واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان: فروغ طباطبایی مرد جوان که فقط 15 ماه پس از آغاز زندگی مشترک همسرش را کشت و جنازه اش را در یک کانال به آتش کشید، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت که نمی داند چرا دست به این جنایت زده است. این مرد با حکم قضایی به قصاص محکوم شد. ایمان 28 ساله شامگاه بیست و سوم دی 93 همسر 27 ساله اش به نام سحر را داخل خودرو خفه کرد و سپس جنازه اش را در کانالی در اتوبان آزادگان به آتش کشید. او که بلافاصله پس از جنایت به خانه پدر همسرش رفته بود، داستان دروغینی را مطرح کرده و گفته بود: «از ماشین پیاده شدم و به داروخانه رفتم تا دارو بخرم، اما وقتی بازگشتم خبری از سحر نبود.» ایمان دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست نورالله عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار در حالی پای میز محاکمه ایستاد که پدر و مادر همسرش برای او حکم قصاص خواستند. مادر سحر گفت: «دخترم هرگز به من نگفته بود که با شوهرش اختلاف دارد و من نمی دانم ایمان با چه انگیزه ای دخترم را بی رحمانه کشته و جنازه اش را به آتش کشیده است.» وقتی ایمان پشت تریبون دفاع ایستاد ابراز پشیمانی کرد و گفت: «من عاشق همسرم بودم و نمی دانم چرا دست به این جنایت زدم.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و ایمان را به قصاص محکوم کرد. ایمان در گفت وگو با «فرهیختگان»: سکوتم از رضایت نبود چقدر درس خوانده ای؟ دانشجوی رشته مهندسی مدیریت اجرایی بودم. شغلت چه بود؟ استودیوی صدا داشتم و صدابرداری می کردم. همسرت چقدر درس خوانده بود؟ او هم دانشجوی رشته جهانگردی بود. چطور با هم آشنا شدید؟ سال 88 در یک موسسه گرافیکی با هم همکلاسی بودیم. آنجا با هم آشنا شدیم و سه سال بعد ازدواج کردیم. اختلاف هایتان سر چه موضوعی بود؟ ما اختلافی با هم نداشتیم. من عاشق همسرم بودم. اما سحر وقتی عصبانی می شد کنترل اعصابش را از دست می داد و دست به هر کاری می زد. زیاد با هم دعوا می کردید؟ دو بار با هم دعوا کردیم. اما سحر آنقدر جیغ وداد راه انداخت که همه همسایه های آپارتمان مقابل در خانه مان آمدند و من برای آرام کردن سحر مجبور شدم با برادرش که همسر خواهرم بود تماس بگیرم. او وقتی عصبانی می شد حتی خودزنی هم می کرد. به فکر جدایی نیفتاده بودید؟ من راضی به جدایی نبودم. اما او اولین باری که با هم دعوا کردیم گفت ازدواجش با من اشتباه بود و می خواهد طلاق بگیرد. علت دعوایتان چه بود؟ سحر از خواستگارهای سابقش برایم تعریف می کرد و من علاقه ای به شنیدن این حرف ها نداشتم. بعد از آخرین دعوا تصمیم گرفتم سکوت کنم تا دیگر با هم درگیر نشویم. شش ماه سکوت کردم و حرف نزدم تا همه چیز آرام شود، اما بالاخره کنترلم را از دست دادم. از ماجرای قتل بگو. من دنبال سحر رفتم تا او را از خانه مادرش به خانه خودمان در شهرک ساحل بیاورم. او در راه گفت خواهر یکی از خواستگاران سابقش که حالا مقیم آمریکاست با او تماس گرفته است. از شنیدن این حرف عصبانی شدم و بعد از شش ماه سکوت به او اعتراض کردم. آن روز می خواستم دیگر کوتاه نیایم. سحر هم باز شروع به دادوفریاد کرد. او شروع به خودزنی کرد و من هم که دیگر تحمل رفتارهای او را نداشتم با دستانم او را خفه کردم. سحر هم هیچ مقاومتی نکرد. شاید به خاطر اینکه شش ماه سکوت کرده بودم، کنترل اعصابم را از دست دادم. سابقه مصرف مواد مخدر داری؟ نه. من حتی سیگار هم نمی کشم و شخصیت آرامی دارم. هنوز هم خودم باورم نمی شود دست به این کار زده باشم. چرا جنازه را به آتش کشیدی؟ خیلی ترسیده بودم. بعد از رفتن به کلانتری و اعلام ناپدید شدن همسرم، به پمپ بنزین رفتم و یک گالن چهار لیتری بنزین خریدم و جنازه را در کانال به آتش کشیدم. بعد به گیلان رفتم و آنجا یک خانه اجاره کردم. می ترسیدم به تهران برگردم، اما دو روز بعد به خاطر عذاب وجدان به اداره آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم. می دانی چه حکمی در انتظارت است؟ اگر خانواده همسرم با قصاص من آرام می شوند، من برای اعدام آماده ام. من در این ماجرا مقصر هستم و حالا هم می گویم از کاری که کرده ام پشیمانم. من از زندان نامه 35 صفحه ای برای پدر و مادر همسرم نوشتم و در آن همه چیز را برایشان توضیح دادم. نمی گویم از اعدام نمی ترسم. هر بار که هم بندی هایم را برای اعدام می برند، می میرم و زنده می شوم.
یکشنبه ، ۸آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهیختگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]