تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816457946




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آموزش طنز از زبان دکتر اسماعیل امینی


واضح آرشیو وب فارسی:شیرین طنز: هرجا که از طنز سخنی هست، بلافاصله با اصطلاحاتی مواجه می شویم که گاهی موجب سردرگمی است. تا می خواهیم کتابی طنزآمیز بخوانیم، یا می گوییم که به طنز علاقه داریم؛ هزل و هجو ومطایبه و فکاهی و آیرونی وگروتسک واین جور چیزها به میدان می آیند و نمی گذارند از طنز لذت ببریم. به راستی برای لذت بردن از طنز و برای طنز نوشتن، لازم است که این اصطلاحات را یاد بگیریم؟ یعنی این همه طنز نویس خوب که آثارشان را می خوانیم و دلمان می خواهد که بتوانیم مثل آنها ظریف و گزنده و بانمک بنویسیم؛ اول این همه اصطلاحات و تعریف ها را یادگرفته اند و بعد طنز نویس شده اند؟ اگر بگوییم که یادگرفتن اصطلاحات طنز، راه مناسبی برای آغاز طنز نویسی نیست؛ شاید به نظر برسد که از مباحث نظری طنز خوشمان نمی آید. اما اگر این را بدانیم که طنزنویسی، بیش از مباحث نظری، نیازمند تمرین و مطالعه است؛ آن وقت راه آغاز کار را زودتر پیدا می کنیم. کارهای مهارتی مانند رانندگی ، ترکیبی است از دانایی وتوانایی، راننده خوب، هم توانایی رانندگی دارد و هم با علایم ومقررات راهنمایی و رانندگی آشناست. راننده اگر فقط علایم را بلد باشد، اما دست فرمانش خوب نباشد، خیلی زود از مسیر خارج می شود و حادثه می آفریند و اگر فقط راننده ماهری باشد اما علایم و مقررات را نشناسد، در مسیرهای شلوغ و هنگام انتخاب راه و لحظات حساس دیگر، با دشواری مواجه می شود. به هر حال، برای آغاز کار طنز نویسی، بهترین راه مطالعه آثار خوب است و از همین جا ضرورت آشنایی با بحث های نظری آشکار می شود که: آثار خوب را چگونه تشخیص بدهیم؟ چون اغلب افراد خیال می کنند که هر اثری که خنده شدید ایجاد کند، لابد طنزی قوی دارد. یا هر اثری که حرف سیاسی خطرناک تری بزند، حتماً طنز خوبی است و می تواند الگوی مناسبی باشد. نه آشــنایی با اصـــطلاحات طنز نویسی ونه خنده شدید و واکنش هیجانی مخاطبان ، هیچکدام از اینها معیار خوبی برای تشخیص آثار ارزشمند طنز نیست. مجموعه ای از معیارها ی مرتبط با روش نوشتن و استفاده از شگردهای طنز، همراه با نوع نگاه واندیشه نویسنده و بسیاری نکته ها و دقایق دیگر است که به خواننده کمک می کند تا بتواند یک اثر طنز را ارزیابی کند. همین که از طنز حرف می زنیم، به یاد خنده می افتیم. برخی تصور می کنند که طنزنویسی یعنی خنده دار نوشتن! هر کس که بتواند جوری بنویسد که مردم را بخنداند ، طنزنویس است. طنز البته گاهی موجب خندیدن مخاطبان می شود، اما کار اصلی طنزنویس خنداندن مردم نیست ، بلکه او می کوشد که یک وضعیت خنده دار را بیان کند. این وضعیت خنده دار، شاید خنده آور نباشد، یعنی کسی را نخنداند. وضعیت خنده دار ، گاهی در عالم واقعی وجود دارد و طنز نویس با نگاه جست و جوگر خود ، آن را می یابد و بیان می کند؛ ولی گاهی این وضعیت را طنزنویس در کلام خود می آفریند. حالا می توانیم بپرسیم که منظورمان از وضعیت خنده دار چیست؟ هر چیزی وقتی حالت معمولی و طبیعی دارد، میان اجزای آن تعادلی ، هر چند موقتی، برقرار است. حالا اگر این تعادل به هم بریزد، این به هم ریختگی ممکن است یک وضعیت طنزآمیز ایجاد کند؛ به ویژه در هنگامی که ناسازگاری میان اجزا زیاد باشد. مانند آن که در یک جلسه اداری و در میان سخنان رسمی و تعارفات اداری، ناگهان کلاغی کنار پنجره بنشیند و غارغار کند و یا مثلاً فرزند خردسال یکی از حاضران وارد جلسه شود و بگوید: من مامانمو میخوام! گاهی این به هم ریختگی نظم و تعادل، بیش از آن که مضحک باشد، عجیب و تفکر برانگیز است؛ مثلاً حافظ می گوید: ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند امام شهر که سجاده می کشید به دوش تضاد میان اجزای این روایت، با آن که مضحک است اما موجب خنده ناگهانی نمی شود، بلکه بیشتر موجب تأمل و انبساط خاطر است. حتی ممکن است یک وضعیت طنزآمیز، گاهی موجب اندوه و تأسف مخاطب شود، که با خنده ای تلخ همراه است ؛ مثلاً در این شعر از شفیعی کدکنی ، که با نگاهی به داستان آزمون پاکدامنی سیاوش سروده شده : خدایا زاین شگفتی ها دلم خون شد دلم خون شد سیاووشی در آتش رفت وزان سو خوک بیرون شد سیاوشی که مظهر پاکی است،برای آزمون وارد آتش می شود و از آن سو، خوک که مظهر پلیدی است، بیرون می آید. این وضعیت اگر چه مضحک است، اگرچه مسخره است، اگرچه عجیب است؛ اما نه تنها خنده آور نیست، بلکه اندوهبار و محزون است. در گفتگوهای رسمی،معمولاً تلاش می شود که وضع موجود به عنوان وضع مطلوب معرفی شود؛ مثلاً وقتی رئیس جدید معرفی می شود ، رسم بر این است که بگویند:«انتصاب شایسته و بجای جناب عالی را تبریک می گوییم.» این همان تعارف است که در گفتگوهای عادی نیز رایج است؛ مانند آن که در مهمانی از شیوه پذیرایی میزبان تعریف می کنیم و می گوییم: «همه چیز عالی است»؛ با آن که ممکن است برخی چیزهای آن مهمانی عالی نباشد، اما رسم براین است که در تعارف ، جنبه مطلوب را ببینیم و بیان کنیم. یا مثلاً وقتی به عیادت بیمار می رویم و او می گوید:«حالم خوب است» و ما حرف او را تأیید می کنیم، با آن که می دانیم هنوز حالش خوب نشده و تحت درمان است؛ این کار برای تقویت روحیه اوست و جنبه عاطفی و انسانی دارد. ما وضع مطلوب ( دلخواه) را بیان می کنیم ؛ یعنی آرزو داریم که حال بیمار خوب شود، ولی وضع موجود( واقعیت) چیز دیگری است که در پرونده پزشکی بیمار نوشته شده است.در مثالی دیگر، یک فروشنده چرب زبان ماشین های دست دوم، تلاش می کند که کالای خود را در وضعیت مطلوب نشان بدهد: این ماشین در حد صفر است ، موتور، شاسی ، بدنه ، کاملا سالم است، حتی لاستیک ها چندان ساییده نشده و… اما واقعیت این است که او می خواهد با انکار معایب آن ماشین تا حد امکان ، خریدار را راضی کند که پول بیشتری برای خرید آن بپردازد. حالا تصور کنید که همین فروشنده ، هنگام خریدن همین ماشین، برای آن که آن را ارزان تر بخرد، چه حرف هایی به صاحب ماشین گفته است؟ نیازی به تکرار آن حرف ها نیست، معلوم است که هنگام خرید، دلال تلاش می کند که تمام معایب ممکن را درباره کالا بیان کند تا آن را راحت تر و ارزان تر بخرد. فرض کنید که او یک دستیار تازه کار دارد که با ناشیگری، حرف های مطلوب هنگام فروش را به اشتباه در هنگام خرید ماشین بیان می کند و یا برعکس، هنگام فروش ماشین دستپاچه می شود و تمام معایب ماشین را با بزرگنمایی برای خریدار بیان می کند. این وضعیت، یکی از رایج ترین وضعیت های طنزآمیز است. بیشتر انسان ها دوست دارند که وضعیت خود را بهتر از آنچه هست نشان دهند؛ یعنی داناتر، زیباتر، جوان تر و تواناتر از آنچه هستند به نظر برسند. این فاصله میان آنچه هست (پنهان) و آنچه نمایانده می شود (آشکار)، در بسیاری از امور دیگر هم دیده می شود؛ مانند فاصله میان رفتار و گفتار ، میان ظاهر و باطن و از این قبیل. انسان با آن که در میان واقعیت هاست ( وضع موجود)، اما دلش می خواهد که در دنیای آرزوهایش ( وضع مطلوب) باشد؛ مانند کودکانی که در کوچه ها با توپ پلاستیکی بازی می کنند و خود را به نام فوتبالیست های بزرگ دنیا می نامند و در خیال خود قهرمان جام جهانی می شوند. تضاد میان وضعیت موجود (واقعیت) با وضعیت دلخواه ( آرزوها) گاهی جنبه شخصی دارد و انگیزه وامید و تلاش و شادمانی ایجاد می کند. اما گاهی همین تضاد میان واقعیت ها و آرزوها، اسباب فریب انسان است و این همان جایی است که طنزپرداز را بر می انگیزد تا با بیان این تضاد، انسان را از فریب آگاه سازد. فریب از آنجا آغاز می شود که انسان می تواند در نامگذاری پدیده ها دخالت و تصرف کند؛ یعنی واقعیت نامطلوب را با نام های زیبا و فریبنده، قابل تحمل و مطلوب سازد. مانند کسی که دروغ می گوید و اسم این کار را مدیریت برخورد با دیگران و مهارت در روابط عمومی گذاشته است! یا مثلاً کسی که تنبلی می کند و برای گریز از سرزنش وجدان، کار خود را بی اعتنایی به دنیا و پرهیز از حرص می گذارد. کسی که گران فروشی و کم فروشی می کند و خیال می کند که این کار ، هنر فروشندگی و هوشمندی در کاسبی است. در حوزه های اجتماعی و عمومی نیز فریب از طریق نامگذاری مطلوب بر واقعیت های نامطلوب بسیار رواج دارد و تقریباً تمام آنچه به عنوان تبلیغ تجاری و سیاسی شناخته می شود، بیش و کم به همین شیوه است. در تبلیغ تجاری، رسم بر این است که بگویند کالای موجود، همان جنس دلخواه شماست و شما با داشتن آن به آرزوی خود می رسید. در تبلیغ سیاسی نیز ادعای تبلیغ کننده این است که: اندیشه های من، همان چیزی است که دلخواه شماست و شما را به دنیای آرمانی و مطلوب می رساند. کارطنزپرداز، بیان تضاد میان این ادعاهای رؤیایی با واقعیت های موجود است. آن ماجرای معروف را شنیده اید که دو نفر در خیابانی مشغول کار بودند، یکی زمین را می کند و خاک را بیرون می ریخت و دیگری خاک را سر جایش می ریخت . عابری پرسید:«این چه کار بیهوده ای است؟» آن دو نفر گفتند:«ما سه نفر بودیم؛ یکی زمین را می کند، یکی لوله کشی می کرد و یکی روی لوله ها خاک می ریخت. امروز، لوله کش نیامده و ما داریم وظیفه خودمان را انجام می دهیم!» در این ماجرا، از نگاه ناظر بیرونی، کاری غیر منطقی انجام می شود؛ یعنی ظاهر کار غیر منطقی است. ولی از نگاه آن دو کارگر، کارشان منطقی است؛ زیرا دارند انجام وظیفه می کنند. اما در این میان، یک منطق دیگر وجود دارد که پنهان است و کارگران درباره آن چیزی نمی گویند. به راستی آیا آنها فقط برای انجام وظیفه کار می کنند؟ روشن است که هدف آنها گرفتن دستمزد است؛ بنابراین همان کار غیرمنطقی ، چاله کندن و پرکردن آن، چون با هدف آنها مغایرتی ندارد، به نظرشان غیر منطقی نمی رسد، اما برای توجیه ناظر بیرونی ، ناگزیر این کار غیر منطقی را «انجام وظیفه» می نامند. یکی از مهمترین کارهای طنزنویس این است که میان منطق آشکاروقایع ( آنچه ابراز می شود) و منطق پنهان آنها ( آنچه واقعیت دارد) مقایسه کند و تضاد میان آشکار و نهان را با ظرافت بیان کند. به این حکایت توجه کنید:خلیفه دستور داده بود مسجدی بزرگ و با شکوه بسازند. بهلول از او پرسید:«این مسجد را برای چه می سازی؟» خلیفه گفت:«برای خدا». وقتی ساختمان مسجد کامل شد، دیدند بالای آن نوشته:«مسجد بهلول»! بهلول را احضار کردند و پرسیدند:«این مسجد به نام خلیفه است، چرا نام خودت را بالای آن نوشته ای؟» بهلول گفت:«مگر خودتان نگفتید که برای خداست؟» در این ماجرا ، منطق آشکار(ادعای خلیفه) این است که مسجد برای خدا ساخته می شود. اما منطق نهان(واقعیت) این است که ساختن مسجد برای تبلیغ دین داری خلیفه است. این است که مسجد را به نام خلیفه نام گذاری می کنند. بهلول ، با منطق هوشمندانه طنز، تضاد میان آشکار و نهان را کشف و بیان می کند. اکنون به اطراف خود بنگرید و ببینید چقدر از این منطق های دوگانه می توان کشف کرد. مثلاً فروشندگانی که می گویند: هدف ما جلب رضایت شماست. مسئولان چند شغله ای که می گویند: هدف ما خدمت به جامعه است. تاجرانی که می گویند: هدف ما شکوفایی اقتصاد کشور است. و بسیاری از این قبیل ادعاها(منطق آشکار)که با واقعیت(منطق نهان)منطبق نیست. برخی از سخنان آن قدر تکرار شده است که به نظر می رسد هیچ تردیدی در درستی آن نیست. گاهی عوام در برابر کسی که در این گونه سخنان تردید می کند ، این طور استدلال می کنند: «این حرف را همه می گویند، پس یعنی به نظر شما همه اشتباه می کنند؟» با صراحت می توان گفت که:«بله، ممکن است همه اشتباه کنند.» یکی از این اشتباهات رایج این است که می گویند : « طنز راهی است برای گریز از سانسور؛ یعنی وقتی که حرفی را از بیم واکنش مستبدانه نمی توان به صراحت بیان کرد، با غیر مستقیم گویی و شیرین زبانی و طنازی ، همان حرف را بیان می کنیم. نادرستی این سخن از آنجاست که میان بیان هنری و بیان خبری ، فرقی قائل نیست. در بیان خبری ، صراحت و مستقیم گویی و پرهیز از ابهام و اشاره و کنایه ، ضروری است. اما در بیان هنری ، پوشیده سخن گفتن، ابهام و چند معنایی و اشارات غیر مستقیم ، همواره رواج داشته است؛ چه در شرایط استبداد و چه در شرایط آزادی بیان. اساساً زبان هنر، زبان اشارات و کنایات ونمادهای قابل تفسیراست ؛ زیرا همین ویژگی هاست که معنای اثر هنری را متکثر می سازد. یک نکت? نادرست دیگر در این ادعا ، که پوشیدگی طنز راهی است برای گریز از سانسور، این است که گاهی در روابط عاطفی و دوستانه نیز از بیان کنایی و پوشیده استفاده می شود و روشن است که در روابط دوستانه ، بیم سانسور و داغ و درفش ، نیست. با این همه ، ممکن است که گاهی برخی از طنزنویسان، در پوشیدگی های سخن و اشارات خود، برای پرهیز ازبرانگیختگی حساسیت های مستبدانه ، راه گریزی یافته باشند؛ اما آنچه مسلم است این است که طنز، در آزادترین شرایط ، چنان که در روابط صمیمان? میان دوستان نیز به هرحال ، از صراحت می پرهیزد و با کنایه و اشاره و نشانه سخن می گوید. برخی از نویسندگان تصور می کنند که طنزنویسی ارزش بالاتری از گونه های دیگر شوخ طبعی دارد. بنابراین اگر به آنها بگویید که بعضی از نوشته های شما طنز نیست و فکاهی است، ناراحت می شوند. در حالی که خندان نویسی از هرنوع که باشد، ارزشمند است وبرای ارزیابی هنری و ادبی یک اثر لازم نیست که دسته بندی های علمی را تغییر بدهیم . درفکاهی ، هدف اصلی اثر ، خنده است و عناصر دیگر نظیر انتقاد و اندیشه ، در آن کم رنگ تر است؛ یعنی خنده فکاهی وسیله ای برای انتقاد نیست و همچنین تضادهایی که درکار فکاهی مطرح می شود، برای ایجاد خنده است و غرض از آن ، اصلاح و تغییر رفتار و اندیشه مردم نیست. فکاهی در فضایی خلق می شود که همه چیز عادی ، مطلوب ، منطقی و منظم به نظر می رسد و تنها یک جابه جایی یا به هم ریختگی در نظم ظاهری امور ، وضعیتی خنده دار ایجاد می کند. مقایسه میان وضعیت خنده دار( که حاصل به هم خوردن نظم عادی امور است) و وضعیت طبیعی، بر اساس اندیشه ای اصلاح گر نیست. نویسنده و خواننده فکاهی،هر دو، بیرون از صحنه ای هستند که در آن وضعیت خنده دار و نابسامان ایجاد شده، و همین احساس مصونیت ازآن وضعیت غیرعادی و قرار گرفتن در موضع برتری است که برای آنها خوشایند است. در فکاهی، عبور از خط قرمزها ( ورود به حریم های ممنوع ) خیلی محدود است؛ مثلاً حریم های مربوط به روابط کامجویانه ، خط قرمزهای سیاسی ، مذهبی و فلسفی ، دراثر فکاهی نقض نمی شود . نقض حریم در نوشته فکاهی براساس همان نکته ای است که قبلاً به آن اشاره شد؛ یعنی در شرایطی که همه چیز طبیعی، منظم و منطقی به نظر می رسد، یک به هم ریختگی در هنجار منطقی ومنظم امور، موجب ایجاد خنده می شود. منبع : ضمیمه ی ادب و هنر (سه شنبه ها) روزنامه اطلاعات


دوشنبه ، ۹آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شیرین طنز]
[مشاهده در: www.shirintanz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن