تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820958367




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عکس/ لباسشویی دستی ویژه جانبازان!


واضح آرشیو وب فارسی:مشرق نیوز: گروه فضای مجازی مشرق - حمید داوود آبادی با انتشار تصویر زیر در اینستاگرام خود نوشت: ده پونزده سال پیشا، یه سر رفتم بنیاد جانبازان. همین که از در وارد شدم، دیدم روی تابلوی اعلانات، یه کاغذ چسبوندن که دورش شلوغه! جلو که رفتم دیدم روی کاغذ نوشته: "برادران جانبازی که در خواست خرید لباسشویی دستی به مبلغ 200 تومان دارند، به خدمات رفاهی مراجعه کنند!" منم مثل بقیه جاخوردم! لباسشویی دستی؟ اونم فقط 200 تومان یعنی همین دوهزار ریال خودمان. دویست تا تک تومنی؟! دویدم توی صف وایسادم که عقب نمونم. هرکسی چیزی می گفت: - حتما دویست تومن رو میدیم، ثبت نام می کنند و بعدا بقیه پولش رو باید بدیم! - ای بابا شما چقدر بدبین هستید، حالا گوش شیطون کر، یه بار بنیاد جانبنزان (لقبی که جانبازان به روسای بنزسوار بنیاد داده بودند) خواست بهمون لطف کنه ها! - آخه مگه شوخیه؟ لباسشویی الان فکر کنم حداقل صد هزار تومن باشه، اون وقت اینا به ما بدن فقط دویست تومن؟! دریچه کوچک اتاق تدارکات که باز شد، خودم را فرو کردم لای جمعیت. دوتا اسکناس صد تومنی توی مشتم عرق کرده بود. چه ذوقی داشتم! با خودم گفتم الان یه وانت میگیرم و لباسشویی رو می برم خونه و حاج خانم رو غافلگیر می کنم. اصلا اینا از کجا فهمیدن که ما یه لباسشویی سطلی دارم که اونم هر روز خرابه؟! دیدم نفرات جلویی می خندند و می روند؛ با خودم گفتم حتما اینا وضعشون توپه و از این مدل لباسشویی ها خوششون نمیاد. هر مدلی که باشه می خرمش. جلوی دریچه که قرار گرفتم، کارت جانبازی را همراه دویست تومن گذاشتم جلوی رئیس. اونم توی لیست دنبال اسمم گشت، پیدا کرد و خط زد. به اونی که داخل بود گفت: - یه لباسشویی دستی هم به ایشون بده. وای همین الان تحویل میدن؟! آخه من یه نفری چه جوری اینو از دوطبقه پله که آسانسور هم نداره، ببرم پایین؟! خوبه از بچه ها بخوام بهم کمک کنند. آخه اونا هم حالشون از من بدتره.(آن موقع بنیاد جانبازان شرق تهران، در طبقه دوم ساختمانی در میدان نبوت -هفت حوض - بود) در اتاق باز شد، جوانی درحالی که لگن پلاستیکی قرمز رنگی در دست داشت، بیرون آمد. با تعجب نگاهش کردم. لگن؟ اینجا؟ مگه اینجا سرکوچه است که میخواد رخت بشوره؟! وقتی گفت: برادر داودآبادی؟ گفتم: بله. منم. بفرمایید. لگن پلاستیکی قرمز را داد دستم و گفت که زیر برگه رسید را امضا کنم. پایین ورق نوشته بودند: "اینجانب حمید داودآبادی جانباز 35 درصد دفاع مقدس، یک فقره لباسشویی دستی از بنیاد جانبازان تحویل گرفتم!"


یکشنبه ، ۱آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مشرق نیوز]
[مشاهده در: www.mashreghnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن