واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: مدركهايي كه ديگر كاركرد ندارند
امروزه ديگر از ديدن فردي كه با داشتن مدرك كارشناسي عكاسي به عنوان سرآشپز يكي از دانشگاه هاي سراسري در پايتخت مشغول به كار است، فارغ التحصيل رشته فلسفه اي كه در حال حاضر نياز مالي خانواده اش را از طريق سركارگري بر سر يك ساختمان در حال ساخت تامين ميكند، دانشجوي ترم آخر حسابداري كه به جاي فعاليت در سمت پيش بيني شدهاش به عنوان مستخدم در يك خانه سرگرم به كار است و مواردي از اين قبيل تعجب نميكنيم زيرا ...
سرويس اجتماعي برنا
امروزه در هر خانواده اي حدالاقل دو دانشجو را پيدا مي كني كه نه براي كسب دانش بلكه به خاطر انگيزه هايي مانند سرگرم شدن، يافتن موقعيت ازدواج، پيشرفت در طبقه اجتماعي، يافتن موقعيت شغلي مناسب و .... به دانشگاه ميروند و بعد از گذراندن 99 درصد واحدهاي تئوري و يك درصد واحد عملي از دانشگاه فارغ التحصيل مي شوند اما هنوز مركب مدركشان خشك نشده متوجه مي شوند كه دنبال هر كاري مي توانند بروند بجز موقعيت شغلي متناسب با رشته و تخصص خود. از سوي ديگر آموختن دهها واحد تئوري در عمل نه تنها كمكي به آنها نمي كند بلكه شانس ورود به بازار را برايشان هروز كم و كمتر ميكند.
بختياري فارغ التحصيل مقطع كارشناسي رشته پژوهشگري اجتماعي از يكي از دانشگاههاي سراسري تهران است، وي در اين رابطه به برنا ميگويد: در دانشگاه نه تنها به افزايش محفوظات ذهني ام كمكي نشد بلكه باعث پسرفتم نيز شد.
وي بيان مي كند: قبل از دانشجويي مطالعات منظمي داشتم كه در زمان دانشجويي به دليل نامنظم بودن ساعت برگزاري كلاس ها، نبود برنامه ريزي مناسب درسي از سوي دانشگاه و دلزدگي از حضور كسل كننده در كلاس همچنين شركت در برنامه هاي تفريحي دانشجويي كه چنگي هم به دا نمي زد فقط شب هاي امتحان به سراغ جزوه ها و كتاب هاي درسي مي رفتم.
بختياري ذكر مي كند: بعد از فارغ التحصيلي چند ماهي دنبال كار گشتم اما در زمينه رشته ام كاري پيدا نكردم هر جا كه مي رفتم از من تخصص مي خواستند كه من نداشتم و در حال حاضر با داشتن مدرك كارشناسي به ناچار در يك شركت منشي گري مي كنم.
وي ادامه مي دهد: مدتي قبل مي خواستم كه براي سازماني كار پژوهشي انجام دهم كه مسوول پژوهش سازمان بعد از چند باري كه مرا سردواند خيلي رك بهم گفت، تو با چه رويي با اين سن كم مي خواي كار پژوهشي كني در حالي كه هنوز مهر مدركت خشك نشده است.
قانون برابري فرصت هاي شغلي در اكثر كشورهاي توسعه يافته تضمين كننده فعاليت افراد جامعه به خصوص فارغ التحصيلان دانشگاهي جدا از سن، جنسيت، مذهب، نژاد، قوميت، زبان، يا معلوليت جسمي يا ذهني است اين در حالي است كه در ايران ناهماهنگي ميان پذيرش دانشجو و افزايش ظرفيت دانشگاهها با ايجاد فرصت اشتغال در بازار به سادگي قابل رويت است.
افزايش ظرفيت دانشگاه، بيكاري را در جامعه تشديد مي كند
مدرك گرايي مشكلات زيادي براي جامعه امروز ما بوجود آوره است كه يكي از آن ها خروج افراد غير متخصص از دانشگاه ها است كه به جاي اينكه جذب بازار كار شوند با مدرك ليسانس و فوق ليسانس خانه نشين مي شوند آن هم فقط به اين دليل كه تخصصي ندارند تا با پشتوانه آن وارد بازار كار شوند شايد اين مطلب از مهمترين ضعفها در نظام آموزشي كشور است كه تنها آموخته هاي تئوري را به دانشجويان به ضرب امتحان پايان ترم مي آموزد.
اين در حالي است كه نظام آموزشي كشور در تمام مقاطع تحصيلي بدون توجه به افزايش ضريب توانايي هاي مهارتي و تخصصي كاربردي افراد متاسفانه براي جواب گويي سطحي به افرادي كه روياي ورود به دانشگاه را در سر مي پرورانند تنها با افزايش ظرفيت پذيرش هر ساله آمار قبولي ها را افزايش مي دهد. شايد امروزه افزايش تحصيلات در كشور به شكل كاذب در قالب تاسيس مراكز آموزشي مختلف بجاي پاسخگويي به ايجاد تناسب ميان بازار كار و مهارت توانسته پايه تحصيلي بيكاران را ارتقاء دهد. از سوي ديگر هر چه ظرفيت پذيرش دانشگاه ها را افزايش يابد به همان ميزان آمار بيكاران يا كساني كه مجبورند مدرك تحصيلي شان را ناديده بگيرند و در مشاغلي پايين تر مشغول به كار شوند نيز بيشتر ميشود. تا به حال چند بار با آرايش گري با مدرك مهندسي، خدمت كار سالن عروسي با مدرك روانشناسي و منشي مدير عامل با مدرك فوق ليسانس زبان و ادبيات برخورد كرده ايد كه براي فرار از بيكاري و بدتر از آن سرزنش هاي خانواده مشغول به فعاليت در چنين مشاغلي هستند؟
اگرچه منشي گري، آرايش گري و خدمت كاري براي كساني كه سال ها براي كسب علم تلاش كرده و به قول معروف دود چراغ خورده اند اصلا مناسب نيست اما نياز مادي و روحي به كار و فعاليت شايد مهمترين انگيزه براي تن دادن به چنين وضعيتي باشد كه نشان از ضعف ساختار علمي نظام آموزشي كشور دارد كه تنها پسوند ليسانس و فوق ليسانس به القاب افراد اضافه مي كند.
افزايش حضور افراد بيكار يا جذب شده گان به شغل هاي كاذب در ميان فارغ التحصيلان دانشگاهي در حالي صورت مي گيرد كه علي عباسپور تهراني فرد رييس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي همچنان اصرار به افزايش ظرفيت رشته هاي دانشگاهي دارد.
وي افزايش تعداد دانشجو را هزينه اضافي براي دانشگاه نمي داند و اعتقاد دارد در صورتي كه ظرفيت دانشگاه ها افزايش پيدا نكند علاوه بر سركوب كردن استعداد و خواسته متقاضيان باعث ايجاد ضربه اقتصادي به كشور مي شود. در اين فضا تدبير دو به دو در افزايش شانس قبولي در كنكور از نظر معاون آموزشي وزارت علوم كه در طي آن از هر دونفر يك نفر وارد دانشگاه مي شود مدبرانه است، اما آيا آينده كاري اين افراد را نيز تضمين مي كند.
حسن خالقي معاون آموزشي وزارت علوم با بيان ظرفيت دانشجو در سال گذشته مي گويد: ظرفيت پذيرش دانشجو براي دانشگاههاي دولتي وابسته به وزارت بهداشت، شبانه، پيام نور، غيردولتي و غيرانتفاعي در سال گذشته در مجموع حدود 220 هزار نفر، ظرفيت كل پذيرش در دانشگاه جامع علمي كاربردي و آموزشكده هاي فني و حرفه اي در مجموع 150 هزار نفر و در كل ظرفيت پذيرش دانشجو در دانشگاههاي زير مجموعه وزارت علوم 370 هزار نفر بود كه با احتساب پذيرش در دانشگاه آزاد دوره هاي كارداني پيوسته و كارشناسي، اين رقم به 650 هزار نفر مي رسيد.
وي ادامه مي دهد: در آزمون سراسري سال جاري حدود 300 هزار نفر در دانشگاههاي وابسته به وزارت علوم و حدود 200 هزار نفر از طريق دانشگاه جامع علمي كاربردي و آموزشكده هاي فني حرفه اي پذيرش مي شوند كه در مجموع پذيرش دانشجو در دانشگاههاي وابسته به وزارت علوم به نزديك 500 هزار نفر مي رسد.
افزايش 30 درصدي پذيرش دانشجو در سال جاري، پيوستن حدود 400 هزار نفر دانشجو بدون كنكور در دانشگاه آزاد جامعه را هر چه بيشتر با معضل فارغ التحصيلان بيكار يا جذب شدگان به شغل هاي كاذب مواجه مي كند.
تنها 10 درصد دانشجويان علاقه واقعي به درس دارند
ناصر قاسم زاده روانشناس با اشاره به اينكه افرادي كه بدنبال تحصيلات عاليه هستند سهم بيشتري را از بازار كار مي خواهند به برنا مي گويد: معمولا دانشجويان براي كسب موقعيت شغلي مناسب تر به دنبال تحصيلات دانشگاهي مي روند.
وي ادامه مي دهد: فقط 10 درصد از دانشجويان هدف اصلي شان كسب مدارج بالاي علمي است و 90 درصد از اين جمعيت در همان مدرك ليسانس متوقف شده و انتظار جذب در بازار كار دارند.
قاسم زاده بيان مي كند: براساس سازمان جهاني بهداشت هر فردي حق دارد كه در موقعيت مناسب شغلي فعاليت كند.
به گفته اين روانشناس با رشد دانشگاه هاي دولتي، آزاد، پيام نور و جامع علمي-كاربردي نياز افراد به طور موقت جواب داده شد اما متاسفانه به فكر اتفاق هاي بعدي آن نبوديم.
قاسم زاده مي گويد: برنامه ريزان بايد با محاسبه نرخ بيكاري? ظرفيت هاي دانشگاه ها را تعيين كنند.
وي با اشاره به ورود 60 درصد زنان به دانشگاه ادامه مي دهد: 80 تا 90 درصد زنان بعد از فارغ التحصيلي به دنبال اشتغال نيستند.
وي معتقد است در صورتي كه همه فارغ التحصيلان دانشگاهي تمايل به حضور در بازار كار داشته باشند با فاجعه نيروي انساني روبرو خواهيم بود كه به دنبال مطالباتشان هستند.
وي با بيان اينكه زنان در كار ادعاي كمتري دارند، بيان مي كند: مردها به اين دليل كه نان آور اصلي خانواده هستند براي كسب پايگاه اقتصادي بالاتر اشتغال را ترجيح مي دهند.
قاسم زاده ذكر مي كند: توجه به ظرفيت هاي موجود اشتغال و ظرفيت دانشجو دو مقدمه اصلي در برنامه ريزي ها است و آيا بازار كار ظرفيت جذب دو هزار فارغ التحصيل رشته جغرافيا يا تاريخ را دارد.
وي مي گويد: آموزش عالي بايد يك دهم از جذب نيروي انساني خود را كاهش دهد.
اين روانشناس با توجه به صحبت هاي مسوولان وزارت علوم كه اعلام كردند كه تا دو سال آينده همه بر روي صندلي هاي دانشگاهي قرار مي گيرند، ادامه مي دهد: مسوولان و برنامه ريزان بازار كار بايد به طور رسمي اعلام كنند كه ظرفيت پذيرش اين همه فارغ التحصيل دانشگاهي را ندارند كه دانشجويان از همان اول تكليف خود را بدانند.
وي مي گويد: امروزه بسياري از افراد فقط اسم دانشجويي را يدك مي كشند و درصد كمي از آن ها اهل تحقيق و مطالعه هستند.
قاسم زاده مي افزايد: براساس آمارهاي انجام شده بسياري از ازدواج ها تحصيلات زن بالاتر از مرد است.
اين روانشناس ادامه مي دهد: سطح سواد بسياري از فارغ التحصيلان كارشناسي با يك ديپلمه هيچ فرقي ندارد و بسياري از آن ها يك كلمه زبان انگليسي نمي دانند البته آموزش عالي و آموزش و پرورش در انتقال و پرورش استعدادهاي افراد درست عمل نمي كند.
از نظر وي افرادي كه جذب بازار كار نمي شوند در هويت يابي، اميد به زندگي و ارزش گذاري شخصيتي دچار مشكل مي شوند ضمن اينكه ضربات جبران ناپذيري به شخصيت اجتماعي فرد وارد مي شود.
به اين ترتيب ديگر از ديدن فردي كه با داشتن مدرك كارشناسي عكاسي به عنوان سرآشپز يكي از دانشگاه هاي سراسري در پايتخت مشغول به كار است، فارغ التحصيل رشته فلسفه اي كه در حال حاضر نياز مالي خانواده اش را از طريق سركارگري بر سر يك ساختمان در حال ساخت تامين ميكند، دانشجوي ترم آخر حسابداري كه به جاي كار در مقام تعريف شده اش به عنوان مستخدم در يك خانه سرگرم به كار است و مواردي از اين قبيل تعجب نخواهيم كرد.
***
اين اتقاق در حالي روز به روز در جامعه پررنگتر و پررنگتر ميشود كه در بعضي از كشورهاي توسعه يافته و در حال پيشرفت فرد را با توجه به استعداد و توانايي اش به شغلي هدايت مي كنند و فرد از همان ابتدا مي داند كه در آينده چه مي شود اما متاسفانه اين موضوع در ميان فارغ التحصيلان ما برعكس است و فرد بعد از اتمان درسش كاسه چه كنم به دست ميگيرد.
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]