واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
فرشتگان کوچک در لباس کودکان کار
مشکلات و معضلات موجود در خانوادهها فقط یک امر شخصی نیست بلکه به جامعه منتقل شده و هر لحظه فراگیرتر میشود، آیا فرشتگان کوچک در لباس کودکان کار همیشه همان فرشته کوچک باقی میمانند؟
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان میاندورود، امروزه چنان غرق در کار و زندگی هستیم که گاهی غافل از گذر زمان شده و برای کسب روزی از هیچکاری دریغ نمیکنیم، شاید گاهی خدا نیز در زندگیمان کمرنگ میشود اما بهراحتی از کنار آن میگذریم. از کوچه پسکوچه شهرها که عبور میکنیم، کودکان خردسال و نوجوانانی در خیابانها برای بهدست آوردن خردهپولی، غرور خود را کنار گذاشته و به فروختن آدامس، فال، گل، چسب زخم و تمیز کردن شیشه ماشینها دل خوش کردهاند. غرور برای او هیچ معنا ندارد، مهم دلخوش بودن مادر مریضی است که با مقدار پولی که بهدست میآورد، بتواند دارویی فراهم کند و یک لحظه مادرش را در آرامش ببیند و گاهی برای این آرامش بهای سنگینی میپردازد. زمستان یا تابستان برای آن کودکی که به فکر روزی است فرقی نمیکند، نگاه این فرشته کوچک به بچههای همسن و سال خود بهگونهای دل هر انسانی را بهدرد میآورد. زمانی که اول مهرماه آغاز میشود و هیاهوی باز شدن مدرسهها بهگوش میرسد، اما او به فکر فروش گل و بهتر تمیز کردن شیشه ماشین انسانهاست. در حین کار، فکر و خیال اینکه روزی به مدرسه میروم و خواندن و نوشتن یاد خواهم گرفت روزگارش سپری میشود، زمان میگذرد و او همچنان بهفکر آرزوهای خود به سر برده تا شاید روزی آرزوهایش به واقعیت تبدیل شود. شاید برای این فرشته کوچک، بهدست آوردن آرزوها گاهی به از دستدادن جانش تمام شود، وقتی پدری نیست تا با دستهای گرمش، امنیت و آسایش را به او هدیه دهد و یا مادری که شبها با طنین صدای مادرانه خویش، لالا لالاییها را برای او زمزمه کند، گاهی نیز پدر و مادری برای این فرشتههای کوچک وجود دارد اما بهجای امنیت و آسایش، همواره خطر را برای او درپی دارد. کودکان کار، در این خیابانهای شهر وجود دارند که برای فراهم کردن مواد مخدر والدین تن به کارهایی داده تا شاید با این کار بتواند وظیفه فرزندی را ادا کند اما غافل از اینکه ... . انواع مختلفی از کودکان کار وجود دارند که در همین خیابانهای شهر تو، جا خشک کردند و زمانی که از او بپرسی خانهات کجاست؟ درجواب میگوید فلان خیابان! کودکان بختبرگشته دیگری نیز بهعلت نداشتن جا و مکان، به ناچار در پارکها، زیر پلها و حتی در میان زبالهها شب را بهروز میرسانند تا بتوانند یک روز به آرزوهایشان نزدیکتر شوند و در نتیجه بهعلت فقر و نداشتن پول وارد باندهای گوناگون فساد میشوند که در آینده بهدلیل سابقه کیفری، بهعنوان افراد مخرب و معظل جامعه شناخته میشوند. وقتی که از کنار این فرشتگان کوچک میگذری و از او میپرسی بزرگترین آرزویت چیست؟ با اندکی مکث و تردید میگوید نمیدانم، دیگری میگوید آرزو یعنی پول، و شاید یکی در آن میان بزرگترین آرزوی خود را مرگ بداند. بهراستی تا به حال به این فکر کردهایم که چرا این کودکان کار، سرنوشتشان به کنار خیابانها کشیده شد، با وجود شمار زیادی از نهادها و مسئولان، هرگاه با این معضلات مواجه میشویم، هیچ ارگان و سازمانی جوابگوی این امر نیست. با توجه به آمارهایی که همهروزه ارائه میشود و توضیحاتی که در این قسمت داده شد، مسئول این معضل اجتماعی کیست؟ اگر حداقل یک فرد را در این میان نجات دهیم و آیندهای روشن برای او ترسیم کنیم شاید بتوان آرزوهای بهظاهر کوچکش را به خواستههای دستیافتنی تبدیل کرد و آینده روشنی برای او رقم زد. سوال اینجاست که آیا خود نیز پای صحبت یکی از کودکان کار نشستهایم؟ چهکسی جوابگوی این همه بیتوجهی به دردمندان و آسیبدیدگان اجتماعی است؟ نهادها و دستگاههای مربوطه تا چه حد گره از این مشکلات را باز کردند و سوالهای دیگری که شاید جوابی برای آن نتوان یافت. به گزارش فارس، مشکلات و معضلات موجود در خانوادهها فقط یک امر شخصی نیست، بلکه به جامعه منتقل شده و هر لحظه فراگیرتر میشود و موضوع قابل تأمل اینجاست که آیا این فرشتگان کوچک در لباس کودکان کار، همیشه همان فرشته کوچک باقی خواهند ماند؟! انتهای پیام/3141/ب40
94/08/30 - 12:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]