واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهروند: شهرام شهید ی طنزنویس [email protected] یکی از خوبی های اینترنت و شبکه های اجتماعی در ایران این است که دست طنزنویس جماعت را هیچ وقت بسته نمی گذارند و ما هر روز سوژه خوبی برای نوشتن داریم. یکی از بهترین سوژه های این روزهای دیجیتالی همین جوان رعنایی بود که عین پلنگ عرصه شبکه های اجتماعی را درنوردید و عین هلوی پوست کنده پرید تو گلوی پلیس فتا. یعنی لقمه از این آماده تر کسی سراغ ندارد. پلیس فتا هم البته با دستگیری این عزیز راه را بر حسودی ما بست و اعلام کرد فرد دستگیر شده ابدا پولدار نیست و مازراتی و پورشه هم ندارد و آن خانه ها هم که در عکس ها مشهود است خانه های خودش نیست. ( حالا فتوشاپ بودن یا نبودنش دیگر ذکر نشد. اگر فتوشاپ بودند یعنی با فتوشاپ می شود چنین افرادی را کنار دستمان نقاشی کنیم؟ ) تازه اعلام کردند نامبرده مستاجر است که یعنی انگار بیجا کرده مستاجر جماعت با دختران تیشان فیشانی عکس انداخته. خلاصه ما پی بردیم: آدم برای معروفیت و مشهوریت خوب نیست هرکاری بکند و ممکن است عینهو برادر حاتم طایی تنها به قضای حاجت آن هم در ملأعام معروف شود. حالا اگر یک نفر اشتباهی کرد، ملت همیشه حاضر در برهه های حساس کنونی خیلی خوب و شیک و مجلسی یارو را در بوق و کرنا می کنند. یعنی مشهور شدن در ایران خیلی سخت نیست. یک نیشگون گرفتن از عوام در شبکه های اجتماعی یک شبه معروف ترین شهروند ایران تان می کند. الان دیگر به این صفحه بچه پولدارهای تهران هم شک کردم. نکند آن پسری که پلنگ در خانه شان داشت هم پولدار نبوده؟ می شود به او کمک مالی کرد؟ حالا به خودش هم نشد به پلنگش. شاید آنها هم مستاجر بوده اند. نمی شود پلنگ مستاجر باشد؟ دروغ چرا؟ ما تو غیاث آباد یک پلنگی داشتیم که... راستی پلیس فتا که الان حواسش به همه چیز بود و فوری این جوان بازیگوش را دستگیر کرد حواسش به پلنگ ها هم هست؟ یا پلنگ ها از توجه رسانه ای معاف هستند؟ من و همکاران مطبوعاتی ام قبلا گیلاس بودیم. الان پلنگ هستیم. لطفا کسی ما را نبیند و به ما توجه نکند. من شنیده ام که خانواده دخترانی که در عکس های منتشر شده با این عضو فعال شبکه های اجتماعی بوده اند از او شکایت کرده اند. راستش فکر کنم شاکیان اصلی باید خواهر و همسر برادر و اصلا شاید هم برادر این آقا باشند. من فکر کنم برادرش به زودی چنین خاطره ای تعریف کند: من و داداشیم رفته بودیم اسپانیا. خیلی خوش گذشت. تعطیلات خیلی خوبی بود. ما با هم قایقرانی کردیم. شنا کردیم. والیبال ساحلی زدیم. دنبال هم دویدیم. آخر سر هم او خوابید توی ساحل و من زیر شن ها پنهانش کردم. بعد یکی از اخوی می پرسد برنامه سال بعدت چیست؟ و برادر سالار جواب بدهد هیچی دیگه باید بروم اسپانیا از زیر شن بیارمش بیرون این هم یک لطیفه بی مزه و بی ربط برای کسانی که در شبکه های مجازی دنبال سوژه دوستی می گردند. جوانی در بلاد غرب ( همیشه این بی اخلاقی ها در بلاد غرب انجام می شود نه شرق ) قصد داشت از طریق شبکه های مجازی دوست جنس مخالفی پیدا کند. بنابراین در یکی از این شبکه ها عضو شد و مشخصات فرد مورد علاقه اش را نوشت: کوچک، ظریف، دوستدار ورزش های آبی و علاقه مند به زندگی دسته جمعی و اجتماعی. می دانید شبکه اجتماعی موردنظر نوشت او با چه کسی باید دوست شود؟ با یک پنگوئن!
شنبه ، ۳۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهروند]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]