سران سه قوه در مجلس خبرگاني كه بعد از رحلت امام تشكيل شد، شهادت دادند. اشخاصي مثل آقاي هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي و حاج احمدآقا تاكيد كردند كه در يك جلسهاي امامره اشاره كردندكه آيتالله خامنهاي براي رهبري شايستگي دارند و مناسبند.
* اگر بخواهيد نكات حساس و مهم فضاي آن برهه از تاريخ ايران را كه با 2 مسئله رهبري آيندة نظام و قطعنامة598، توأمان درگير بوديم تشريح كنيد، به چه مسائلي اشاره ميكنيد؟
فضاي راحتي نبود و از جهات مختلف افرادي كه به نوعي نسبت به مسائل حساس بودند و احساس مسئوليت ميكردند، نسبت به آينده بيمناك بودند. مطلب ديگر بازسازي كشور پس از جنگ تحميلي بود. سامان دادن مذاكرات صلح با عراقي هاكه با توجه به ويژگيهايي كه مذاكرهكنندگان عراقي داشتند؛ سرسختيها، لجاجتها، بيتعهديهايي كه نشان ميدادند و... بالاخره همين مذاكرات صلح قريب به 2سال طول كشيد تا به جايي رسيدكه بخشي از اين مذاكرات در زمان حضرت امام و بخش ديگر آن در زمان زعامت آيتالله خامنهاي انجام شد.
* با توجه به شرائط خاص آن روزهاي ايران، معرفي حضرت آيتالله خامنهاي از طرف مجلس خبرگان درحوزة بينالمللي باچه واكنشهايي همراه بود؟
ببينيد بسياري از كساني كه اين انقلاب را نميپسنديدند بهخصوص كساني كه سابقة سلطه بر اين مملكت را داشتند تا زماني كه امام زنده بود به هر دري زدند بلكه انقلاب را به شكست بكشانند و حكومت را ساقط بكنندكه نشد. آنها يك اميدشان اين بودكه بالاخره امام سن بالايي دارندو دير يا زود از دنيا خواهند رفت و بعد از ايشان كسي نيست كه كشور را اداره بكند. و لذا خبر درگذشت امام جزء مهمترين اخبار آن سالها بود.همه منتظر بودند، ببينندكه اين كشور چطور ميشود. دوستان نگران و دشمنان با تصور نادرستي كه از طبيعت اين انقلاب داشتند به فروپاشي كشور اميدوار بودند.
در چنين شرايطي اميدوار بودندكه خبرگان به نتيجة درستي نرسد و فردي راكه براي رهبري انتخاب ميكنند ظرفيت لازم براي ادامة مسير انقلاب را نداشته باشد و عملاخللي در نظام حكومتي ايران به وجود بيايد تا با استفاده از خلل به وجود آمده، بگردند دنبال منافذي كه از آنجا نفوذ كنند و انقلاب را به هر مقداركه ميتوانند از حيز انتفاع ساقط كنند. ميتوان اينگونه بيان كردكه دشمنان نظام، طمع كرده بودند به شرايط بعد از رحلت حضرت امام و دوستان هم نگران بودند.
كاري كه شد واقعا در حد يك اعجاز بودكه ظرف شايدكمتر از 24ساعت پس از رحلت امام، خبرگان تصميم گرفت كه آيتالله خامنهاي را به رهبري انتخاب كند. اين انتخاب واقعا يك شوكي را وارد كرده بود به كساني كه چنين انتظاري را نداشتند.خب؛ گمانه زنيها شروع شد كه آيا اين انقلاب راهش را ادمه ميدهد يا نه؟ هنوز مذاكرات ما با عراق به جايي نرسيده بود و هنوز در جريان بود. بخش مهمي ازكشور تخريب شده بود به خاطر بمبارانها و موشك بارانها بخش عمدهاي از بودجةكشوركه تا پيش از اين صرف جنگ ميشد.
اكنون بايد به بازسازي اختصاص مييافت و نكته جالب اينكه همان موقع، زمان انتخابات رياستجمهوري ايران هم بود. شرايط به گونهاي شده بودكه براي مدتي، حضرت آيتالله خامنهاي هم رهبري نظام را بر عهده داشتند و هم رئيسجمهوري بودند. مجموعة اين كارها، شرايط سنگيني را براي نظام به وجود آورده و دغدغههاي زيادي را ايجاد كرده بود.
* مقام معظم رهبري سه اصل عزت، حكمت و مصلحت را بهعنوان ملاك فعاليت درحوزة سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، اعلام كردند.مگرپيش از آن، برخلاف اين اصول رفتارمي شد؟ اساسا خاستگاه اين اصول چه بوده است؟
اينطور نيست كه قبلا، خلاف آن انجام ميشد. نكتهدوم اينكه سياست خارجي جمهوري اسلامي ابتداي امر يك سياست تعريف شدهاي نبود. اين سياست به تدريج و با در نظرگرفتن مباني و اصول، شكل گرفت؛ يعني ما هيچ الگويي نه در طول تاريخ و نه در عرض جغرافيا نداشتيم كه به ما بگويد سياست خارجي چنين نظامي؛ يعني يك نظام مردم سالار ديني در قرن بيستم، چگونه بايد باشد. حالا فرض بفرمائيدكه در صدر اسلام دنيا اينگونه نبود.
كشور، تعريف امروز را نداشت. ملت، تعريف امروز را نداشت و ارتباط بين كشورها كه ارتباط تعريف شدهاي نبود.طبيعتا سياست خارجي هم كه بيشتر محصول تحولات دو سه قرن اخيراست و يك حرف جديد است. از طرفي ديگر سياست خارجي كه كشورها دارند، اغلب به تقليد از اروپاست.حالا ما با توجه به نوع حكومتمان كه با ساير انواع حكومتها متفاوت است، سياست خارجي مان هم متفاوت بايد باشد. اين سياست خارجي، به مرور شكل گرفت. منتها در مقاطع مختلف زماني، ابعاد گوناگون آن تبيين شد. از جمله اينكه مباني اين سياست خارجي چيست؟ در چه چارچوبي بايد حركت بكنيم؟ كه مقام معظم رهبري براي اولين بار اينگونه بيان كردند؛عزت، حكمت و مصلحت.
هركدام از اينها، معني خاص خودش را دارد.اگرمي گوييم عزت، معناي آن اين است كه هيچگاه زير بار يك شرايط ذلت بار نميرويم. اگر بخواهند قراردادي را به كشورمان تحميل كنندكه مثلا ايران تحت نفوذ بيگانه قرار بگيرد، براساس قاعدة نفي سبيل زير بار اين قرارداد نميرويم. اما اين به معناي اين نيست كه جوانب مختلف ديده نشود.جوانب مختلف اگرديده شد و اين سياست خارجي با تدبير درست و متناسب باشرايط داخلي و بينالمللي، تدوين و اجرا شد، اين همان حكمت است. امادر موردمصلحت؛ براي روشن شدن معنا و غرض از مصلحت، مجمع تشخيص مصلحت نظام رامثال ميزنيم.
اگر قانوني را مجلس تصويب كرده بودكه يا خلاف شرع بود يا خلاف قانون اساسي يا هر دو، اگر به مجمع تشخيص مصلحت نظام آمد و اكثريت اعضاي مجمع به اين نتيجه رسيدندكه ولو اين قانون، خلاف شرع يا قانون اساسي است، اما مصلحت امت اسلامي ايجاب ميكند كه به آن تن بدهند، آن راتصويب ميكنند. پس مصلحت، زماني مطرح ميشودكه مباني تصميمي كه شما ميخواهيد بگيريد با مباني اولية تعيين شده در سياست خارجي يا در سياستهاي كلي نظام، در مغايرت است، اما ميبينيدكه مصلحت عمومي كشور در اين مقطع ايجاب ميكندكه مثلا فلان حركت را در سياست خارجي انجام بدهيدكه در شرايط عادي نميكرديد. ميتوان از مصلحت، چنين برداشتي كرد.
* شما هم در زمان حضرت امامره و هم دردوران زعامت آيتالله خامنهاي، وزير امور خارجه بوديد.آيا تفاوتي در نگاه حضرت امامره و مقام معظم رهبري در حوزة سياست خارجي مشاهده كرديد؟
خير. بدون ترديد در امتداد هم و در يك مسير بود و مراحل كمال را طي كرد.
تاريخ درج: 11 خرداد 1387 ساعت 09:51 تاريخ تاييد: 11 خرداد 1387 ساعت 12:53 تاريخ به روز رساني: 11 خرداد 1387 ساعت 12:51
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]