تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867417546
پیکان سفید، فرشته نجات داوران!
واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهروند: هوشنگ نصیرزاده خاطره ای از دوران داوری خود در دهه 60 در دیداری جنجالی که در کرمانشاه برگزار شده، بر زبان می آورد: «در دیدار بانک صادرات کرمانشاه و چوکای تالش من و جبار حسینی کمک داورهای بازی بودیم و سنگاشکن نیز داور وسط بود. از ابتدای بازی که سنگ هایی ازسوی تماشاگران کرمانشاهی به سمت ما پرتاب می شد اما چون ریز بود، با بارش باران آنها را اشتباه گرفتیم! چوکا در آن دیدار یک گل زد و سپس یک گل به سود تیم کرمانشاهی به ثمر رسید که جباری کمک داور آن سمت، گل را مردود اعلام کرد. بعد از این اتفاق، از در و دیوار به سوی ما سنگ پرتاب شد و فقط توانستیم بدویم و خود را به رختکن برسانیم. به سمت رختکن نیز سنگ هایی پرتاب شد و شیشه ها را شکستند و ما هم پشت ستون ها پناه گرفته بودیم تا این اشیا برخورد نکند. باید هرچه زودتر خودمان را به ترمینال اتوبوسرانی می رساندیم، هرطوری بود از رختکن بیرون آمدیم. به محض این اتفاق یکسری دنبال ما افتادند و من هم تاکسی ای که در خیابان بود را نگه داشتم و سوار شدیم. بازهم آن افراد دنبال ما آمدند و شیشه عقب آن تاکسی را پودر کردند. آخر ماجرا نبود و نزدیک به یک تانکر آتش نشانی شدیم که آب از آن سرازیر شده بود. راننده تاکسی هم می خواست از سنگ ها فرار کند اما با سرعت روی این منطقه خیس رفت و خودرو واژگون شد! سریعا از اتومبیل پیاده شدیم و دیدیم یکی از داوران به نام جلال مرادی با یک پیکان سفید رسید و سوارمان کرد. مردم کرمانشاه نیز برای مرادی احترام زیادی قایل بودند، دیگر سنگ پرتاب نکردند تا جان سالم به در ببریم و سوار اتوبوس شویم.»
سه شنبه ، ۱۰آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهروند]
[مشاهده در: www.shahrvand-newspaper.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]
-
گوناگون
پربازدیدترینها