تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831477679




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

محمد عبداللهی تحریف تاریخ به سبک مهرنامه/ پاسخی به یادداشت سوال برانگیز و مغلطه آمیز سردبیر مهرنامه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: محمد عبداللهی
تحریف تاریخ به سبک مهرنامه/ پاسخی به یادداشت سوال برانگیز و مغلطه آمیز سردبیر مهرنامه
آنچه اعتبار علمی و تحلیلی یادداشت سردبیر مهرنامه و نیز اهداف و انگیزه های آن را زیر سوال می­برد، مفروضات و نتایج اشتباه و مسئله داری است که یادداشت مذکور به جای حقایق تاریخی و تئوریک به کار برده است.

خبرگزاری فارس: تحریف تاریخ به سبک مهرنامه/ پاسخی به یادداشت سوال برانگیز و مغلطه آمیز سردبیر مهرنامه



 آخرین شماره ماهنامه مهرنامه  حاوی مقاله ای تحت عنوان " توحید و تکفیر؛ پژوهشی در ریشه های توحید سیاسی؛ مبانی نظی روشنفکری سلفی"[1] از محمد قوچانی فعال سیاسی اصلاح طلب و سردبیر این نشریه بود که حاوی تحریفات تاریخی و البته تئوریک عجیب و قابل تاملی است. این یادداشت بر آن است تا نگاهی به این تناقضات تئوریک بیاندازد. مقدمه نویسنده در این مقاله نسبتا طولانی، تلاش می­کند بین افراطی گری در دنیای تسنن و تشیع (به تعبیر خودش: برخی پیروان مذهب اهل بیت) که خود نام آن را "بنیادگرایی" می­گذارد، نسبت و مشابهتی بیابد. بدین منظور، با وام گرفتن کلیدواژه «روشنفکری سلفی» از جلال آل احمد، به بازتعریفی ناقص و نارسا از این مفهوم می­پردازد. مقاله با تقسیم بندی نیروهای مذهبی به سنتی (محافظه کار) و بنیادگرا، نقطه آغاز و نطفه تولد بنیادگرایی را دهه 40 معرفی می­کند. یعنی دهه ظهور و بروز مرجعیت دینی و سیاسی امام خمینی در ایران.[2] و از طرفی پایه گذار بنیادگرایی اسلامی را نیز سیدجمال الدین اسدآبادی اعلام می­کند. وی البته به دسته دیگری از فعالان مذهبی به رهبری مهندس بازرگان با نام "نوگرایی مذهبی" نیز اشاره دارد. قوچانی در یک تحریف روشن تاریخی اولین مفروض اشتباه خود را القا می­کند و مدعی می­شود که در غیاب!! بازرگان، گروه رادیکال مجاهدین خلق شکل می­گیرد. حال اینکه، تاریخ شهادت می­دهد که مجاهدین خلق، وارثان و فرزندان بلافصل بازرگان بوده اند .
  مفروضات سلیقه­ ای؛ برساخت تحریف گونه تاریخ روش قوچانی چنین است که با مفروضات اشتباهی آغاز می­کند، همان مفروضات را توضیح داده و تشریح می­کند و سپس بر اساس همان مفروضات ناقص، نتیجه گیری نادرست و معیوبی را صورت بندی می­کند. گونه­ بندی ناقص و گزینشی از جریان­های سیاسی-دینی   اولین مفروض غلط مقاله مذکور، چنانکه گفته شد، در نقطه آغاز این گونه بندی است. او در گام اول، مدعی می­شود، "در غیاب آیت الله بروجردی سنت سرکوب شده ی «فداییان اسلام» (که مقبول بروجردی نبود و با رضایت یا سکوت نسبی او سرکوب شده بود) احیا شد و به صورت «هیئت های موتلفه اسلامی» درآمد و در غیاب مهندس مهدی بازرگان (ابتدا به سبب زندان بودن و سپس در دوران محدودیت های سیاسی او) «مجاهدین خلق» شکل گرفتند. در غیاب آیت الله بروجردی و مهندس بازرگان دو چهره برجسته ی نهضت اسلامی جدید، آیت الله خمینی و دکتر علی شریعتی بودند که با حرکت 15 خرداد تصویر تازه ای را از اسلام سیاسی و اجتماعی ارائه می­کردند.» قوچانی سپس از بین این دو جریان، جریان دیگری را بیرون کشیده و برجسته می­کند که به بیان او، مرموزتر، خشن تر و موثرتر و دارای اثری عجیب!!! بر تاریخ معاصر ایران است.!!! این نقطه، دومین هدفگذاری القایی قوچانی در این مقاله است که البته دست در دست فرض القایی نخست، دست مخاطب را می­گیرد تا بتدریج به یک نظام اندیشگی برساخته و نتیجه گیری دلخواه خود بکشاند. او ابتدا چنین مفروض می­گیرد که در "غیاب" دو جریان مذهبی: "سنت­گرا" (به رهبری آیت الله بروجردی) و "نوگرایی مذهبی" (به رهبری مهندس بازرگان)، دو جریان رادیکال با عنوان رادیکال اسلامی! (به رهبری حضرت امام (ره) که در فداییان اسلام و هیات های موتلفه تجلی یافته) و نیز باز هم رادیکال اسلامی (به رهبری دکتر شریعتی که در مجاهدین خلق تجلی یافته) شکل گرفتند و سپس از سنتز این دو، جریان خشن تر و موثرتری! تحت عنوان «تئوری توحید سیاسی» (به رهبری شیخی ناشناخته به نام حبیب الله آَشوری) پدید می­آید! که از هر دو موثرتر و خطرناکتر می­شود!!! او با مفروض های غلط، به جمع بندی ها و نتیجه گیری های عجیبی می­رسد تا جایی که بنی صدر را در کنار حبیب الله آشوری و هر دو را در کنار اصولگرایان انقلابی می­نشاند!! قوچانی در تداوم رویه همیشگی خود و هم مسلکان ملی مذهبی اش، در بت سازی از بازرگان، حتی گواهی تاریخی امام خمینی (ره): "منافقین، فرزندان عزیز بازرگان" را نیز وارونه جلوه می­دهد.
  بت انگاری بازرگان؛‌ انکار تاریخ در «رابطه بازرگان و مجاهدین خلق» قوچانی در یک تحریف روشن تاریخی اولین مفروض اشتباه خود را القا می­کند و مدعی می­شود که در غیاب!! بازرگان، گروه رادیکال مجاهدین خلق شکل می­گیرد. حال اینکه، تاریخ شهادت می­دهد که مجاهدین خلق، وارثان و فرزندان بلافصل بازرگان بوده اند و بازرگان خود مشوق و محرک مریدانش به سمت حرکت های مسلحانه بوده است. سردبیر مهرنامه! سرمنشا و اس و اساس بزرگترین گروه تروریستی در ایران معاصر، هر دو را به آسانی دید و ندید می­کند و حتی این سرمنشا را در پایان مقاله خود، به عنوان نسخه بدیل جریان های تروریستی و تکفیری، و مقابله کننده با سواستفاده و انحراف در توحید سیاسی!!! (دوشادوش شهید مطهری!!) بر صدر می­نشاند![3] قوچانی، آخرین سخنرانی بازرگان پیر در آستانه مرگ، دفاع او از اقتصاد آزاد و مارکسیستی اعلام کردن مبارزه با سرمایه داری! را به عنوان شواهدی بر مبارزه بازرگان با جریانهای التقاطی و مارکسیستی دلیل می­آورد! و می­نویسد: «تنها کسی که از میان روشنفکران متدین در آن زمان در آستانه انقلاب و در اوج توحیدنویسی گروه های سیاسی جرات کرد از آفات توحید بگوید و ضمن تاکید بر توحید اعتقادی به انتقاد از انحراف در توحید سیاسی بپردازد، مهدی بازرگان بود.»[4] و اینجاست که مخاطب در می­یابد، قوچانی در تداوم رویه همیشگی خود و هم مسلکان ملی مذهبی اش، در بت سازی از بازرگان، حتی گواهی تاریخی امام خمینی (ره): "منافقین، فرزندان عزیز بازرگان" را نیز وارونه جلوه می­دهد. آنجا که امام (ره) در نامه مشهور به وزیر وقت کشور در بهمن 66، می­فرماید: "ضرر گروهک نهضت آزادی از گروهک های دیگر و حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است" (صحیفه امام خمینی، ج 20، ص ۴۸۱) و سردبیر مهرنامه تلاش می­کند این حقیقت آشکار را با پس و پیش کردن کلمات، به بازی بگیرد و از صفحه ذهن کم حافظه برخی ایرانیان پاک کند. مجاهدین خلق، هم از لحاظ فکری و تئوریک و هم از لحاظ تشکیلاتی، دنباله بازرگان بوده اند.  این شاگردان جوان مهندس بازرگان بودند که در سال 1344 سازمان مجاهدین خلق را پایه‏گذاری کردند. این موضوع غیرقابل انکار است که بنیانگذاران سازمان و عمدتاً حنیف نژاد و سعید محسن، خود از اعضای نهضت آزادی بودند و رهبران آن را نیز در جریان تشکیل سازمان قرار دادند. جلال الدین فارسی در مورد تأثیر مهندس بازرگان در تأسیس مجاهدین خلق با تأکید بر این که وی معتقدان به مبارزات مسلحانه را تشویق و کمک هم می­کرد، می­نویسد :"مرحوم حنیف نژاد برایم نقل کرد که مهندس بازرگان در زندان در گوش او گفته بود : نمی­بینی این رژیم با آقای طالقانی و من و دوستانمان چه می­کند؟ شما جوان ها باید فکری بکنید. و آن مرحوم از این اندرز سیاسی دریافته بود که باید سازمان برای مبارزه مسلحانه علیه رژیم به وجود آورد ...".[5]  مجاهدین خلق نه در غیاب بازرگان، که به خواست و اراده خود او و هم مسلکانش شکل گرفت. از لحاظ عقیدتی و فکری نیز، آموزه های بازرگان، آبشخور اصلی افکار التقاطی مجاهدین خلق بود.
  محمد مهدی جعفری از فعالان اولیه نهضت آزادی، در مورد توصیه تلویحی مهندس بازرگان به مبارزه مسلحانه خاطره­ای به این شرح نقل می­کند: "محمد حنیف نژاد روزی برای خودم تعریف کرد که: وقتی من در سال 1342 از زندان آزاد شدم با مهندس بازرگان به طور خصوصی خداحافظی کردم و مقداری درباره اوضاع سیاسی روز و آینده مبارزه صحبت کردم، در آن هنگام مهندس بازرگان به من گفت: این بار که آمدی به زندان دست خالی نیا، این حرف را در حالی زد که دستش را مثل هفت تیر کرده و به من اشاره می­کرد".[6] بازرگان در خاطرات خود به این ارتباط ارگانیک، معترف است: " سازمان چریکی مجاهدین خلق ایران به وسیله سه تن از اعضای نهضت آزادی ایران محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان در شهریور 1344 پایه گذاری شد، در آن موقع ما پس از محاکمه و محکومیت در دادگاه نظامی در زندان بودیم و از خبر تأسیس سازمان مخفی مجاهدین خلق به وسیله رهبران آن آگاه شدیم .... فکر مقاومت مسلحانه در برابر رژیم کودتا از اواخر سال 1342 پس از سرکوب آخرین مقاومت های ملی و مذهبی، متلاشی شدن نیروهای اپوزیسیون و شکست نهضت ملی و از بین رفتن امکانات مبارزه از طریق قانونی، شکل گرفت به طوری که در سال 1343 همه گروه ها و دستجات مخالف رژیم، با افکار و ایدئولوژی های گوناگون به یک نتیجه واحد رسیده بودند که تنها راه مبارزه با رژیم شاه مبارزه مسلحانه است.  بنده نیز ضمن دفاع در دادگاه نظامی این نکته را به رئیس دادگاه خاطر نشان ساختم و گفتم : ... ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم و از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتری ها بگویند ..."[7] عزت الله سحابی از مسئولان اولیه نهضت آزادی و پشتیبان بعدی مجاهدین خلق، در مورد اعتقاد مهندس بازرگان به " مشی مسلحانه " می­گوید: "آن موقع فکر می­شد که غیر از این روشی نیست و نظر مهندس بازرگان همین بود، حالا یا تحت تأثیر جو جهانی و این که در همه جا حکومت نظامی بود و تجاربی چون ویتنام و الجزایر و فلسطین وجود داشت، یا در دو دو تا چهار تای منطقی می دیدند غیر از این راهی نیست ".[8] لطف الله میثمی از کادرهای بعدی مجاهدین خلق که در دوران دانشجویی با نهضت آزادی همکاری داشت، در خاطرات خود دیدگاه مهندس بازرگان در مورد مبارزه مسلحانه را این­گونه شرح می­دهد: "تراب برای مهندس (در ملاقات زندان) این مسائل را مطرح کرده بود و او در جواب گفته بود: نهضت همین است دیگر. و خیلی آشکار از حرکت مسلحانه دفاع کرده بود که به نظر ما تحول مثبت در زندگی و مبارزه مهندس بازرگان بود، تراب از این ملاقات خیلی خوشحال شده بود، گفت: مهندس خیلی تند شده است.»[9] پس مجاهدین خلق نه در غیاب بازرگان، که به خواست و اراده خود او و هم مسلکانش شکل گرفت. از لحاظ عقیدتی و فکری نیز، آموزه های بازرگان، آبشخور اصلی افکار التقاطی مجاهدین خلق بود. بنا به نوشته خود سازمان، پس از قرآن و نهج‌البلاغه، آموزش‌های دینی، بر محور کتاب "راه طی شده" ی بازرگان، بود که مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت. همه علمای متقدم و متاخر شیعی از شیخ مفید گرفته تا امام خمینی (ره) افزون بر اعتقاد به پیوند فکری معمول بین توحید و سیاست، با یک شاهراه عقیدتی به نام «ولایت فقیه» حکومت را به توحید پیوند زده اند (فارغ از حد و حدود آن).
  کتاب «راه طی‌شده» بازرگان به‌مثابه‌ی مانیفستی برای مجاهدین ارزشمند بود. اساس "راه طی شده" آن بود که راه انبیا و راه بشر یکی است و بازرگان تلاش می‌نمود تا میان راهی که انبیا رفتند و راهی که علم جدید می‌رود، این‌همانی ایجاد کند و مجاهدین خلق نیز این اندیشه‌ی مهدی بازرگان را وام گرفتند و برآن شدند که همان‌طور که بشر می‌تواند راه انبیا را طی کند، مارکسیسم نیز می‌تواند راه انبیا را بپیماید. از آن، نتیجه گرفتند که راه مارکس و لنین هم مانند راه انبیاء است و این چنین، مفاهیم مارکسیستی را بر اسلام منطبق و التقاط نمودند. آنها روبناهای فکری خود همچون بریدن از روحانیت و مرجعیت را نیز از نهضت آزادی به ارث برده بودند. نخستین کتاب تدوین شده سازمان، متدولوژی یا شناخت نام داشت که برمبنای کتب بازرگان قرار داشت و بر اساس مبانی مارکسیستی - اسلامی نوشته شده بود. جلال الدین فارسی در خاطراتش می‏نویسد که "در سال 1351 جزوه شناخت را در بغداد و نجف در دست برخی اشخاص‏و حتی طلاب دیده چنان از دیدن آن بهت‏زده شده‏است که تصور کرده ساواک این کتاب را ساخته و با آرم مجاهدین منتشر کرده تا آنان را بدنام کند. وی می‏گوید به طلبه‏ای که آن را در دست داشت گفتم : این یک کتاب ماتریالیستی است با جامه مذهبی! اما او پرخاش کرد که این ثمره خون پاک شهدای مجاهداست. هر کس حرفی علیه این کتاب بزند، به خون پاک حنیف نژاد خیانت کرده است.".[10] شهید مطهری نیز با هوشمندی و دقت بی نظیر علمی خود، نخستین باری که کتاب شناخت را دید در برابر آن موضع گرفت و از سال 54 با هدف پاسخ‏گویی به انحراف فکری موجود در سازمان و جزوه شناخت‏ سلسله جلساتی را در قم به راه انداخت.[11] دومین متن تدوین شده در سازمان، کتاب "راه انبیاء، راه بشر" - کار محمدحنیف‏نژاد - است که بر اساس تئوری‏های‏بازرگان در کتاب راه‏طی شده نوشته شد؛ با این افزوده که لباس مارکسیستی یا به اصطلاح مجاهدین، لباس علمی بر آن پوشانده شد. کتابی که حتی حبیب الله پیمان علیه آن موضع می­گیرد و با انتقاد از فضای علم‏زدگی حاکم بر اندیشه‏های بازرگان و مجاهدین، می‏نویسد: «نتیجه آن که بنیانگذاران سازمان در ادامه راه پیشینیان کاملا متأثر و محصور در چهارچوب تفکر نویسنده «راه طی شده» به مطالعه اسلام پرداختند.»[12] مهندس بازرگان نیز خود بعدها به این نسبت پدر و فرزندی (فکری و تشکیلاتی) خود با مجاهدین اذعان و چنین نوشت: "مجاهدین خلق! شما فرزندان نهضت آزادی هستید، در سال 1343 (1344) که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید بدون آن که از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید، مبانی فکری و تعلیمات اولیه شما را کتاب ها و بحث و تحلیل ها و تجربیاتی که از نهضت گرفتید تشکیل می­داد".[13] اما حمایت­های بازرگان از منافقین، منحصر به سال های آغازین فعالیت نبود و حتی پس از ترورهای وحشیانه آنها پس از انقلاب نیز تداوم یافت. در زمان اوج درگیری­های سازمان مجاهدین در اوایل انقلاب، مهندس بازرگان مطلبی خطاب به اعضای سازمان منتشر کرد که با این عبارت مزین شده بود: " فرزندان مجاهد و انقلابیم".[14] آنچه شاخصه جریان های تکفیری است، نه "توحید سیاسی" که "ترکیبی از التقاط و ترور" است. این التقاط نه فقط در مبحث توحید که در همه حوزه های عقیدتی و فکری این جریان ها جاری و ساری است.
  بازرگان حتی پس از ترورهای کور منافقین بخصوص در سال 60 باز هم دست از حمایت آنها نکشید. علاوه بر ترور شخصیت های نظام و مردم عادی، انفجار هفتم تیر و عدم موضع گیری صریح بازرگان و نهضت آزادی از سازمان مجاهدین سبب شد امام (ره) شخصا از آنها بخواهد مرزبندی خود را در مقابل منافقین روشن کنند. اما پس از ماه ها سکوت معنادار بازرگان و هم مسلکانش، تظاهرات مسلحانه خیابانی 5 مهر 1360 منافقین حادثه تلخ دیگری بود که بار دیگر، بازرگان را به حمایت ضمنی منافقین کشاند. در این روز، اعضای سازمان مجاهدین خلق شمشیر را از رو بسته و به مقابله مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی روی آورده و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی شعارهایی اهانت آمیز علیه حضرت امام خمینی (ره) سر دادند. بدنبال این تظاهرات مسلحانه مرگبار که تنی چند از پاسداران انقلاب اسلامی و بسیاری از مردم به شهادت رسیدند، امام خمینی طی سخنانی خطاب به مهندس بازرگان و همفکران وی چنین گفت:  "من به اینها باز نصیحت می کنم که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند، جدا کنید. نه این که بگویید که شما خشونت نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما هم خشونت نکنید.  این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم ... حالا هم من به این آقایانی که اهل سوادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فکری دارند می­گویم که آمریکا برای شما هیچ فایده ای ندارد ... این منافقین هم به درد شما نخواهند خورد. هر روزی که این منافقین قدرت پیدا کنند سر شما را هم می­برند ... آن روزی که اینها پیروز بشوند، خدای نخواسته، شما فدای آنها خواهید شد، شما را پل قرار داده­اند ... آنهایی که به اسلام عقیده ندارند (سازمان) و اشخاصی هستند که قیام بر ضد اسلام کردند و لااقل در خیابان ها ریخته اند و آدم کشته اند و شما هم حکم شرعی اش را می­دانید و شما هم می دانید که کسی که مسلحانه در خیابان بریزد و مردم را ارعاب کند، اسلام تکلیفش را معین کرده است و شما هم مسئله­اش را می­دانید. شما همین یک مسئله را بگویید، یک اعلامیه بدهید،‌ مسئله در کتاب خدا هست که این اشخاص که مفسد هستند و ریختند توی خیابان ها و مردم را می­ترسانند، به حسب حکم خدا، حکم شان این است، شما این مسئله را بگویید و از گروه خودتان امضا کنید."[15] اما مهندس بازرگان و نهضت آزادی نه تنها حاضر نشدند در برابر سازمان،‌ حتی حکم شرعی ارعاب و محاربه را بیان کنند بلکه خطاب به رهبری و مسئولان نظام خواستار توقف مجازات شدند. بازرگان در 15 مهرماه سال 1360، در شرایطی که سازمان مجاهدین دچار بحران روانی و شکست بزرگ اجتماعی و تبلیغی شده بود با موضع گیری نا بهنگام و سوال برانگیز خود در حمایت از سازمان، واکنش ها و بازتاب های سیاسی منفی بزرگی را برانگیخت. او طی نطقی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، در پاسخ به بیانات امام خمینی (ره) که منافقین را مزدوران آمریکا نامیده بود، اعضا و هواداران سازمان را "‌جوانان جانباز" خواند که نمی­توان آنها را "مزدور" دانست و تلاش کرد تا انگ" آمریکایی" بودن را از دامن آلوده منافقین آدمکش بزداید و ساده لوحانه چنین گفت که منافقین به دلیل دارا بودن شناسنامه ایرانی! «آمریکایی» نیستند!!  او اظهار داشت:‌ «این جوانان جانباز در خانواده های آمریکایی زائیده و بزرگ نگشته اند که بتوان مزدورشان خواند.»[16] نطقی که به طور کامل در روزنامه کیهان، منتشر شد و مدیر مسئول وقت این روزنامه (کیهان) یعنی سیدمحمد خاتمی به نطق بازرگان پاسخ های قابل تاملی ارائه کرد. خاتمی در سرمقاله کیهان در مخالفت با موضع بازرگان، نوشت: «و امروز همان جوانان پاکباز ! که شما به دفاع از آنان برخاسته اید، چشم و گوش بسته به فرمان آقای رجوی و همپالگی هاشان و به کمک بازمانده های رژیم شاه و در هنگامه ای که نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی درگیر دفن تجاوز رژیم آمریکایی صدام هستند، به کشتار و تخرب دست می زنند.. . مراد از آمریکایی بودن، نحوه ای از دید و بینش است که به سادگی ابزار دست سیاست های توسعه طلبانه آمریکا می شود و به خاطر همین دید و بینش، جریانی که شما (مهندس بازرگان) در رأس آن قرار دارید همواره از مواضع ضد آمریکایی جمهوری اسلامی، البته با توجیهات گوناگون، اظهار نارضایتی و حتی مخالفت قولی و عملی کرده است ... در نظر جناب بازرگان،‌ حکومتی متهم به خشونت و بی رحمی می­شود که تنها طی 4 ماه در اثر قهرمانی های جوانان جانبار ! رئیس دیوان عالی کشور، رئیس جمهور، نخست وزیر، دهها جوان ایثارگر و پرشور از پاسداران و بسیجیان و صدها مرد و زن و کودک معصوم به خاک و خون کشیده می­شوند،‌ باز هم آن که ظلم نموده مظلوم می­شود و مورد دفاع قرار می­گیرد نه مظلوم ترین حکومت عالم که سازمان تلاشگران در راه براندازی آن است .»[17] بنیادگرایی (fundamentalism) و سلفی گری دارای وجهی منفی، ارتجاع گونه، نص­گرا و غیر اجتهادی از رجوع به صدراسلام است ولی اصولگرایی (Principalism)، دارای وجهی مثبت، پیش رونده، اجتهادگرا و پویا از مفهوم بازگشت به سیره نبوی و اهل بیت است.
  در خاطرات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز عدم مرزبندی شفاف بازرگان با منافقین، آمده است : «19 مهر 60 ،‌ امروز طومارهای پنجاه متری در سالن مجلس آورده اند که مردم به دنبال سخنان آقای مهدی بازرگان، خواستار اخراج لیبرال­ها از مجلس شده اند. و اینها خیلی ناراحتند و از من گله دارند که چرا کاملاً از آنها حمایت نمی­کنم.[18] «23  مهر 60، اول شب جلسه ای طولانی با سران نهضت آزادی، آقایان مهدی بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، احمد صدر حاج سید جوادی و هاشم صباغیان داشتیم  از این که از سوی حزب اللهی ها و رسانه های جمعی تحت فشارند، شکایت داشتند و چاره جویی می­کردند. گفتم اگر موضع صریح در مقابل ضد انقلاب (سازمان مجاهدین) بگیرند، وضع ممکن است بهتر شود.»[19] و مهرنامه این چنین تاریخ را در پس تحلیل های سیاسی، به سخره می­گیرد و با سفسطه و سانسور حقایق، روایت دستکاری شده­ای از واقعیت را پیش روی مخاطب می­نهد. تصویرسازی عجیب و غیر مستند از یک شیخ ناشناخته مفروض دروغ و عجیب دیگر سردبیر مهرنامه، این است که به شکل عجیب و غیرمستندی یک شیخ به تعبیر خود ناشناخته و بی پیرو و مرید را نه هم تراز که موثرتر و مرموزتر و خشن تر (یا همان وحشی­تر! و داعشی­تر!) از مجاهدین خلق تصویر می­کند. یعنی هم سطح التقاط گرایانی که دستهایشان تا مرفق در خون 16 هزار ایرانی کوچه و بازار تا بالاترین مسئولین کشور، فرو رفته و او همچنان مدعی می شود که این شیخ یک لاقبا از همه مرموزتر و خشن­تر بوده است. تحریف تاریخ، تحریف فکر، تحریف اذهان تا بدین حد؟؟؟!!! قوچانی برای پروبال دادن و بزرگ کردن تاثیر آشوری، ساش به سرکردگی او را هم مثال می­زند که هر تحلیلگر نوپای سیاسی هم می­داند که این عنوان خلق الساعه، تنها یک عنوان برای افزایش تعداد گروه های ائتلافی با منافقین محسوب می­شده و نه یک سازمان، گروهک و یا حتی یک تیم. روشن است که هدف اصلی او، از برجسته سازی شیخ اعدامی که همین مجاهدین از اعدام او برآشفتند، نه نشانه گیری خود او که نسبت دادن افکار و آرای او به هدف مهمتر و بزرگتری است. این شیخ آموزه های نیم بندی از اسلام را با آموزه های دیگری از مارکسیست ها و مجاهدین  و  فرقانی ها "مغلوط و مخلوط" ساخته و ملغمه ای که فقط یک کتاب است از آن حاصل شده. ملغمه ای که از آیت الله خامنه ای تا شهید مطهری و شهید بهشتی از آن تبری جسته اند و با این تبری بجا و به موقع، عملا به بایکوت تفکر التقاطی او و جلوگیری از تسری و برجسته سازی فکر التقاطی او  پرداخته اند. و چنان شده که شیخ التقاطی نه گروهک و تیمی تشکیل داده، نه 16 هزار تن را ترور کرده، نه رئیس جمهوری را به زیر کشانده، و نه با بیگانگانی برای براندازی نظام اسلامی به هم آمیخته. تنها یک کتاب بی سر و ته نوشته که هر دانشجو و طلبه نوپایی می­تواند به راحتی آن را نقد کند و به سخره بگیرد. کم رنگ جلوه دادن نقش گروه­های التقاطی در تاریخ انقلاب قوچانی در یادداشت خود، برای هر چه برجسته تر کردن شیخ آشوری، بال دیگر جریان تکفیر و ترور در بدو انقلاب، (بخوانید بدیل های داعش در ایران) گروهک فرقان  را هم کم فروغ جلوه می ­دهد. گروهکی که همان گونه که مجاهدین خلق از بازرگان تاثیر پذیرفتند آنها هم متاثر از شریعتی و موسوی خوئینی ها بودند و آشوری به عنوان یکی و تنها یکی از هم مسلکان آن دو به شمار می­رفت. هر دو تفکر بر اساس التقاط در مبانی اسلامی، بنا شده بود. هر دو گروه براساس این رویکرد التقاطی دست به اسلحه بردند و به ترور متوسل شدند. هر دو گروه پس از پایان انقلاب و با درک این مهم که در میان مردم جایگاهی ندارند و بنابراین نمی‌توانند بر اریکه‌ی قدرت دست یابند، تفنگ را بر استدلال برتری دادند و به کشتار متفکرین و رجال سیاسی این مرزوبوم پرداختند. فرقان در التقاط تا بدان‌جا پیش رفته بود که نه تنها توحید که اراده‌ی خداوند را هم انقلابی تحلیل می‌نمود! اراده‌ای انقلابی که به اعتقاد فرقان، در قامت مردم محروم تجلی می‌یافت. قوچانی با کنایه هایی دم خروس یکی دیگر از انگیزه های یادداشت خود در داعشی توصیف کردن جریان رقیب سیاسی (جریان اصولگرا و حاملان گفتمان عدالت) را در ذهن نشان می­دهد و مقصود دیگر این یادداشت را به رخ مخاطب می­کشد.
  بدین ترتیب، از دل دوگانه‌ی اسلام و علم بازرگان، دوگانه‌ی اسلام و مارکسیسم مجاهدین متولد شد و همان‌طور که در دوگانه‌ی اول، علم مبنا بود، در دوگانه‌ی دوم نیز اسلام پوسته و مارکسیسم هسته بود. از نظر آنان، اسلام نیازی به مفسر نداشت و آنان خود می‌توانستند به تفسیر و تحلیل آموزه‌های اسلامی دست یابند. دقیقا پا به پای القاعده و داعش در منطقه. این گروهک التقاطی تا مرز تکفیر و به شهادت رساندن علمای اعلام شیعه همچون شهید مرتضی مطهری، آیت الله قاضی طباطبایی، شهید مفتح و شهید حاج مهدی عراقی پیش رفتند ولی عجیب است که باز هم نقش حبیب الله آشوری بی یال و کوپال از آنها هم مهمتر باید جلوه داده شود. گروهکی التقاطی که رهبر آن، گودرزی، شیخ دست آموز موسوی خوئینی ها، یار غار سیدمحمد خاتمی و از چهره های اصلی جریان اصلاح طلب در ایران است و در چپ‌گرائی، مخالفت با روحانیت (و تز اسلام منهای روحانیت بازرگان) و وابسته دانستن امثال شهید مطهری،  رادیکال تر و تکفیری تر از حبیب الله آشوری نه در عالم نظر، که به عمل انقلابی! دست زدند. اینکه فرقان هم این چنین از زیر دستان سردبیر نشریه وزین! مهرنامه لغزیده و در حبیب آشوری بی کس و کار، حلول کرده، دیگر سانسور عجیب این یادداشت است تا وی این را هم به سانسورهای تاریخی خود اضافه کند که منبرهای خوئینی‌ها و مسجد او یکی از کانون‌های تبلیغ و بازار شایعه سازی های تکفیری علیه شهید مطهری بود که وی مدعی است در مقابل جریان های بنیادگرا می­ایستاده است. توحید سیاسی؛ شاه بیت نویسنده برای شاخص­ سازی غلط در تفکیک جریان­های سیاسی – دینی افراطی در شیعه و سنی قوچانی برای هر چه پرملات تر کردن مدعاهای گزاف خویش، به زعم خود به مشابهت سازی شیخ مشهدی با جریان های وهابی و تکفیری خارج از ایران نیز دست زده، و مدعی شده، وجه تشابه این دو جریان! در مفهومی به نام «توحید سیاسی» نهفته است. و باز هم یک اشتباه و سوء برداشت عجیب دیگر. سردبیر مهرنامه، می­گوید: «تبدیل توحید از یک مفهوم عقیدتی، کلامی و فلسفی به مفهومی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را می­توان به حبیب الله آشوری برگرداند...»!!! او با ارائه تعریفی نارسا از مفهوم توحید سیاسی، آن را در این شیخ تقلیل می­دهد و سپس وجه ممیزه جریانهای افراطی شیعی و سنی قلمداد می­کند. حال آنکه توحید سیاسی نه مختص جریانهای رادیکال و خشونت طلب اسلامگرا که آموزه ای قرآنی و وجه مشترک همه جریانهای اسلام سیاسی است. قوچانی توحید سیاسی را به مثابه ظرفی می­گیرد که هر مظروفی را که می­خواهد در آن می­ریزد. تعابیر روشنی از پیوند توحید و سیاست در قرآن کریم وجود دارد. آیه 64 سوره مبارکه آل عمران از این جمله است که خداوند می فرماید: «قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلىٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بِهِ شَیئًا وَلا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ»: «بگو "ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد." هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» این آیه گواهی دادن به وحدانیت خداوند و شرک نورزیدن را همبسته و در کنار، نپذیرفتن طواغیت قرار می­دهد و به صراحت، توحید را در کنار سیاست می­نشاند. قرآن کریم در آیه دیگری می­فرماید: « وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ»: در هر امتى رسولى فرستادیم که خداى یکتا را بپرستید ، و از طاغوت اجتناب کنید.[20] در مقابل درخواست امام از بازرگان مبنی بر مرزبندی خود با منافقین، پس از ماه ها سکوت معنادار بازرگان و هم مسلکانش، تظاهرات مسلحانه خیابانی 5 مهر 1360 منافقین حادثه تلخ دیگری بود که بار دیگر، بازرگان را به حمایت ضمنی منافقین کشاند.
  و بدین طریق عبادت خداوند را با اجتناب از طاغوت همنشین می­سازد. همه علمای متقدم و متاخر شیعی از شیخ مفید گرفته تا امام خمینی (ره) افزون بر اعتقاد به پیوند فکری معمول بین توحید و سیاست، با یک شاهراه عقیدتی به نام «ولایت فقیه» حکومت را به توحید پیوند زده اند (فارغ از حد و حدود آن). هیچ شیعه معتقد به ولایت فقیه، وجود ندارد که به مفهوم توحید سیاسی معتقد نباشد. امام خمینی (ره) به تبعیت از سایر علمای اسلام، یک مسیر سیاسی را مبنای تشکیل نظام اسلامی قرار داد که بر فلسفه توحید بنیانگذاری شده بود.  و این شاید یکی از وجوه افتراق جریانهای "سکولار متعبد" (همچون مدافعان نظریه اسلام اجتماعی و ترکیه ای و...) از اسلامگرایان سیاسی باشد. اگرچه مبنای هویتی این دسته اخیر هم متاثر از برداشت سیاسی دیگری از توحید است. به عبارت دقیقتر، هیچ مسلمان و موحدی، قادر نیست، بدون پیوند با توحید، خط مشی سیاسی خود را تعریف و ترسیم کند. لذا توحید سیاسی اعتقاد شیعیان سلفی نیست، بلکه اساس اسلام بر این عقیده است. همچنین باید به وی یادآور شد، آنچه شاخصه جریان های تکفیری است، نه "توحید سیاسی" که "ترکیبی از التقاط و ترور" است. این التقاط نه فقط در مبحث توحید که در همه حوزه های عقیدتی و فکری این جریان ها جاری و ساری است. شاخصه ای که دقیقا در گروهک های التقاطی و تروریست در همه ادیان و مذاهب (اعم از یهودی، مسیحی، مسلمان، بودایی و حتی آتئیست) صدق می­کند. مجاهدین خلق به عنوان معروفترین و جنایت کارترین این گروهکها در ایران، و گروهک های فرقان و آرمان مستضعفین و... که شاکله وجودی آنها بر ترور و برداشتهای التقاطی از اسلام قرار دارد، نزدیکترین و منطقی ترین مشابهان جریان تکفیری سنی هستند. کسانی که حتی پیوندهای تشکیلاتی زنده ای با تروریسم داعشی و بعثی برقرار کرده اند. یکسان انگاری بنیادگرایی، اصولگرایی، سلفی ­گری و تکفیرگرایی با یکدیگر  یکسان پنداری مفهوم بنیادگرایی با اصولگرایی و با سلفی گری و تکفیرگرایی مغالطه دیگر محمد قوچانی است. وی در جای جای مقاله اش، ایده بازگشت به اسلام ناب را سلفی گری و بنیادگرایی تعریف کرده، حال آنکه، بنیادگرایی (fundamentalism) و سلفی گری دارای وجهی منفی، ارتجاع گونه، نص­گرا و غیر اجتهادی از رجوع به صدراسلام است ولی اصولگرایی (Principalism)، دارای وجهی مثبت، پیش رونده، اجتهادگرا و پویا از مفهوم بازگشت به سیره نبوی و اهل بیت و گزاره «الاسلام هوالحل» است و این دقیقا نقطه افتراق سلفی­گری از اسلام­گرایی است. اصول‌گرایی به معنای گرایش به ریشه‌ها و خاستگاه‌‌ها و تاکید بر اصول با نگاه به آینده است و بنیادگرایی بازگشت به گذشته و توقف در آن است. همچنین حتی بنیادگرایی و سلفی گری نیز، در تکفیرگرایی خلاصه نمی­شود و تکفیرگرایی تنها رسوبی خشن از سلفی گری است و نه همه آن. چنانکه می­توان سیدجمال الدین اسدآبادی را یک اصولگرای اسلامی دانست، و شیخ محمد عبده، را یک سلفی گرا و القاعده را یک تکفیرگرا. چنانکه امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه ای یک اصولگرای اسلامی است، و مکتب مشهد یک سلفی گرا و مجاهدین خلق یک تکفیرگرا. چنانکه اردوغان را یک پروتستانتیست مسلمان و بازرگان هم نسخه شیعی آن. (اسلام فردی که تحت عنوان اسلام اجتماعی شناخته می­شود.) بدیهی است یکسان پنداری همه این مفاهیم و یک کاسه کردن مصادیق آنها، نشانگر ضعف تحلیلی و تئوریک نویسنده مطلب (در خوش بینانه ترین حالت) است ولی نویسنده مزبور، با این همانی بین همه این مفاهیم و مصادیق شان، به صورت ضمنی و اشاره ای (ابلغ من التصریح) تلاش کرده آَشوری های جدید در فضای کنونی سیاسی را مصداق یابی کند. او با کنایه هایی (حاصل کندوکاو و سردست گرفتن کلماتی مثل خس و خار! در جایی از کتاب آشوری) دم خروس یکی دیگر از انگیزه های یادداشت خود در داعشی توصیف کردن جریان رقیب سیاسی (جریان اصولگرا و حاملان گفتمان عدالت) را در ذهن نشان می­دهد و مقصود دیگر این یادداشت را به رخ مخاطب می­کشد. روش قوچانی چنین است که با مفروضات اشتباهی آغاز می­کند، همان مفروضات را توضیح داده و تشریح می­کند و سپس بر اساس همان مفروضات ناقص، نتیجه گیری نادرست و معیوبی را صورت بندی می­کند.
  جمع بندی: یادداشت سردبیر مجله مهرنامه، به مصداق یابی و مطالعه تطبیقی گروه های تکفیری و بنیادگرا در جهان تسنن و تشیع پرداخته است و با تمرکز بر حبیب الله آشوری، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق  تلاش کرده این همانی این فرد با داعش و جریان تکفیری جهان تسنن را اثبات نماید. اما آنچه اعتبار علمی و تحلیلی یادداشت مزبور و نیز اهداف و انگیزه های آن را زیر سوال  می­برد، مفروضات و نتایج اشتباه و مسئله داری است که یادداشت مذکور به جای حقایق تاریخی و تئوریک به کار برده است. نوشتار با مفروضاتی اشتباه همچون دسته بندی نیروهای مذهبی به سنتی، بنیادگرا و نوگرا، با برش هایی موردی از تاریخ معاصر ایران و آثار تئوریک، برجسته سازی عجیب از یک فرد و چشم پوشی از گروهک های تروریستی باسابقه و با کارنامه عملیاتی و فکری سیاه، در نهایت به تطهیر چهره تروریست پرور نهضت آزادی بپردازد و حتی در گامی بلندتر به الگوسازی از مهندس بازرگان به مثابه الگوی صحیح و نرمال فعالیت سیاسی در ایران، دست زند. نقطه ای که تمامی تحریفات تاریخی و اندیشه ای مقاله، در نسبت با همین هدف، صورت می­گیرد. پی نوشت: [1] مهرنامه، سال ششم، شماره 44، آبان 1394، صص 33 -44 [2]   همان، ص 34 [3] همان، ص 43 [4] همان، ص 35 [5] فارسی، جلال الدین؛ زوایای تاریک، تهران؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1373؛ ص 22 [6]  جعفری، محمدمهدی، سازمان مجاهدین خلق از درون؛ تهران؛ نگاه امروز؛ 1383؛ ص 30 [7] نجاتی، غلامرضا؛ خاطرات بازرگان: شصت سال خدمت و مقاومت: گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، 1377؛ ج 1، صص 381 _ 382 [8]  سحابی، عزت الله؛ ناگفته های انقلاب و مباحث بنیادی ملی؛ تهران؛ گام نو؛ 1384، ص 164 [9]  میثمی؛ لطف الله؛ خاطرات لطف الله میثمی؛از نهضت آزادی تا مجاهدین؛ تهران؛ صمدیه؛ 1387؛ صص 165 _ 166 [10] بنگرید:  فارسی، همان؛ ص 315 [11] در باره مواضع آقای مطهری در سال 56 نسبت به سازمان بنگرید: سیری در زندگانی استاد شهید مطهری،ص 77 – 76 [12] درباره جنبش مسلمانان مبارز؛ تهران؛ دفتر سیاسى سپاه‏؛ 1360؛ صص 151 – 83 [13]  روزنامه میزان، 12/2/60 سر مقاله به قلم بازرگان [14] همان [15]  صحیفه امام ، ج 15 ، ص 30 – 32 [16] روزنامه کیهان، 26/7/1360، ص 15 ، متن نطق مهندس بازرگان [17] روزنامه کیهان، سرمقاله، 18/7/60 ، ص 1 و 3 [18] هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، تهران؛ نشر معارف انقلاب؛ 1378؛ ص 323 [19] همان، ص 329 [20] قرآن کریم، سوره مبارکه نحل، 36  

http://fna.ir/QXEJ0I





94/09/05 - 11:24





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن