تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837411247




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مامور پلیس ناجی مادربزرگ و نوه هایش


واضح آرشیو وب فارسی:نسیم صبا: گروهبان یکم جلیل با خدای تازه دامادی 23 ساله است که از سه سال پیش با پوشیدن لباس سبز وارد نیروی انتظامی شد. هفته گذشته زمانی که برای نجات جان مادربزرگ و دو نوه اش به دل آتش زد، نمی دانست خبرساز می شود. او تا یک قدمی مرگ پیش رفت، اما توانست با شجاعت خود، به پیرزن و دو کوک خردسالش زندگی ببخشد.  تصویر مامور پلیس ناجی مادربزرگ و نوه هایش مامور فداکار در گفت وگو با جام جم از روزحادثه می گوید. از ماجرای آتش سوزی برایمان بگو؟ آن روز حدود ساعت 2 بعد از ظهر همراه یکی از سربازان مشغول گشتزنی در محله های شهر بودیم که در محله سلمان شهر مهریز متوجه خانه ای شدم که در حال سوختن بود. از خودرو که پیاده شدم، دیدم چند مرد و زن در نزدیکی آن ساختمان ایستاده اند و زن جوانی در میان جمعیت بر سرش می کوبد و با التماس فریاد می زند، مادرم و دخترهای خردسالم در خانه گرفتار شده اند. آنها را نجات دهید. هنگام ورود به خانه نترسیدی خودت هم گرفتار شوی؟ آن لحظه به چیزی فکر نمی کردم. این که پلیس هستم و ممکن است در این حادثه جان خود را هم از دست بدهم، برایم مهم نبود و به تنها چیزی که فکر می کردم، جان افرادی بود که در میان شعله های آتش و دود گرفتار شده بودند. همسایه ها کنتور برق و گاز را قطع کرده بودند. دستمالی از داخل حیاط برداشتم و پس از خیس کردن، آن را جلوی دهانم گرفتم. متوجه بیل کوچکی در باغچه خانه شدم. بیل را برداشتم و با آن ضربه هایی به شیشه های نورگیر رو به خیابان زدم و تعدادی از پنجره ها را شکستم تا با این کار دود داخل خانه به بیرون تخلیه و راهی برای جریان هوا در خانه ایجاد شود. چطور مادربزرگ و نوه ها را پیدا کردی؟ زمانی که وارد راه پله ها شدم همه جا پر از دود بود و با توجه به قطع شدن کنتور برق، همه جا تاریک بود و به سختی می شد داخل ساختمان شد. شعله های آتش از یکی از اتاق ها در حال زبانه کشیدن و سرایت به دیگر بخش های ساختمان بود. بچه ها و مادربزرگ را صدا زدم. صدای گریه بچه ها به گوشم رسید. فقط از آنها خواستم آرام باشند تا نجاتشان دهم. مادربزرگ بچه ها را صدا زدم تا این که صدای او را که در یکی از اتاق ها گرفتار شده بود شنیدم. با بی سیمی که همراه داشتم چند بار موقعیتم را به همکارانم اعلام کردم و خواستم به اورژانس و آتش نشانی اطلاع دهند. بعد چه کردی؟ به سختی در میان دود و آتش توانستم اتاقی را که پیرزن در آن زندانی شده بود پیدا کنم. چند بار صدایش زدم. ترسیده بود و نمی خواست از اتاق بیرون بیاید. آرامش کردم و گفتم پلیس هستم و برای نجات او و دو نوه اش آمده ام. پیرزن زمانی که در را باز کرد، به سمتش رفتم و ابتدا پارچه نمناکی را که همراهم بود، دور دهانش بستم تا بر اثر استنشاق دود مسموم نشود. بعد او را روی پشتم گذاشتم تا به بیرون ساختمان برسانم. همه جا را دود گرفته و شعله های آتش در حال سرایت به اطراف بود. به سختی پیرزن را به ورودی ساختمان منتقل کردم. سرباز پتویی آورد و با حضور چند زن که به کمک ما آمده بودند، پیرزن را از ساختمان خارج کردیم. نوبت به دختران خردسال رسید. دو خواهر سر و صورتشان سیاه شده بود و در میان دود و آتش گرفتار شده بودند. به سختی وارد اتاقی که پر از دود و آتش بود شدم، با یک دستم با حوله شعله های آتش را خاموش می کردم، اما بی فایده بود. در همین موقع توانستم به دختر بچه ها نزدیک شوم و آنها را در آغوش بگیرم. خیلی ترسیده بودند. با باز کردن راهی در میان دود، آن دو را از ساختمان خارج کردم و تحویل همسایه ها دادم. سعی کردم شعله های آتش را خاموش کنم، اما زمانی که به راه پله ها نزدیک شدم بی هوش شدم. بعد از حادثه با نجات یافتگان ملاقات کردی؟ بله آنها دوبار زمانی که در بیمارستان بستری بودم به ملاقاتم آمدند. وقتی شادی را در صورت دو کودک دیدم، خدا را شکر کردم. همسرت زمانی که متوجه شد جان سه نفر را نجات داده ای، چه واکنشی نشان داد؟ اول خیلی نگران شده بود. از ماجرا خبر نداشت و نمی دانست چه بلایی سر من آمده است. سراسیمه همراه دیگر اعضای خانواده ام به بیمارستان آمده بود. زمانی که متوجه شد من جان مادربزرگ و دو نوه اش را از میان شعله های آتش و دود نجات داده ام و خطری تهدیدم نمی کند، آرام شد. معصومه ملکی - حوادث / روزنامه جام جم


جمعه ، ۲۹آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نسیم صبا]
[مشاهده در: www.nasimsaba.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن