تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814710161




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعری که سفر رهبر انقلاب را طولانی تر کرد


واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: شعرش را قبل از آمدن رهبر برایم خواند. ٢بیت شعر که روی یک کاغذ چندسانتی و با مدادرنگی نوشته بود و فرستاده بود دفتر رهبری؛ توی همان حالت موجی بودنش. و حال همان تکه کاغذ، سفر رهبر را یک روز طولانی تر کرده بود.پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : کانال تلگرامی رهبر انقلاب شب گذشته روایتی از یکی از دیدارهای رهبر انقلاب را منتشر کرد. شرح این دیدار به شرح ذیل است: رهبر می نشیند روی صندلی و می خواهد احوال پرسی کند. اما مادر فرصت نمی دهد و شروع می کند به گله گذاری: «آقا! آنقدر غم خوردم. آنقدر غصه خوردم. به خدا. حالم خیلی بد شده بود.» رهبر می گوید چرا؟ «دیروز صبح زنگ زدم دفترتون. گفتم مسوول این برنامه که من رو از دیدن آقا محروم کرده، خدا زجرش بده.» توی همان حال، همه می زنند زیر خنده، حتی رهبر. رهبر علت را می پرسد. «گفتم برای این که حق من این نبود. من با این وضع نمی تونم بیام دیدار آقا. ۱ساله حتی آقا رو تو تلویزیون هم ندیدم.» و می گوید که مریض شده و همسایه ها دنبال ماجرا بوده اند که رهبر بیاید خانه شان. رهبر می گوید نامه را دیده که شعری داشته. بعد می گوید: «این رو به شما بگم. من امشب بنا نبود قم بمونم. فقط به خاطر شما موندم. البته خونه ٢شهید دیگه هم رفتیم. اما من به خاطر شما موندم. برای این که بتونم شما رو ببینم» شعرش را قبل از آمدن رهبر برایم خوانده بود. ٢بیت شعر که روی یک کاغذ چندسانتی و با مدادرنگی نوشته بود و فرستاده بود دفتر رهبری؛ توی همان حالت موجی بودنش. و حال همان تکه کاغذ، سفر رهبر را یک روز طولانی تر کرده بود: «آرزو داشتم که به دیدارم بیایی هم به دیدار من و هم شوی بیمارم بیایی بیش یک سال است که شویم هم نشین تخت خواب است حق من این بود به دیدار دل زارم بیایی» کار رهبر، من را یاد خاطره ای از امام خمینی می اندازد. فکر کنم همین حجت الاسلام رحیمیان تعریف می کند که نامه ای دادیم به امام. مادر شهیدی نوشته بوده که به تهران آمده برای دیدار امام. اما موفق به دیدار نشده. امام هم زیر نامه می نویسد: «تا این مادر شهید را به دیدار من نیاورید، هیچ کس را ملاقات نمی کنم.» مادر ادامه می دهد: «به بی بی، حضرت معصومه گفتم بی بی جان! این عزیزت رو خودت بفرست خونه مون. قسمش دادم توروخدا آقا رو بفرست.» و رهبر می گوید: «همون ها فرستادن دیگه. همون ها زدن پس گردن مون» روایتی از دید و بازدید سرزده رهبر انقلاب از خانواده شهید کارکوب زاده ١٣٨٩/٨/۶


جمعه ، ۲۹آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[مشاهده در: www.badriyoon.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن