واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وعده ديدار... نيم نگاهي به برخي از نامه هاي امام به فرزندشان حاج احمد آقا احمد عزيز، ان شاءالله تعالي سلامت باشيد. حال من بحمدالله خوب است و كسالت مزاجي ندارم، البته كسالت روحي زياد است. لازم است تذكر دهم كه ممكن است در اين اوقات در آنجا مسائلي مربوط به مرجع طرح شود يا خداي نخواسته كشمكش بين جوانها شروع شود. شما و تمام دوستان اينجانب بايد از اين مسائل بركنار باشيد و يك كلمه دخالت نكنيد، چنانچه در اين جا نيز همين امر را سفارش داده ام. البته نفي و اثباتي نبايد داشته باشيد. تأييد و توفيق شما را خواستارم و از اينكه بحمدالله اشتغال داريد، مسرورم و از مدرس شدن شما هم مشعوفم. خوب كاري است. از اول همان طور كه درس مي خواني و مباحثه مي كني، تدريس هم بكن، ولو براي يك نفر، انشاءالله تعالي موفق باشيد. والسلام. پدرت *** احمد عزيزم مرقوم جمع شما واصل، از اينكه دور هم جمع و بحمدالله تعالي سلامت هستيد و خوش و خرم، مسرور هستم. انشاءالله خداوند تعالي به همه شما سلامت و سعادت عنايت فرمايد. اينجانب سلامت هستم بحمدالله تعالي، ولي نگرانيهاي روحي بسيار است. دعا كنيد خداوند اصلاح فرمايد. از سلامت خودتان و ديگران مطلعم نماييد. نمي دانم درس را به كجا رساندي و حالا مشغول چه هستي. از وضع درس و مدرس بنويسيد. از خداوند تبارك و تعالي توفيق و تأييد شما را خواهانم. خدمت حضرت آقاي عم بزرگوارتان سلام برسانيد و نگذاريد به ايشان بد بگذرد. والسلام عليكم. پدرت *** پسر عزيزم ان شاءالله با سلامت و سعادت به سر بريد. ماها بحمدالله تعالي سلامت و از آمدن خانم خوشحاليم. اميد است روزي هم همه باهم باشيم. از سلامت خودتان مطلعم نماييد. ان شاءالله حالا به درس خارج رفته ايد. درسها را برويد و هر كدام را كه به فهم شما نزديك است، انتخاب نماييد. راجع به اسم بچه، من نمي دانم شما چه وسواسي داريد. يك اسمي اختيار كنيد، البته اسماء دور از اذهان نباشد. اگر مايل باشيد،«حسن» بسيار خوب است.در هر صورت اسم را بگذاريد و هر نحو شما و اهل منزل انتخاب كنيد، ما هم قبول داريم. خدمت ايشان هم سلام برسان. نور چشمم را مي بوسم. و السلام. پدرت *** الحمدلله علي الائه و الصلوه و السلام علي انبيائه و اوليائه سيما النبي الختمي حبيب الله صلي الله عليه و آله سيما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء. اينجانب هيچ گاه ميل نداشته وندارم كه دربارة نزديكان خود سخني بگويم يا دفاعي كنم، لكن علاوه بر آنكه در پيشگاه مقدس حق، جل وعلا، مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش اميد عفو و بخشش دارم و تمام سرمايه ام اعتراف به تقصير و عذر آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزيز نيز اعتراف به قصور و تقصيرو از آنان اميد عفو طلب آمرزش دارم، در پيش گروههايي و اشخاصي، گناهاني نابخشودني دارم و احتمال قوي مي دهم كه پس از من به بعضي از نزديكان و دوستانم تهمتهائي را كه من آنها را ناروا مي دانم، بزنند و با آتشي كه بايد مرا بسوزانند، آنان را بسوزانند و احيانا به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگيرند. اكنون در حيات من گفتگوها و زمزمه هايي به گوش مي خورد كه احتمال فوق را قوي تر مي كند. لهذا من احساس وظيفه شرعيه نمودم براي رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت ايران اظهار كنم كه از قبل من، در اين خصوص تقصيري نباشد. يكي از آنان كه بيش از همه احتمال انتقامجويي از من درباره او مي رود، احمد خميني فرزند اينجانب است. اينجانب در پيشگاه مقدس حق شهادت مي دهم كه از اول انقلاب تاكنون و از پيش انقلاب و از زماني که وارد اين نحومسائل سياسي شده است، از او رفتاري يا گفتاري كه بر خلاف مسير انقلاب اسلامي ايران باشد، نديده ام و در تمام مراحل، از انقلاب پشتيباني كرده و در مرحلة پيروزي شكوهمند انقلاب، معين و كمك كار من بوده است و هست و كاري كه بر خلاف نظر من است، انجام نمي دهد و در امور مربوطه چه در اعلاميه ها و يا ارشادها، بدون مراجعة به من، تصرف و دخالتي نمي كند. حتي در الفاظ اعلاميه ها، بدون مراجعة به من دخالت نمي كند و اگر در امري نظري دارد، تذكر مي دهد كه تذكراتش و نيز صادقانه هستند و بر خلاف مسير انقلاب و مصلحت نيستند. و من اگر تذكراتش را نپذيرفتم، تخلف از قول من نمي كند و من نيز اگر حرفش را صحيح ديدم قبول مي كنم و اميدوارم حرف صحيح را ازهمه كس قبول كنم. و اما از جهات مالي كه بعضي از مخالفان انقلاب، گاهي نسبتهايي را به او مي دهند، بايد بگويم كه ايشان در امور مالي من دخالتي ندارد و ضبط و حفظ بيت المال در اختيار بعضي از آقايان مورد وثوق مي باشد و اگر براي اشخاص، وجوهي بخواهد پيشنهاد مي كند و من بدون واسطه يا به واسطة آقايان، وجه را مي رسانم، من ا علام مي كنم كه احمد در هيچ بانك داخلي و خارجي و هيچ مؤسسه اي وجهي و سهمي ندارد و در هيچ جا، در خارج و داخل زمين مزروعي و غير آن و ساختمان و امثال ذلك ندارد و اگر بعد از من داراي يكي از اين امور بود در داخل يا خارج دولت وقت با اجازه فقيه وقت، مصادره نمايند و او را تحت تعقيب درآورند و اميد است كه دولتمردان جمهوري اسلامي هميشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمايند. از اموري كه تذكرش خوب، بلكه لازم است، آن است كه يكي از تهمتها كه به او زدند اين بود كه موزه عباسي را ربوده بود و به پاريس برده است. مخالفان، چندي وقت خود را صرف آن نمودند. پس از آن، خلاف آن معلوم شد و يا گفتند كه او در اطراف شمال زمينهايي خريده است و امثال آن كه براي مخالفت با من از او انتقامجويي مي كردند. در امور سياسي مدتها تهمتها زده شد كه احمد طرفدار منافقين است و من در طول انقلاب مخالفتهايي را از او مي ديدم، در حالي كه ديگران بر آن شدت و قاطعيت نبودند و در اين آخر كه قضيه زندان اوين پيش آمد و شكاياتي از آقاي لاجوردي مي شد و مخالفتهايي مي شد (غير) از احمد كسي را نديدم كه به شدت از آقاي لاجوردي طرفداري و دفاع كند. احمد وجود او را براي زندان اوين لازم و بركناري او را تقريبا فاجعه مي دانست. يا مسئله طرفداري از بني صدر. مادامي كه من از بني صدر به واسطه بعضي از مصالح جانبداري مي كردم، او هم گاهي طرفداري مي كرد و آنگاه كه من پرده را بالا زدم و او را بركنار كردم، حتي يك مرتبه از او طرفداري نكرد و مخالفت شديد مي كرد. يا مسئله خط سوم كه مدتي نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهاي ناروا مي زدند و من او را امر به سكوت كردم و او هيچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسطه انتقامجويي از من، پس از من گروههايي به مخالفت او برخاستند، من دين خود را به او به عنوان يك مسلمان و يك رحم ادا كردم و خداوند تبارك و تعالي حاضر و ناظر است و من اميدوارم كه احمد به خداي تبارك و تعالي اتكال نمايد و از غير او هيچ كس نهراسد و رد خدمت به خالق و خلق، به واسطه تهمتها و مخالفتها به خود تزلزل و ترديد راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشمداشت داشته باشد و براي به دست آوردن هيچ مقامي قدم بر ندارد. چون او را شخص مفيدي براي انقلاب مي دانم، اميدوارم در كنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بيشتر قيام كند و با برداران انقلابي و ايماني در خط انقلاب اسلام كوشش كند و از هيچ خدمتي مضايقه ننمايد و پاداش از هيچ مخلوقي نخواهد و خدمت در راه كشور اسلامي و اهداف الهي خالصانه براي رضاي خالق،جل و علا، ادامه دهد و به مستمندان و مستضعفان كه حق تعالي سفارش آنان را فرموده، بيش از ديگران خدمت و ديگران را به خدمتگزاري دعوت كند و هر چه مشكل در راه خدمت به هدف كه اسلام عزيز است، پيش آيد و هر چه كار شكني شود، از كوشش براي خدا دست بر ندارد و براي هر خدمتي كه او را دعوت كردند و تشخيص داد مفيد است، اجابت كند و رضاي خدا را با خدمت به خلق جلب نمايد. و اما در موضوع روحانيت كه گاهي احمد مورد تهمت واقع مي شود، من او را موافق جدي با روحانيت مي دانم، اساس روحانيت چيزي نيست كه يك نفر مسلم با آن مخالف باشد، اما موافقت بي قيد و شرط كه هر كس با هر عمل و اخلاق و ايده مورد تأييد او باشد و لباس روحانيت به قامت هر كس اگر چه بر خلاف مشي اسلامي انساني رفتار كند سزاوار و موجب لزوم غمض عين باشد، از او و از هيچ روحاني متعهد مسلمان معتقد به ارزشهاي اسلامي متوقع نيست و نبايد باشد. اينجانب كرارا گفته ام كه روحاني نماي غير مهذب و در غير خط اسلام براي اسلام و جمهوري اسلامي از ساواكي خطرناك تر است. در هر صورت احمد در اين باره از خط اسلام و خط روحانيت متعهد پيروي مي كند و اميد است انشاءالله تعالي در اين خط مستقيم كه صراط الله است، پايدار باشد. از خداوند متعال دوام جمهوري اسلامي و عزت و عظمت مسلمانان جهان، به ويژه ملت شريف ايران و تعهد و پايداري متصديان امور و قدرت و شوكت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ ايران را در صحنه خواستار[م]. والسلام علي عبادالله الصالحين يكشنبه 23 آبان 27/1361 محرم الحرام 1403 روح الله الموسوي الخميني غفرالله له *** من شهادت مي دهم كه احمد فرزند اينجانب از موقعي كه در مسائل روز وارد شده و تماس با كارهاي اينجانب داشته است، تا حال تحرير اين كلمات از او خلاف دستورات اينجانب مشاهده نكرده ام و در اعلاميه ها و امثال آنها تصرفي بدون رضاي من نكرده است و چيزي بر خلاف گفته هاي من به من نسبت نداده است و بالجمله خلافي از او مشاهده نكرده ام. لكن بايد احمد بداند كساني، خصوصا مثل او كه در اين امور اجتماعي و سياسي وارد مي شوند، مصون از افترا و ضربه نيستند و بايد او حساب خود را با خداي قادر متعال درست كند و به ذات مقدسش اتكال نمايد و از بشر ضعيف هراس نداشته باشد كه مكايد بشري چون خود بشر زودگذر و فاني هستند و همه به سوي او، جل و علا، خواهيم رفت و اكنون نيز در محضر مبارك او هستيم. و السلام علي من اتبع الهدي. از خداوند تعالي توفيق خدمت به خلق را براي همه دست اندركاران و براي منسوبان به خود خواستارم تاريخ سلخ صفر 1405 روح الله الموسوي الخميني *** كتاب «آداب الصلوه » را كه خود از آن بهره اي نبردم، جز تأسف بر قصور و تقصير بر ايام گذشته كه توانايي بر خودسازي داشتم و حسرت و ندامت در روزگار پيري كه دستم تهي و بارم سنگين و راهم بس دراز و پايم لنگ آواي رحيل در گوش است، هديه كردم به فرزند عزيزم «احمد» كه از قدرت جواني كامياب است، شايد او، ان شاءالله تعالي، از محتويات آن كه از كتاب كريم و سنت شريف و افادات بزرگان فراهم شده است، بهره مند شود و به معراج حقيقي از رهنمايي اهل معرفت راه يابد و دل از اين ظلمتكده بركند و به مقصد اصلي انسانيت كه انبياي عظام و اولياي كرام، عليهم صلوات الله و سلامه، و اهل الله بر آن راه يافتند و ديگران را دعوت فرمودند، توفيق يابد. پسرم ! خود را به فطرت الله تخمير شده اي، درياب و از گرداب ضلالت امواج سهمگين خودبيني و خودخواهي نجات ده و به سفينه نوح كه پرتو ولايت الله است، ركوب كن كه مَن ركبها نَجي وً من تًخَلَف عًنها هًلًكً. فرزندم ! كوشش كن كه در صراط مسقيم كه صراط الله است، ولو لنگان لنگان حركت كني و حركات و سكنات قلبي و قالبي را رنگ معنويت و الوهيت دهي و خدمت به خلق را براي آن كه خلق خدا هستند، بنمايي. انبياي عظام و اولياي خاص خدا در عين حال كه مشابه ديگران اشتغال به كارها داشته اند، هيچ گاه در دنيا وارد نبوده اند ؛ چون اشتغالشان بالحق و للحق بوده است. در عين حال از رسول ختمي مرتبت، صلي الله عليه و آله وسلم، روايت شده كه فرموده اند،«لًيغان عًلي قلبي و اني لاًاستًغفراللهً في كل يوم سًبعيناً مًرهً» شايد رؤيت حق در كثرت را، كدورت حساب مي فرمود. پسرم! خود را مهيا كن كه پس از من بر تو جفاها رود و نگراني ها كه از من دارند و به حساب تو گذارند. اگر حساب خود را با خداي خود صاف كني و پناه به ذكر الله بري، هراسي از خلق به خود راه مده كه حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلي است، حساب در پيشگاه حق است. فرزندم! پس از من ممكن است پيشنهاد خدمتي بر تو شود. در صورتي كه قصدت خدمت به جمهوري اسلامي و اسلام عزيز است رد مكن و اگر خداي ناخواسته براي هواهاي نفساني و ارضاي شهوات است، از آن اجتناب كن كه مقامات دنيوي ارزش آن را ندارند كه خود را در راه آنها تباه كني. بارالها! احمد و تبارش و متعلقاتش را كه از بندگان تو و تبار رسول اكرمند، دردنيا و آخرت، سعادتمند فرما و دست شيطان رجيم را از آسيب به آنها كوتاه فرما. خداوندا! ما ضعيف و ناتوانيم و عقب افتاده از قافلة سالكان. تو خود از مادستگيري فرما. ربنا عامنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك. و السلام علي عبادالله الصالحين 23 ربيع الاول 1405/ 25 آذر 1363 روح الله الموسوي الخميني *** فرزند عزيزم، احمد، حفظ الله تعالي و ايده از آنجا كه شما را بحمدالله تعالي در مسايل سياسي و اجتماعي صاحبنظر مي دانم و در تمامي فراز و نشيبها در كنار من بوده اي و هستي و با صداقت و كياست، امور سياسي و اجتماعي اينجانب را متصدي هستي، لهذا شما را براي تنظيم و تدوين كلية مسائل مربوط به خود كه بسا در رسانه هاي گروهي، اختلافات و اشتباهاتي رخ داده است،انتخاب مي نمايم و از خداوند متعال كه حاضر و ناظر است، توفيقات شما را خواستارم. اميد است با صرف وقت و دقت نظر اين امر را به پايان برساني. والسلام عليكم پنجشنبه 17 شهريور 67/ 26 محرم الحرام 1409 روح الله الموسوي الخميني منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17 /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]